منابع انسانی یا به عبارت بهتر سرمایههای انسانی از مهمترین عوامل تولید در یک سازمان به شمار میرود.نظرسنجی از مدیران ارشد شرکتهای بزرگ و موفقی که مجله معروف فورچون آنها را فهرست میکند، نشان میدهد که بزرگترین دلیل شکست یا ناکامی مدیران از دیدگاه این مقامات، نداشتن مهارتهای لازم در زمینه روابط انسانی است.
تحقیقاتی نیز از نوع پیمایشی انجام شده است که نتایج آن نشان میدهد مهارت یا مساله روابط انسانی بالاترین اهمیت را در سازمانها دارد.مدیران با بهرهگیری از این مهارت و با بهره گرفتن از دانش و سایر منابع سازمانی قادر به انگیزش کارکنان در جهت نیل به اهداف سازمانی خواهند بود. بنابراین پرسش مطرح شده آن است که عوامل موثر بر انگیزش کارکنان کدام است؟در علوم اجتماعی برخلاف علوم تجربی نمیتوان تاثیر یک متغیر را با ثابت نگه داشتن سایر متغیرها بر پدیدهای بررسی کرد. بنابراین برای بررسی عوامل موثر بر انگیزه کارکنان نیز نمیتوان به یک یا چند عامل اشاره کرد و لازم است تا در یک بررسی کلی از تمامی جهات مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد.موفقیت یک سازمان به وسیله تصمیماتی که کارکنان آن می گیرند و رفتارهایی که برای انجام آنها ترغیب می شوند، تعیین می شود. از این رو یک منبع حیاتی برای مزیت رقابتی غالبا نه از داشتن هوشمندانه ترین طراحی محصول یا خدمات، بهترین استراتژی بازاریابی، فن آوری آخرین مدل، یا مدیریت مالی با شم بسیار قوی است، بلکه به واسطه برخورداری از سیستم های متناسب برای جذب، انگیزش و مدیریت منابع انسانی سازمان است. نقش منابع انسانی در دنیای امروز اهمیت مدیریت منابع انسانی و مدیریت منابع، مدیران را با بکارگیری نیروهای متخصص و کارآزموده به چند برابر افزایش داده است.
توسعه منابع انسانی بویژه کارکنان شایسته از طریق توانمندسازی و در کنار آن ارتقای سطوح انگیزش پرسنل را می توان یکی از مهم ترین وظایف سازمان های موفق و پیشرو دانست. مدیران در این سازمان ها با شناخت کامل متدولوژی های نوین مدیریت، انگیزه را به عنوان نیروی پیش برنده کارکنان شایسته به سمت موفقیت سازمان بدانند و اگر این تئوری ها به درستی توسط مدیران به کار گرفته شود می تواند به عنوان نیروی انگیزشی عمل بکند به شرط آن که:
1-کارکنان دارای دانش و مهارت های فکری در کار باشند.
2-آرزومند یادگیری و رشد و پرورده شدن باشند.
3-از پیرامون کاری خود خرسند باشند.
در این صورت می توان امیدوار بود و سطح انگیزشی آنان را بالابرد در غیر این صورت اگر مدیران آشنا به تئوری های انگیزش نباشند و این تئوری ها را در سازمان به کار نبرند و یا اگر به طور یکسان به کار ببرند در این صورت کارکنان شایسته به طور تدریجی نسبت به سازمان بی تفاوت و از رده خارج می شوند و با ناخشنودی و… کار خود را دنبال می کنند.
به طور کلی باید گفت که توانایی های انگیزشی، یکی از مهارت هایی است که مدیران جهت ایجاد محیطی مناسب برای تحقق اهداف سازمان نیاز دارند. مطالعه انگیزش و رفتار، تلاش و کنکاش جهت پاسخ به سؤالات پیچیده درباره نحوه برخورد و اداره کارکنان توسط مدیر می باشد. به نظر می رسد، باروری انسان و بهره دهی او زمانی میسر است که او و مبانی و ماهیت رفتار و سلوکش توسط مدیر شناخته شود .
ماحصل کلام اینکه باید نیازهای کارکنان را برطرف ساخت و طرز تلقی و انگیزه آنان از کار را تقویت کرد، زیرا احساس تمایل آنان به کار و میزان کفایت و کارایی آنان را همین طرز تلقی و انگیزههای شخصی تشکیل میدهد. در خاتمه این نکته را نیز باید به خاطر داشته باشیم که رفتار افراد از انگیزههای مختلف نتیجه و ناشی میشود. بهطور کلی رفتار انسان به ندرت از یک انگیزه سرچشمه میگیرد و غالباً نتیجه تداخل تعدادی انگیزه است، اما این نکته را نیز باید خاطر نشان ساخت که ایجاد انگیزه امری فردی، موقعیتی، دائمی، بیانتها، متغیر، پویا و بسیار پیچیده است. بنابراین نمیتوان در این زمینه قوانین و دستورالعملهایی با قاطعیت و اعتبار کلی وضع کرد. مطلوب آن است که در هر موقعیت و براساس ویژگیهای فرد و محیط نسبت به انگیزش افراد اقدام کرد. امید آن است که مسئولان سازمانها با شناخت هرچه بیشتر انگیزههای افراد سازمان خود، ارضای مطلوب و مناسب نیازهای عاطفی ، روانی و اجتماعی آنان،در شکوفا ساختن و حصول به هدفهای مطلوب موفق شده و از این رهیافت کمکی به پیشرفت جامعه کنند.