ماهیت حقوقی مالکیت منابع آب
جهت روشن شدن ماهیت واقعی مالکیت منابع آب لازم است به اختصار در این خصوص مطالبی ذکر شود و اینکه مالکیت منابع آب به صورت مطلق بوده یا حق استفاده و بهرهبرداری میباشد و یا اینکه مالکیت آن در قالب عقد اجاره (مالکیت منفعت) هم میگنجد یا نه؟ به همین جهت لازم است شقوق ذیل مورد بررسی قرار گیرد:
- مالکیت مطلق بر منابع آب یا حق استفاده در این خصوص باید گفت که اولاً اموال عمومی قابل تملک نیست زیرا همان طوری که قانون مدنی در مواد متعددی بیان داشته و از جمله در ماده 25 هم به آن تصریح نموده است «هیچ کس نمیتواند اموالی را که مورد استفاده عموم است و مالک خاص ندارد از قبیل پلها و کاروانسراها و آبانبارهای عمومی و مدارس قدیمه و میدانگاههای عمومی را تملک کند و همچنین است قنوات و چاههایی که مورد استفاده عموم است». بنابراین آبانبارهای عمومی، چاهها و قنوات و سایر منابع آبی و اموال دیگر از این قبیل که مورد استفاده عموم است هیچ یک از افراد نمیتوانند تملک کنند.[1]
همان گونه که طبق اصل 45 ق.م. دریاها و دریاچهها، رودخانهها و سایر آبهای عمومی از مصادیق ثروتهای عمومی محسوب شده و در اختیار حکومت اسلامی میباشد تا بر اساس مصالح
عامه نسبت به آنها اقدام و بر طبق نفع جامعه تقسیم و توزیع و از آن بهرهبرداری نمایند. پس هیچ یک از اموال احصاء شده در این اصل در زمره مباحات قرار نمیگیرد و قابل تملک خصوصی به وسیله اشخاص نمیباشد.[2]
حیازت آبهای مباح با وجود اینکه در قانون مدنی پیشبینی گردیده و در ماده 140 آن حیازت اشیاء مباحه یکی از اسباب تملک شمرده شده و بیان گردیده است که پس از ورود آب مباح در نهر یا مجری یا قنات، آب حیازت شده به مالک آن تعلق میگیرد، همچنین مباحاتی که با رعایت قوانین مربوطه به آنها تصرف و حیازت موجب مالکیت عین آنها است از قبیل دریاها و نهرهای منشق از آنها با رعایت قوانین مخصوصه به آن ملک احیاء کننده میشود.[3]
لیکن این ماده قانون مدنی و سایر مواد مرتبط در خصوص حیازت آب به وسیله ق.ت.ع.آ. تخصیص خورده است ولی باز هم مردم میتوانند با اجازه وزارت نیرو از منابع آب بهرهبرداری و استفاده نمایند. پس مالکیت در مورد منابع آب به وسیله مباحات هم منتفی گردید. اما افراد مردم حق دارند مطابق مقررات موضوعه نظیر قانون مدنی و قوانین خاص دیگر مانند قانون توزیع عادلانه آب از آنها استفاده نمایند.[4]
مالکیت خصوصی اشخاص تا سال 1347 مورد تأیید قانونگذار بوده یعنی اشخاص طبق رفتار و روابطی که در آن موقع حاکم بوده آب را حیازت میکردند و با رعایت حقوق سایر اشخاص آب را به مجاری اختصاصی خودشان وارد میکردند. مثلاً اشخاص به وسیله کار و تلاش و به وسیله اشتقاق نهرها از رودخانه و کندن قنوات و چاهها آب را استحصال میکردند. لیکن بعد از سال 1347، مالکیت اشخاص به شکل دیگری درآمد. بدین معنی که اشخاص باید از دولت برای بهرهبرداری از آب اجازه بگیرند و دولت هم تحت شرایطی خاص اجازهی بهرهبرداری از آب را به آنها بدهد. از زمان تصویب قانون اخیرالذکر مالکیت اشخاص را موقعی میپذیریم که با اجازه دولت بهرهبرداری از آب را اینها آغاز کرده باشند. به عبارت دیگر از سال 1347 به بعد آب خصوصی آبی است که وزارت نیرو اجازه استفاده از منابع آبی را به اشخاص میدهد.[5]
البته لازم به ذکر است که مالکیت منابع آب با سایر مالکیتها تفاوت دارد، چون مالکیت اشخاص به یک اندازه و مقدار ثابت نمیتواند باشد، مقدار مالکیت اشخاص در مواقع مختلف به وسیله حکومت و دولت قابل تغییر است. به این صورت که اگر استفاده کننده از منابع آب آن را هدر بدهد و تلف کند و یا مورد استفاده قرار ندهد، قابلیت این را دارد که دولت مالکیت او را منتفی کند، نهایتاً این طور میشود گفت که مالکیت اشخاص بر آب و منابع آن، مالکیت مطلق و انحصاری نبوده، بلکه مالکیت اشخاص به صورت حق استفاده و بهرهبرداری از آن منابع با اجازه دولت (وزارت نیرو) میباشد.
- مالکیت آب از نوع منفعت با قبول این نظر که در حقوق ما مالکیت تنها نسبت به عین برقرار نمیشود بلکه مالکیت به صورت منفعت هم امکانپذیر است به این نتیجه میرسیم که در منابع مختلف آب ممکن است کسی مالک عین نباشد ولی مالک منفعت آن باشد و بتواند از آن استفاده کند و مثل مالک حق همهگونه انتفاع را از آن داشته باشد. به عنوان مثال ممکن است شخصی در ملک دیگری چاه ی قنات یا مجرای آبی داشته باشد در این فرض با اینکه صاحب چاه و قنات و مجری مالک عین و زمین نمیباشد ولی مالکیت استفاده از منابع آب (چاه و قنات و مجری) را دارد و میتواند برای کمال انتفاع و بهرهبرداری از آنها به اندازه قرارداد یا متعارف وارد ملک دیگری شود و صاحب ملک هم میتواند در اطراف چاه و قنات و مجری هر تصرفی که بخواهد بکند. همان طوری که از جمله مدارکی که برای صدور پروانه حفر چاه از متقاضی در وزارت نیرو (شرکتهای آب منطقهای) مطالبه میشود حتماً لازم نیست سند مالکیتی باشد که چاه در آن حفر خواهد شد، بلکه ممکن است کسی بخواهد در ملک دیگری چاه حفر نموده و آب آن را به ملک خود ببرد و آن را آبیاری بکند. یعنی سندی را مطالبه میکنیم که آب چاه و قنات و یا سایر منابع در آن زمین استفاده خواهد شد.[6]
در اینجا لازم است به پرسش دیگر پاسخ دهیم و آن این است که آیا مالکیت منابع آب در قالب عقد اجاره میگنجد یا خیر؟ برای پاسخ دادن به این فرض باید یادآوری نماییم با اینکه مالکیت منفعت به مستأجر حق میدهد که عین را به دیگری اجاره دهد، ولی نباید چنین پنداشت که این اختیار لازمه مالکیت او و در نتیجه مقتضای عقد اجاره است، قلمرو مالکیت مستأجر بر منافع تابع قرارداد اجاره است و بنابراین حق انتفال به غیر را میتوان از او سلب کرد.[7]
[1]. عدل، مصطفی، پیشین، ص56.
[2]. کاتوزیان، ناصر، پیشین، ص71.
[3]. حائری شاه باغ، سید علی، پیشین، ص 110.
[4]. رشیدی، حمید، پیشین، ص 212.
[5]. بابایی، احمد، پیشین، ص25.
[6]. مجتهدی، محمد رضا، پیشین، ص 10.