مدل تعالی خود
مدل دیگر در رویکرد فراشخصی مدل کلونینگر و همکاران (۱۹۹۳) است. در این مدل، تعالی خود (یکی از هفت عامل مدل زیستی – روانی شخصیت کلونینگر) بعدی از صفات ویژه است. این مدل بین مؤلفه های زیستی (مزاج و خوی) و مؤلفه های اکتسابی و آموختنی (صفات ویژه) شخصیت تمایز قائل شده است. صفات ویژه به عنوان جنبه هایی از شخصیت در نظر گرفته می شود که به طور آشکار به خودپنداره مربوط است و بسته به اینکه افراد خود را به عنوان فردی ۱- خودمختار (مستقل از دیگران)،۲- بخشی از انسانیت و یا ۳- بخشی از جهان به عنوان یک کل درک کنند، خودپندارهی آنان تغییر مییابد.
ابعاد صفات ویژه به عنوان بازتابی از مفاهیم در بردارندهی “خود”، به شناسایی و تعریف خود به عنوان بخش کاملی از جهان (تعالی خود) منجر می شود. تعالی خود به عنوان تعیین هویت و شناسایی خود با هر چیزی است که بخش مهم و ضروری از یک کل یکپارچه است.
۲-۱-۴-۵- هویت معنوی: رویکرد فردی و بافتی
علاوه بر رویکردهای مطرح شده، رویکردهای موجود پیرامون هویت معنوی با توجه به اهمیتی که برای بافت و نقش دیگران در تعریف معنویت قائلند نیز به دو رویکرد فردی و بافتی تقسیم میشوند. رویکرد فردی در واقع همان رویکرد سنتی روانی – اجتماعی به هویت معنوی است. در این رویکرد معنویت به صورت کاملاً شخصی تعریف شده است و در آن به نقش دیگران و به بیانی دیگر جهان بیرون افراد در شکلدهی هویت معنوی توجه نشده است. تجارب معنوی عمدتاً به صورت تجارب فرد در ارتباط با نیرویی برتر در نظر گرفته شده است و به روابط فرد با دیگران (شامل سایر انسانها، طبیعت و به طور کلی جهان بیرونی) و شکلدهی معنویت و به تبع آن هویت معنوی از این طریق توجه نشده است (روهلکپارتین، بنسون و اسکیلز[۳]، ۲۰۱۱).
اما در رویکرد بافتی رشد معنوی حاصل اثر متقابل سیر درونی (تجارب درونی و یا اتصال به منبعی نامحدود) و سیر بیرونی (فعالیتهای روزانه و ارتباطات) است. بدین معنا که رشد معنوی از یک سو ما را بر آن میدارد تا به جهان بیرون و اطراف نظر افکنیم و خود را با کل زندگی متصل و یکپارچه سازیم و از سوی دیگر، ما را بر آن میدارد تا به درون خود نظر افکنیم و توانایی بالقوهی خود برای رشد، یادگیری، همکاری و… را بپذیریم و کشف کنیم. بدین ترتیب، در این رویکرد، معنویت افراد را به سمت برقراری پیوند بین اکتشاف خود و جهان سوق میدهد که این امر از طریق پیگیری یک زندگی بارور و شکوفا محقق می شود. از این رو، رشد معنوی از منظر این رویکرد شامل تعاملات پیچیده متغیرهای محیطی و فرایندهای رشد فردی است (روهلکپارتین، بنسون و اسکیلز، ۲۰۱۱).
در این زمینه میتوان به مطالعه روهلکپارتین، بنسون و اسکیلز (۲۰۰۶) اشاره کرد. از نظر آنان معنویت یک منبع بشری و ذاتی برای جستجوی معنا، برقراری پیوند با دیگران و مقدسات، داشتن هدف در زندگی و خدمت به جامعه است و انسان از انگیزهای درونی برای جستجوی این امور برخوردار است. علاوه بر این، این فرایندهای مرکزی به طور کامل با رشد هویت ارتباط دارند و از آنجا که افراد از گرایشی ذاتی برای رشد معنوی برخوردارند، این گرایش می تواند به شکل گیری هویت معنوی منجر شود (تمپلتون و اکلز، ۲۰۰۶؛ روهل کپارتین، بنسون و اسکیلز، ۲۰۱۱ ). درمطالعه روهلکپارتین و همکاران به جای تأکید بر تجارب، اعتقادات و اعمال، فرایندهای محوری معنویت شامل سه بعد آگاهی و بیداری، پیوستگی و تعلق و زندگی قدرتمندانه مدنظر قرار گرفته است.
آگاهی و بیداری شامل آگاهی به قدرت ذاتی خود (خود آگاهی) و همچنین آگاهی به زیبایی و عظمت جهان است و غالباً زمانی تجربه می شود که فرد خود را بخشی از چیزی بزرگتر میداند. جستجوی معنا و هدف از بودن و زندگی، تجربهی هشیاری و آگاهی و کشف و پذیرش رشد بالقوه، تجارب مربوط به این بعد میباشند.
بعد پیوستگی و تعلق بیانگر اتخاذ رویکردی است که در آن زندگی به هم پیوسته و متصل است و جستجوی معنادر روابط و پیوستگی با دیگران حائز اهمیت است. این بعد شامل عواملی چون تجربهی همدلی، مسئولیت پذیری، عشق ورزیدن به دیگر انسانها و جهان، یافتن معنا در ارتباط با دیگران، جهان و تجارب روزانه می شود.
زندگی قدرتمندانه به ایجاد جهت و سمت و سویی برای زندگی اشاره دارد که ریشه در امید، هدف و حقشناسی دارد و فرد را قادر میسازد تا هویت، عشق و ارزشهای اصیل خود را از طریق روابط و فعالیتها نشان دهد.
مطابق با این رویکرد، رشد معنوی حاصل تعامل و یکپارچه شدن این ابعاد فردی و جمعی است و افراد و بافتی که فرد با آن در تعامل است تعیین کننده سطح بهینه هر یک از این فرایندها است و لزوماً داشتن نمرهی بالا در تمام این فرایندها به یکپارچگی منجر نمی شود. علاوه براین، با افزایش سن، این فرایندها به سمت یکپارچگی بیشتری سوق پیدا می کنند و رشد معنوی با رشد بهینه افراد و پیامدهای رشدی دارای همبستگی مثبت است.
[۱]–character
[۲]–temperament
[۳]–Roehlkepartain, Benson & Scales
[۴]– Temipleton
[۵]– Eccles
[۶] –awareness or awaking
[۷] –interconnectingand belonging
[۸] –living a life of strength