اختلال خواب
بی خوابی نیز با نگرانی ارتباط دارد. هاروی[۱] (۲۰۰۰؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶) به مقایسه ی شناخت های قبل از خواب در میان افرادی که در خواب مشکلی ندارند و آن هایی که در شروع خواب مشکل دارند، پرداخت. او دریافت که شناخت های قبل از خواب، در افراد مبتلا نسبت به افراد عادی، بیش تر بر نگرانی ها و مشکلات متمرکز است.
در پژوهش های بیش تری که بر روی شناخت های قبل از خواب انجام شد، هاروی و گرینال[۲] (۲۰۰۳؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶) دریافتند که افراد مبتلا به بی خوابی، نسبت به افرادی که خواب خوبی دارند، درجات بسیار شدیدتری از فاجعه سازی یا نگرانی در خصوص پیامدهای نخوابیدن را تجربه می کنند که این نگرانی با اضطراب بالاتر همراه است (دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
سیملر[۳] و هاروی (۲۰۰۴؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶ ) متوجه شدند که مشاهده ی عوامل تهدید کننده ی مرتبط با خواب (نگاه به ساعت و محاسبه ی زمانی که برای به خواب رفتن، سپری شده است)، منجر به نگرانی در خصوص پیامدهای نخوابیدن می شود که خود این امر باعث استفاده از رفتارهای ایمنی بخش توسط فرد می شود (به عنوان مثال برنامه ریزی برای خوابی کوتاه در روز بعد)، که به نوبه ی خود چرخه ی بی خوابی را پایدارتر می کند.
پژوهشگران نتیجه گرفته اند که نگرانی، عامل کلیدی در تداوم بی خوابی است. مطابق با این یافته ها، فیچن[۴] و همکاران (۲۰۰۱؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶) متوجه شدند که افراد مبتلا به اختلال، در مقایسه با افرادی که خواب راحتی دارند، آشفتگی و درماندگی بیش تر در خصوص به خواب نرفتن تجربه می کنند و افکار منفی (به عنوان مثال، نگرانی در خصوص خانواده و کار) در طی زمان به خواب نرفتن، پیش بینی کننده ی مهمی برای این آشفتگی است (دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
۲-۱-۷- ۸- اختلال افسردگی
افسردگی و اختلال اضطراب فراگیر همبودی بسیار بالایی دارند و احتمالا میان نشخوار فکری در خصوص اتفاقات گذشته (مشخصه ی افسردگی) و نگرانی، اثرات متقابلی وجود دارد. نشخوار فکری و نگرانی هر دو فعالیتی زبانی / کلامی هستند که مشخصه ی هر دو، دیدگاه منفی آن ها است و اغلب در هر دو، دشواری کنترل مشاهده می شود. در تفاوت های اولیه به نظر می رسد که نگرانی معطوف به آینده است در حالی که نشخوار فکری اغلب معطوف به گذشته است. به علاوه در هر دو، تمرکز کم تر بر فرایند مساله گشایی و اعتماد کم نسبت به توانایی مساله گشایی، مشاهده می شود (پاپاجورجیو و ولز، ۲۰۰۴؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
با این حال، نشخوار فکری و نگرانی فعالیت های نامرتبطی نیستند. برای مثال لاوندر[۵]و واتکینز[۶] (۲۰۰۲؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶) دریافتند که نشخوار فکری در خصوص اتفاقات گذشته، منجر به افزایش افکار منفی در خصوص آینده (یعنی نگرانی) می شود. این موضوع در تبیین این مساله که چرا در مطالعات همبستگی، نشخوار فکری به گونه ثابت و پایداری با نگرانی مرتبط است، می تواند سودمند باشد (به عنوان مثال فرسکو[۷]، فرانکل[۸]، منین[۹]، ترک[۱۰] و هیمبرگ، ۲۰۰۲؛ هارینگتون[۱۱] و بلانکشیپ[۱۲]، ۲۰۰۲؛ موریس[۱۳]، روالوفز[۱۴]، میسترز[۱۵] و بومسما[۱۶]، ۲۰۰۴؛ نولن- هوکسیما، ۲۰۰۰ ؛ استارسویک[۱۷]، ۱۹۹۵؛ به نقل از دیوی و ولز، ۲۰۰۶).
۱۰۴٫Harvey,A.C.
۱۰۵٫Greenall,E.
۱۰۶ .Semler,C.N.
۱۰۷٫Fichten,C.
۱۰۸ . Lavender,A.
- ۱۰۹٫ Watkins,E.
۱۱۰ . Fresco,D.M.
- ۱۱۱٫ Frankel, A.N.
۱۱۲ . Mennin, D.S.
۱۱۳ .Turk, C.L.
.۱۱۴ Harrington, J.A.
۱۱۵ .Blankenship, V.
- ۱۱۶٫ Muris, P.
۱۱۷ . Roelofs, J.
- ۱۱۸٫ Meesters, C.
.۱۱۹ Boomsma, P.
۱۲۰ .Starcevic, V.