جهت پی بردن به اهمیت سلامت سازمانی ابتدا بایستی عواقب عدم وجود سلامت در سازمان ها را بررسی نمود. وجود تنش کاهنده در سازمانها دارای عواقب زیر است:
- کاهش رضایت کارکنان
- گسیختگیکاری و اجتماعی که به واسطه عملکرد پایین افراد یا غیبت مکرر آنها رخداده، تنش بر روی همه را افزایش می دهند
- افزایش اختلافات
- کاهش نوآوری، همکاری و انگیزه بخشی
- نرسیدن به موعدهای زمانی مقرر برای پروژه ها
- کاهش کیفیت خدمات (زارعی، ۱۳۸۵).
سلامت سازمانی یکی از شاخص های مهم در ارزشیابی مدیر است. چنان چه جو ناسالمی در سطح سازمانها ایجاد گردد، مانع از رشد و پرورش شخصی و همچنین باعث ناخشنودی کارکنان می شود و در نتیجه به میزان بسیار زیاد سطح کارآیی و اثربخشی کاهش مییابد. در مقابل اگر سازمان ها سالم باشند، هم به احساس رشد و پرورش شخصی کارکنان منجر میگردد و هم کارآیی و اثربخشی نظام افزایش خواهد یافت. از دیدگاه دیویس[۱] زمانی سازمان سالم است که کارکنان احساس کنند کاری سودمند به جای میآورند و به احساس رشد و پرورش شخصی دست مییابند. آنان بیشتر کاری شوقانگیز را که خشنودی درونی فراهم میآورند و دست دارند و میپذیرند. بسیاری از کارکنان مسئولیت و فرصت پیشرفت و کامیابی شغلی را جستجو می کنند. آنان میخواهند که به سخنانشان گوش داده شود و با آنان چنان رفتار شود که گویی هر یک دارای ارزش وجودی فردی هستند. آنان میخواهند که اطمینان یابند سازمان به راستی برای نیازها و دشواریهای آنان دلسوزی می کنند (دیویس و نیواستروم، ۱۳۸۰).
۲-۳-۶٫ عوامل ایجاد و حفظ سلامت سازمانی
مطالعات نشان می دهند که مهمترین رفتارهای مدیریتی که باعث ایجاد سازمان سالم و خلاق میشوند، عبارتند از علاقه و تمایل مدیران به:
- برطرف کردن اختلافات به طور منصفانه و مناسب.
- فراهم کردن آزادی برای کارکنان، همراه با ارائه راهکارها، ابزارها و اطلاعات روشن.
- فراهم کردن بازخوردهای جامع و مستقیم در مورد عملکرد کارکنان.
- حمایت و اعتماد
- احترام به همه افراد
همچنین، غیبت ناشی از نبود سلامت در سازمان، زمانی به حداقل خود می رسد که شرایط زیر در سازمان وجود داشته باشد:
- دانش و ادراک هدف های سازمانی
- مشارکت در تصمیم گیری
- بازخور مستقیم برای کار خوب
- نشان دادن رفتار کارکنان، با انعکاس ارزشهای سازمان
- شواهد مبنی بر ارتباط خوب و احترام در میان کارکنان (ناصری، ۱۳۸۸).
ناصری (۱۳۸۸)، عناصر مهم سلامت سازمانی را به صورت شکل زیر نشان میدهد.
شکل شماره ۲-۱٫ عناصر مهم سلامت سازمانی
۲-۳-۷٫ منابع سلامت سازمانی
منابع سلامت سازمانی از دیدگاه باکال[۲] (۲۰۰۷) عبارتند از:
الف) تمایل افراد به ایجاد ارتباطات در کار و فعالیت.
ب) منابع یادگیری مدیریت دانش که شامل تفکر سیستمی و یادگیری تفکر سیستمی و استقرار یک نظام یادگیری مستمر در سازمانها میباشد.
ج) تمایل سازمانها به بهبود و ارزیابی سیستمهای مدیریت به صورت ساده و آشکار که شامل طراحی مجدد سیستمها و تغییر شکل و بهبود و سالم سازی با تشکیل جلسات و شورای سلامت سازمانی در هر نهادی میباشد (باکال، ۲۰۰۷؛ به نقل از صباغ، ۱۳۹۱).
۲-۳-۸٫ سلامت سازمانی و تصمیم گیری مدیران
مطالعه وضعیت سلامت سازمانی سازمان نه فقط به خودی خود از لحاظ فهم شرایط کار و پویایهای آن اهمیت دارد بلکه پیش بینی کننده تصمیمات مدیران و نوع تصمیماتی است که آنها اتخاذ می کنند سازمانها سالم احتمالاً، کارکنان و مدیران متعهدی دارند که به معیارهای تحصیلی بالاتر معتقدند، و تصمیمات به صورت همکاری و گروهی اتخاذ میگردد. مدیران سازمان برای بهبود سلامت سازمانی باید هنگام تصمیم گیری نکات زیر را رعایت کنند:
- مدیران باید مراقب وضعیتهایی باشند که ممکن است به بحران تبدیل شود.
- مدیران باید هنگام بحرانها آرامش خود را حفظ کنند.
- مدیران باید به این امر واقف باشند که در شرایط بحرانی، خطرپذیری زیادتری وجود دارد، راه حل مشکل ممکن است نیاز به یک نوع نوآوری داشته باشد، ترس از اشتباه کردن ممکن است مانع از این شود که تصمیم به موقع گرفته شود
- اتکای بیش از حد برتجربیات تصمیم گیرندگان به عنوان یکی از منابع اطلاعاتی می تواند در تصمیم گیریها نقش مفیدی داشته باشد ولی هرگاه تجربیات شخصی به عنوان تنها راهنما و اساس در تصمیم گیری ها به کار برده شود، لزوماً نتایج مفیدی حاصل نمی شود. و باعث عدم همکاری دیگران شده و سازمان را دچار بیماری می کند (حاضر، ۱۳۸۴).
از نظر لایدن و کلینگل (۲۰۰۰)، سرپرستان در سازمان های سالم کارکنانی متعهد و وفادار، روحیه بالا، کانالهای ارتباطی باز و موفقیت خطوط تحتانی سازمان را می یابند. یک سازمان سالم جایی است که افراد دوست دارند در آن کار کنند و افتخار می کنند که بخشی از سازمان هستند. علاوه بر این، کسانی که در سازمان های سالم کار می کنند کاراتر و بهره ورتر هستند. در حالیکه همه سرپرستان متمایلند فکر کنند که سازمان هایشان سالم هستند، اما این موضوع همیشه اتفاق نمی افتد. آنها بر پایه نتایج به دست آمده از پژوهشی که برای ارزیابی سلامت سازمانی دانشکده های آموزش عالی انجام داده اند، ابعاد سلامت سازمانی را تعریف کرده و برای سلامت سازمانی یازده بعد جداگانه اما مرتبط به هم ارائه نموده اند:
- ارتباط: یک سازمان سالم دارای ارتباط کافی است و ارتباط مستمر میان همکاران و همینطور، بین زیردستان و سرپرستان تسهیل می شود. ارتباط باید دوطرفه و بدون ترس و در سطوح مختلف سازمان برقرار باشد.
- مشارکت و درگیر بودن: یک سازمان سالم زمانی که تمام سطوح کارکنان به طور صحیح، در تصمیم گیری سهیم می شوند به وجود می آید. کارکنان زمانی احساس مالکیت می کنند که در بهسازی سازمان درگیر هستند.
- وفاداری و تعهد: جوی از اعتماد بین شخصی زیاد در سازمان سالم وجود دارد. کارکنان افتخار می کنند که بگویند کجا کار می کنند و چه کاری انجام می دهند. افراد مشتاقانه منتظرند که سر کار بیایند و احساس می کنند سازمانشان جای خوبی برای کار کردن است. آنها با رغبت در جلسات کاری شرکت می کنند.
- روحیه: چیزی که برای یک جو سالم حیاتی است، وجود روحیه مناسب است که به وسیله یک جو دوستانه که در آن کارکنان عموماً همدیگر و کارشان را دوست دارند و کارشان را با جدیت و اشتیاق انجام می دهند، نشان داده می شود.
- شهرت سازمانی: یک سازمان سالم بازتابی از این احساس است که سازمان از شهرت خوبی برخوردار است. کارکنان و مدیران در بهبود ارتباطات با گروه های خارج ازسازمان، با هم مشارکت می کنند. یک سازمان سالم از شهرت قابل توجهی هم در داخل سازمان و هم خارج از آن برخوردار است.
- اصول اخلاقی: کارکنان تمایل دارند که برای صفات ممتاز ارزش قائل شوند و جایی برای سیاست در سازمان در نظر نگیرند. به بیان دیگر، رفتارهای غیراخلاقی در یک سازمان سالم وجود ندارد.
- قدردانی از عملکرد: یک سازمان سالم جایی است که کارکنان برای به فعلیت در آوردن استعدادهایشان تشویق می شوند و موردحمایت قرار می گیرند. آنها احساس می کنند ارزشمند هستند و از آنها به طور مناسبی، در جوی از قدردانی و محبت، به خاطر موفقیت تقدیر می شود.
- هدفگذاری: در یک جو سالم، اهداف سازمانی معمولاً محقق می شوند، رابطه بین اهداف و نقشها، روشن است، کارکنان به طور مناسبی در هدفگذاری مشارکت داده شده اند و به آسانی می توانند اهداف سازمان را تشخیص دهند.
- رهبری: ارتباطات رهبری نقش مهمی در سازمان سالم بر عهده دارد. آنها در عین حال که به بهترین نحو عمل می کنند، رفتار دوستانه و نزدیکی دارند.
- توسعه: یک محیط سالم سازمانی، اغلب خود را به ایجاد سطحی از حمایت نسبت به آموزش و توسعه متعهد می داند. برنامه ریزی رسمی باید تسهیل شود. کارکنان باید در برنامه ریزی مشارکت کنند و بودجه ای برای حمایت از تلاش های توسعه ای موجود باشد.
- بهره برداری از منابع: برای یک جو سازمانی سالم، استفاده مناسب از منابع مهم است. کارکنان باید احساس کنند که منابع و امکانات به طور مناسب و به طریق سازگار با انتظارات موفقیت، بین آنها تقسیم شده است (انصاری و همکاران، ۱۳۸۸).
۲-۳-۹٫ زیربنای نظری سلامت سازمانی:
زیربنای نظری سازه سلامت سازمانی سنخ شناسی کارکرد اجتماعی پارسونز[۳] است لذا در حد اختصار ابتدا به تشریح این نظریه پرداخته میشود از راه های درک شیوه عمل سازمانها، سنخ شناسیها یا طرحهای طبقهبندی است کارکرد این سنخ شناسیها ابتدا مطالعه تطبیقی سازمانها و تشریح و توضیح این سازمانها بر اساس یک یا چند خصوصیت ویژه آنهاست و نهایتاً این که سنخ شناسیها (تیپ شناسیها) منطقی هستند و با نظریه هخوانی داشته و جامع هستند. سنخ شناسی پارسونز (۱۹۶۱) مبتنی بر کارکردهای اجتماعی است که سازمانها برای جامعه انجام میدهند. چهارچوب پیشنهادی پارسونز از نظریه عمومی وی درباره سیستمهای اجتماعی منتج میشود او معتقد است هر سازمانی برای اینکه بقا یافته و بطور مستمر رشد یابد بایستی چهار مسأله اساسی را حل نمایند:
- انطابق: که عبارتست از مسأله کسب منابع کافی و انطباق با محیط خودشان.
- کسب هدف: عبارتست از مسأله تعیین اهداف و به اجرا گذاردن آنها.
- یگانگی: عبارتست از حفظ وحدت و انسجام درونی سازمان.
- ناپیدایی: عبارتست از ایجاد و حفظ ارزشهای خاص سازمان. (عباس زادگان، ۱۳۸۰: ۳۴).
اهمیت اساسی و سودمندی سنخ شناسی پارسونز در این است که دارای اهمیت قاطعی در نظریه سیستم اجتماعی است همه سیستمهای اجتماعی از جمله جامعه، باید خود را با محیط انطباق بدهند، منابع مربوط را برای بدست آوردن مقاصد خود بسیج کنند فعالیتهای خود را هماهنگ کرده و همسان سازند و در کارکنان خود ایجاد انگیزه نماید. (هوی و میسکل، ۱۳۸۷: ۲۶۳).
بر اساس طبقهبندی آمیتای اتزیونی (۱۹۷۵) این چهار فعالیت اساسی میتواند به دو فعالیت تبدیل شوند:
- نیازهای ابزاری: که شامل طرق تلاش سازمان برای انطباق و کسب هدف هستند.
- نیازهای بیانی: که در ارتباط با مسائل یگانگی نهادی و حفظ ارزشها است.
طبق تحلیل پارسونز (۱۹۵۸) برای مواجهه با نیازهای اساسی فوق سازمانها و از جمله مدارس در سه سطح سلسله مراتبی که عبارتند از سه سطح فنی، اداری و نهادی عمل میکنند. در سطح فنی (سطح معلم در مدارس) کارکرد اصلی مدارس فراگرد آموزش و یادگیری است و در سطح اداری (سطح مدیر در مدارس) مدرسه توسط مدیر کار مدیریتی داخل سازمان را کنترل میکند و… سطح نهادی (سطح انجمن اولیاء و مرییان و یا شوراهای محلی آموزش و پرورش در ادارات کل) مدرسه را به محیط آن پیوند میدهد و… . دیدگاه گسترده پارسونز برای مفهومپردازی سازه سلامت سازمانی مدرسه زیر بنای نظری فراهم میسازد و به همین لحاظ چهارچوبی برای مطالعه و تحلیل کار مدارس بدست میدهد که بر خلاف چهارچوبهای جو و فرهنگ، دارای حمایت و پشتوانه نظری کافی است (علاقهبند، ۱۳۷۸).
[۱] Davis
[۲] Buccal
[۳] Parsons
[۴] Adaptation
[۵] Integration