گلمن (۱۹۹۵) با بررسی تقریباً ۲۰۰ مدل شایستگی ۲۵ شایستگی عاطفی ـ اجتماعی را که با بیشترین دقت عملکرد عالی را در بسیاری از مشاغل پیشبینی میکردند شناسایی کرد. وی این شایستگیها را در ۵ بعد از هوش عاطفی یعنی: خودآگاهی، خود تنظیمی، خودانگیزشی، آگاهی اجتماعی و مهارتهای اجتماعی سازماندهی کرد. تحقیقات انجام شده با بهره گرفتن از پرسشنامه شایستگی عاطفی ـ مقیاسی برای اندازهگیری هوش عاطفی که توسط بویاتزیز، گلمن و آرهی ساخته شده بود ـ منجر به بوجود آمدن یک نسخه اصلاح شده از مدل اصلی شد و چارچوب شایستگی شامل چهار بعد خودآگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط گردید (چرنیس و آدلر[۱]، ۲۰۰۰).
گلمن (۱۹۹۸) بین هوش عاطفی و شایستگی عاطفی تفاوت قائل میشود؛ وی بیان میکند که هوش عاطفی یک قابلیت اکتسابی است که هنگامی که تحقق پیدا میکند از طریق شایستگی عاطفی نمود یافته و ظهور مییابد. یعنی هوش عاطفی از طریق شاخصهایی تحت عنوان شایستگیهای عاطفی نشان داده میشوند که احتمالاً با عنوان تواناییهای شایستگی عاطفی بهتر درک و فهمیده میشوند، به بیان دیگر شایستگی عاطفی یک توانایی اکتسابی مبتنی بر هوش عاطفی است که موجب عملکرد برجسته در کار میشود (گلمن و دیگران، ۲۰۰۲؛ بویاتزیس و گلمن[۲]، ۲۰۰۲).
مدل گلمن (۱۹۹۵) دو حیطه را شامل میشود، شایستگی فردی و شایستگی اجتماعی. بین این دو حیطه چهار دسته شایستگی یا مجموعه شایستگیهای مرتبط به هم هست که عبارتند از: خودآگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط. حیطه شایستگی فردی از دو دسته خودآگاهی و خود مدیریتی تشکیل شده است. حیطه شایستگی اجتماعی نیز متشکل از دو دسته آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط است. خودآگاهی و خود مدیریتی مهارتهای درون فردی و آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط مهارتهای بین فردیاند (مولیگان[۳]، ۲۰۰۳). چهار دسته اصلی شایستگی سلسله مراتبیاند بدان معنا که خودآگاهی و آگاهی اجتماعی (شناخت) به صورت پایه و اساسی برای رشد یا ماهر شدن در خود مدیریتی و مدیریت روابط (تنظیم) عمل میکنند. خودآگاهی عاطفی پیش نیاز خود مدیریتی اثربخش است، خود مدیریتی نیز پیشبینی کننده مهارتهای اجتماعی (یعنی مدیریت روابط) است (آماندسون[۴]، ۲۰۰۳).
۲-۱-۱-۵-۲-۱- شایستگی فردی
خودآگاهی: خودآگاهی به معنی داشتن درک عمیقی از عواطف، قوتها، ضعف ها، ارزشها و انگیزههای خود میباشد (گلمن و دیگران، ۲۰۰۲). مایر و گهر[۵] (۱۹۹۶) بیان میدارند که خودآگاهی فرد پیوند تفکر، احساس و عمل را ممکن میسازد. این مفهوم ارتباط علی چگونگی توضیح بویاتزیس و گلمن (۲۰۰۲) را راجع به خودآگاهی که این گونه برای آن شاهد آورده میشود را بیان میکند: هنگامی که فرد از احساسات خویش آگاه است، میداند که چرا عواطف و احساسات رخ میدهند و دلالتها و معانی احساساتش را درک میکند.
خودآگاهی لازمه اقدامات آتی است؛ هر چه خودآگاهی فرد بیشتر باشد احتمال بررسی و آزمون روشهای گوناگون انجام یک عمل نیز بیشتر میشود. ساسیک و مجرین[۶] (۱۹۹۹) دریافتند که خودآگاهی میتواند برای افراد کنترل ادراک شده بیشتری را نسبت به پیشامدها و پیامدهای بین فردی در کارشان ایجاد کند. به طور خلاصه گلمن (۱۹۹۸) خودآگاهی را درک عواطف و روشن کردن مقاصد خود میداند. خودآگاهی در تئوری هوش عاطفی گلمن بسیار برجسته است و مبنایی را برای سه دسته شایستگی دیگر در مدل وی فراهم میکند (دافی[۷]، ۲۰۰۶).
۲-۱-۱-۵-۲-۲- شایستگی فردی
مدیریت بر خود: گلمن و دیگران (۲۰۰۲) خود مدیریتی یا مدیریت بر خود را گفتگوی دائمی درونی که ما را از این که زندانی عواطفمان شویم آزاد میکند، با جلوگیری از این که عواطف و احساسات مخل ما را از راه به در کنند تعریف میکند. در سیر تکاملی هوش عاطفی در سال ۱۹۹۸ این اصطلاح خود کنترلی یا کنترل بر خود نامیده میشد اما در بازبینی مجدد به خود مدیریتی یا مدیریت بر خود تبدیل شد. مفهوم زیر بنایی این شایستگی عاطفی خود تنظیمی است. خود تنظیمی هنگامی اتفاق میافتد که فرد تکانهها یا عواطف غم انگیز خود را مدیریت کند (گلمن، ۱۹۹۸). سارنی[۸] (۱۹۹۹) خود مدیریتی را که البته وی آن را خود تنظیمی مینامد به مثابه توانایی مدیریت اعمال، تفکرات و احساسات به شیوههای سازگارانه و انعطافپذیر در بافتهای مختلف، خواه اجتماعی باشند یا فیزیکی تعریف میکند. خود مدیریتی انگیزه تمرکز یافتهای است که فرد برای دستیابی به اهدافش دارد. که شامل میزان توانایی فرد برای حفظ شفافیت ذهنی و انرژی تمرکز یافته هنگام جستجوی اهداف میباشد که با کنترل مداوم احساسات و تکانهها به منظور ایجاد جوی از اعتماد، آسایش و انصاف نشان داده میشود (گلمن و دیگران، ۲۰۰۲).
۲-۱-۱-۵-۲-۳- آگاهی اجتماعی
آگاهی اجتماعی بر آگاهی افراد نسبت به کسانی که پیرامون آن ها هستند و گرایش افراد برای عمل طبق آن آگاهی تأکید میکند. برای مثال در محیط کاری که گلمن از آن در مدل عملکرد مدار خود استفاده میکند دانستن این موضوع که چه زمانی باید در کوتاه مدت خدمتی را انجام داد یا چه زمانی باید صبر کرد تا بتوان در بلند مدت به منافع بیشتری دست یافت بیانگر افرادی است که شایستگی خدمترسانی بالایی دارند. توجه به علایق دیگران اساس شایستگی عاطفی گرایش به خدمت در حیطه آگاهی اجتماعی است. آگاهی اجتماعی به معنای هماهنگ بودن با این که دیگران در لحظهای خاص چه احساسی دارند به گونهای که بتوان به طور مناسب عمل کرد میباشد، همدلی کردن بخش اعظمی از آگاهی اجتماعی ست (گلمن و دیگران، ۲۰۰۲)
۲-۱-۱-۵-۲-۴- شایستگی اجتماعی/ مدیریت روابط
تأکید مدیریت روابط بر رابطه متقابل بین خود و دیگران در یک سطح عاطفی برابر است. مدیریت روابط از مهارتهای شایستگی عاطفی برای افزایش رفاه و بهزیستی افراد پیرامون در بافتهای فردی یا سازمانی استفاده میکند. شایستگی اجتماعی بر مهارتهای شایستگی موجود در سه دسته شایستگی دیگر مبتنی است: مجموعه سه شایستگی خودآگاهی، خود مدیریتی و همدلی همگی با هم در مدیریت روابط جمع میشوند (گلمن و دیگران، ۲۰۰۲). سارنی (۱۹۹۹) بیان میکند که افراد فاقد شایستگی عاطفی تأکید بیش از اندازهای را بر یک راهبرد برای کنارآمدن با شرایط و عواطف و احساسات مختلف نشان میدهند. تنوع و انعطاف پذیری در بکارگیری و استفاده از راهبردهای سازگاری و تنظیم عاطفی به وضوح دارای انطباق پذیری اثربخشتری برای خود است این شایستگی به کنترل عواطف دیگران بر میگردد (گلمن و دیگران، ۲۰۰۲).
مدیریت روابط یک هدف دارد: هدایت افراد در مسیر درست؛ به عبارت دیگر مدیریت روابط به معنای توانایی دوستی کردن هدفمندانه برای سوق دادن افراد در مسیری واحد برای دنبال کردن یک هدف که شامل توانایی کنترل عواطف دیگران با بهره گرفتن از ترکیبی از مهارتهای شایستگی خودآگاهی، خود مدیریتی و آگاهی اجتماعی است میباشد (گلمن و دیگران، ۲۰۰۲). به طور خلاصه خودآگاهی با شناخت حالتها، رجحانها، منابع و بینشهای درونی ارتباط دارد؛ مدیریت بر خود به به مدیریت حالتها، نکانهها و منابع درونی بر میگردد؛ آگاهی اجتماعی مربوط به چگونگی اداره کردن روابط و آگاهی از عواطف، نیازها و علائق دیگران است و مدیریت روابط مربوط به مهارت یا زبردستی در ایجاد پاسخهای مطلوب در دیگران است (گلمن، ۱۹۹۸).
۲-۱-۱-۵-۳– مدل شایستگی عاطفی: وربیکی، بلسچاک و باگازی
بر اساس تحقیقات انجام شده در زمینه روان شناسی رشد (سارنی، ۱۹۹۹)، خود تنظیمی عاطفی (بوننو[۹]، ۲۰۰۱) و روان شناسی اخلاقی (دیلان[۱۰]، ۱۹۹۵) وربیکی و دیگران (۲۰۰۴) به جمع آوری هفت مهارت ظاهراً متناقض عاطفی پرداختهاند که اگر افراد خواهان آنند که در حوزه اجتماعی که فعالیت مینمایند به شایستگی عاطفی دست یابند این مهارتها باید به خوبی با یکدیگر ترکیب شوند. به بیان سادهتر به زعم آن ها شایستگی عاطفی ترکیبی از این هفت مهارت است. هر چقدر افراد بتوانند بهتر این مهارتها را هدفمندانه ترکیب کنند بهتر میتوانند موقعیتهای چالش انگیز عاطفی را مدیریت کنند (هوی[۱۱]، ۱۹۹۹).
در ذیل به تشریح هر یک از این مهارتها پرداخته میشود.
۲-۱-۱-۵-۳-۱- پذیرش دیدگاه دیگران
مهارت خود را جای دیگری قرار دادن است که بخش آموخته شده و مرکزی همدلی است و به عنوان پاسخ عاطفی که حاصل درک و فهم حالت یا وضعیت عاطفی دیگران است و با آن چه دیگری احساس میکند یا انتظار میرود که احساس کند برابر یا مشابه است تعریف میشود (آیزنبرگ، ۲۰۰۰). توانایی با دیگران احساس کردن (احساس دیگران درا داشتن) مؤلفه اصلی شایستگی عاطفی است و عهده دار افزایش پیوندهای اجتماعی بین مردم است (سارنی، ۱۹۹۹). افراد همدل شنوندگان بهتری هستند؛ آن ها احساسات دیگران را در مییابند، مبنایی را برای تأثیرگذاری بهتر بر دیگران گسترش میدهند و تمایل دارند که عملکرد بهتری داشته باشند (اسپنسر و اسپنسر[۱۲]، ۱۹۹۳).
[۱] Cherniss & Adler
[۲] Boyatzis & Goleman
[۳] Mulligan
[۴] Amundson
[۵] Mayer & Geher
[۶] Sosik & Megerian
[۷] Duffy
Bonanno
[۱۰] Dillon
[۱۱] Huy
[۱۲] Spencer & Spencer