مفهوم «سازگاری» در علم مادی و منطبق علمی از اصل «انتخاب طبیعی» داروین نشأت گرفته است. «انتخاب طبیعی» در منطق داروینی به موضوع سازوکاری در طبیعت که علت «وجود» یک نوع معین از جانداران را در فضای طبیعت توجیه می کند، اشاره دارد. «انتخاب طبیعی» بر این اصل تکیه دارد که همیشه ممکن است انواع جدیدی از جانداران از سلالهی جانداران دیگر پدید بیایند، ولی آن دسته از جانداران پدید آمده باقی میمانند وفراوان میشوند که شرایط بدنی مناسبی برای زندگی در محیط زندگی خود داشته باشند. به عبارتی فنیتر، آن نوع می تواند باقی بماند و ماندگار شود که شرایط زیستشناختی او با شرایط فیزیکی محیط زیست او «سازگار» باشد. بنابراین، مفهوم سازگاری از زیستشناسی به حیط روانشناسی وارد شده است و از اصطلاح زیستشناختی سازش الگوگیری شده است. سازش به مجموعه کوششهایی اطلاق می شود که یک نوع خاص از موجودات زنده برای سازگار شدن یا ایجاد تغییر در محیط خود اعمال می کند (کریمی و خدا دوست، ۱۳۸۹). سازگاری با کلمات و مفاهیم مترادفی همچون وفق، همسویی، مدارا، سازش، آمیزش، تطبیق، توافق، مصالحه، همکاری، همرنگی، خوگرفتن و امثال آن بهتر میتوان بیان کرد (اسلامینسب، ۱۳۷۳). در روانشناسی با ملاحظهی شاخص های سازگاری شاید بتوان این اصطلاح را به عنوان «نوع تعامل فرد با دنیای درون و برون» تعریف کرد. پیاژه سازگاری را به عنوان تلاش مستمر ارگانیسم در تعادل جویی با محیط پیرامون با بهره گرفتن از از دو مکانیزم درونسازی و برونسازی تعریف می کند (پیاژه، ۱۹۸۳).
سازگاری را میتوان شاخص و نشانهای از بهداشت دانست. سازمان بهداشت جهانی سلامت یا بهداشت را تحت عنوان «رفاه کامل بدنی، روانی و اجتماعی و عدم وجود بیماری و ضعف» تعریف می کند. با این تعریف میتوان سلامت یا بهداشت را حالتی بهینه از سازگاری دانست. بدین لحاظ میتوان کیفیتهای متفاوتی از سازگاری را در افراد متصور شد، که این کیفیتها در قالب شاخص های مختلفی همانند عملکرد تحصیلی، سطح فشار روانی، عزت نفس، کفایت اجتماعی، اختلالات عاطفی و توانایی ذهنی و روانی مورد ملاحظه قرار میگیرند (سامانی، ۱۳۸۱). بنابراین در متون روانشناسی اغلب اصطلاح سازگاری را به وسیله شاخص های متفاوت، مورد مطالعه و ارزیابی قرار می دهند.
سازگاری به عنوان یک فرایند روانی در افراد انسانی متأثر از عوامل مختلفی میباشد. مجموعه محرکها، امکانات و کنشهای محیطی و همچنین مجموعه تواناییها و استعدادهای درونی که در نحوه این سازگاری دخالت دارند مورد تأکید دیدگاه های مختلف روانشناسی و به ویژه روانشناسان «بافتگرا» یا زمینه نگر قرار گرفته است (میلر، ۱۹۸۳).
به اعتقاد هیلاری و برنت (۱۹۹۴) سازگاری شامل فردی، اجتماعی و تحصیلی است که مرز مشخصی بین انواع آن وجود ندارد، به گونهای که سازگاری تحصیلی، شامل تواناییهای تحصیلی و عوامل انگیزشی و تعهد نسبت به مدرسه است، سازگاری اجتماعی و فردی را نیز دربر میگیرد. اسلامینسب (۱۳۷۳)، سازگاری را رابطهای میداند که میان فرد و محیط او، به ویژه محیط اجتماعی، وجود دارد و به او امکان میدهد تا انگیزههای کمبود فرا روی خود را ارضاء کند. فرد زمانی از سازگاری بهرهمند است که بتواند میان خود و محیط اجتماعیاش رابطهای سالم برقرار کند. محیط اجتماعی نیز، دربرگیرنده خانواده، محل تحصیل، محیط کسب و کار و نظایر آن میباشد. اگر فردی نتواند با محیط خود به شیوهای مطلوب رابطه برقرار کند، ناسازگاری تلقی می شود. گاه افراد در سازگاری با محیط یا به بیان بهتر، اجتماع خود، آگاهانه عمل می کنند و گاه به طور ناآگاهانه عمل می کنند.
اسلامینسب (۱۳۷۳)، بیان می کند که نیروهای سوقدهنده انسان به سوی سازگاری بیشمار میباشند، ولی نیازهای افراد مهمترین عامل در سازگاری است. چون افراد برای رسیدن به نیازهای خود، ناگزیر به تعامل و سازش با محیط خود هستند و در غیر این صورت به آنچه خواهان آن هستند، دست نمییابند. باید یادآور شد که سازگاری از بدو تولد تا پایان مرگ همراه انسان است، در هر برهه زمانی به گونهای خاص، فرد آن را به کار میبرد. علاوه بر این سازگاری دارای عرصه های مختلفی نیز است. مثلاً سازگاری در انتقال به محیط یا موقعیت جدید، سازگاری در روابط بین فردی، سازگاری در موقعیتهای آموزشی که از آن به عنوان سازگاری تحصیلی یاد می شود. در واقع سازگاری تحصیلی ناظر بر توانمندی فراگیران در انطباق با شرایط و الزامات تحصیل و نقشهایی است که مدرسه به عنوان یک نهاد اجتماعی فرا روی آنها قرار میدهد. هدف هر رفتار موجود زنده، رسیدن به یک سازگاری است.
پیر (۱۳۷۴)، معتقد است که میتوان سازگاری را به دو قسم تقسیم کرد: یکی سازگاری درونی، که در این نوع سازگاری، هدف رفتار کاهش تنشهایی است که سلامت و تعادل انسان را مورد تهدید قرار میدهد، دیگری سازگاری بیرونی، که ممکن است کاهش تنش در درون، منجر به سازگاری بیرونی نشود، بلکه بالعکس عمل کند (یک سازش مفرط در درون، بدون این که با وقعیت اجتماعی درونی را کسب کرده باشد. بنابراین سازگاری تحصیلی رفتار سازگارانهای است که دانش آموزان در محیط مدرسه و طی دوران تحصیل از خود نشان می دهند.
سازگاری تحصیلی جریانی است که در آن فرد برای وفق دادن خود با فشارهای درونی و ملزومات بیرونی کاهش و کوشش به خرج میدهد (رد- ویکتور، ۲۰۰۳). بنابر نظر هیلاری و برنت (۱۹۹۴) مفهوم وسیع سازگاری تحصیلی مشتمل بر چیزی غیر از صرف توان بالقوهی تحصیلی دانش آموزان است. روسر، اکسل و استروبل (۱۹۹۸) بیان نمودند دانش آموزانی که در امر سازگاری تحصیلی با اشکال روبهرو میشوند، این مشکل غالباً در سایر ابعاد نیز تظاهر می کند. باکر و سیریک (۱۹۹۹) به عنوان برخی مؤلفه های سازگاری تحصیلی از انگیزه برای یادگیری، انجام اعمالی برای برآورده ساختن الزامات و نیازهای تحصیلی، درک واضحی از هدف تحصیلی و رضایت کلی از محیط تحصیلی یاد کرده اند.
[۱]. Piaget
[۲]. The world health organization
[۳]. Hillary
[۴]. Barent
[۵]. academic adjustment
[۶]. Peer
[۷]. intrinsic adjustment
[۸]. extrinsic adjustment
[۹]. Bader
[۱۰]. Siryk