کارکردهای ارزیابی عملکرد را از دو بعد نیروی انسانی و سازمانی قابل بررسی می باشد.
ارزیابی عملکرد کارکنان در بعد فردی ، علاوه بر فراهم آوردن بازخورهای منتج از فعالیتهای کارکنان، کارکردهای دیگری نیز برای سازمانها دارد. از جمله عمدهترین کارکردهای آن عبارتند از:
- تعیین افزایش حقوق و مزایای جانبی برای کارکنان بر مبنای شاخصهای عملکرد؛
- تعیین ترفیعات و انتقالهای کارکنان براساس ابراز نقاط ضعف و قوت کارکنان؛
- عیین اینکه کدام یک از کارکنان میبایستی براساس فعالیتهای کاری خود از کار برکنار یا اخراج گردند؛
- شناسایی نیازهای آموزشی و تکنیکهای ارزیابی بوسیله تشخیص نواحی ضعف؛
- ارتقاء ارتباطات اثربخش در داخل سازمان از طریق مکالمات متقابل بین سرپرستان و زیردستان؛
- سازگاری با قوانین و مقررات دولتی به طوری که شاخصهای معتبر استخدام مبتنی بر شاخصها و ضوابط قوانین و مقررات دولتی باشد.
در بعد سازمانی میتوان کارکردهای ذیل را برای ارزیابی عملکرد برشمرد:
- افزایش عملکرد بدنه سازمان به خاطر: توجیه مؤثرتر اهداف و ارزشهای سازمان، افزایش احساس همبستگی و وفاداری، ارتباط بهتر بین مدیران و کارکنان و افزایش قدرت رهبری مدیریت؛
- بهبود فعالیتهای افراد؛
- شناسایی نظرات اصلاحی؛
- امکان توسعه انتظارات و دیدگاه های بلند مدت؛
- شناسایی بهتر نیازهای آموزش و پرورش کارکنان؛
- ایجاد و حفظ فرهنگ بهسازی مستمر؛
- القاء این پیام که به افراد سازمان بها داده میشود (اولیاء و فلاح نژاد، ۱۳۷۸، ص ۱۲۴-۱۲۳).
۲-۲-۱۰- دلایل ارزیابی عملکرد:
با مروری بر ادبیات موضوع ارزیابی عملکرد دلایل آن را می توان به سه گروه اصلی زیر تقسیم کرد:
اهداف استراتژیک: شامل مدیریت استراتژیک و تجدید نظر در استراتژی هاست.
اهداف ارتباطی: شامل کنترل موقعیت فعلی، نشان دادن مسیر آینده، ارائه بازخور و الگوبرداری از سازمان های دیگر است.
اهداف انگیزشی: شامل تدوین سیستم پاداش و همچنین تشویق بهبود و یادگیری است (کریمی، ۱۳۸۵، ص ۲۲).
۲-۲-۱۱- اهداف ارزیابی عملکرد:
اهداف ارزیابی عملکرد به قرار ذیل می باشد:
– شناسایی نقاط قوت و ضعف و مشکلات و تلاش در جهت شکوفایی و افزایش قابلیت ها و اصلاح فعالیت ها به منظور استفاده از فرصت ها و خنثی سازی تهدیدهای محیطی؛
– بهبود تخصیص منابع و استفاده بهتر از امکانات و منابع انسانی در جهت اجرای اهداف و برنامه ها؛
– بهبود تصمیم گیری در مورد حوزه و عمق فعالیت ها، برنامه ها و اهداف آینده؛
– افزایش توانمندی سازمان در ارائه کمّی و کیفی خدمات؛
– ارتقاء پاسخگویی در مورد عملکرد برنامه ها (محمد فام، ۱۳۸۹).
۲-۲-۱۲- ضرورت و اهمیّت ارزیابی عملکرد:
بهبود مستمر عملکرد سازمانها، نیروی عظیم همافزایی[۱] ایجاد میکند که این نیروها میتواند پشتیبان برنامه رشد و توسعه و ایجاد فرصتهای تعالی سازمانی شود. دولتها و سازمانها و مؤسسات تلاش جلو برندهای را در این مورد اعمال میکنند. بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان پیشرفت و دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالش های پیش روی سازمان و کسب بازخور و اطلاع از میزان اجرای سیاست های تدوین شده و شناسایی مواردی که به بهبود جدّی نیاز دارند، بهبود مستمر عملکرد میسر نخواهد شد. تمامی موارد مذکور بدون اندازهگیری و ارزیابی امکانپذیر نیست.
لرد کوین[۲] فیزیکدان انگلیسی در مورد ضرورت اندازهگیری میگوید: «هرگاه توانستیم آنچه درباره آن صحبت میکنیم اندازه گرفته و در قالب اعداد و ارقام بیان نماییم میتوانیم ادعا کنیم درباره موضوع مورد بحث چیزهایی میدانیم. در غیر این صورت آگاهی و دانش ما ناقص بوده و هرگز به مرحله بلوغ نخواهد رسید» (رحیمی، ۱۳۸۵، ص ۳۶).
علم مدیریت نیز مبین مطالب مذکور است. هرچه را که نتوانیم اندازهگیری کنیم، نمیتوانیم کنترل کنیم و هر چه را که نتوانیم کنترل کنیم، مدیریت آن امکانپذیر نخواهد بود. موضوع اصلی در تمام تجزیه و تحلیلهای سازمانی، عملکرد است و بهبود آن مستلزم اندازهگیری است و از این رو سازمانی بدون سیستم ارزیابی عملکرد قابل تصور نمیباشد.
همچنین صاحبنظران و محققین معتقدند که ارزیابی عملکرد، موضوعی اصلی در تمامی تجزیه و تحلیل های سازمانی است و تصور سازمانی که شامل ارزیابی و اندازهگیری عملکرد نباشد، مشکل است. ارزیابی و اندازهگیری عملکرد موجب هوشمندی سیستم و برانگیختن افراد در جهت رفتار مطلوب میشود و بخش اصلی تدوین و اجرای سیاست سازمانی است (الهی، ۱۳۷۸، ص ۵۲).
ارزیابی عملکرد از جمله بهترین راه های به دست آوردن اطلاعات برای تصمیم گیری در سازمان هاست. همواره در هر دوره زمانی نیاز به ارزیابی عملکردسازمان در مدیران حس می شده است. لذا آنها سعی داشتند تا عملکرد سازمان های خود را به واسطه اندازه ها و سنجه های مختلف ارزیابی نمایند (ایران زاده و برقی، ۱۳۸۸، ص ۶۹).
۲-۲-۱۳- ابعاد ارزیابی عملکرد:
باید از ارزیابی کوچکترین اجزا تأثیرگذار در عملکرد یک نهاد شروع کرده و با طی کردن سلسله مراتب سازمانی و استفاده از اطلاعات ارزیابی اجزا، به ارزیابی عملکرد نهاد پرداخت. برای انجام ارزیابی یک نهاد انجام ارزیابی در چهار سطح ضروری است.
آنچه در ادبیات مدیریت پیرامون ارزیابی سطوح مختلف سازمانی وجود دارد، بیانگر وجود چهار رده ارزیابی برای عملکرد یک سازمان میباشد.
- ارزیابی عملکرد کارکنان:
در سطح کارکنان «سینگر» معتقد است که ارزیابی عملکرد یک فرایند رسمی است که طی آن بازخور تشخیصی (معرفت مثبت یا منفی) به کارکنان در مورد عملکرد شغلی آنها داده میشود. این نوع ارزیابی، ارزیابی کوچکترین واحد یک سازمان میباشد، ادبیات موجود و حوزه مدیریت در این حوزه بسیار فراوان میباشد. در مدل های بسیاری برای ارزیابی عملکرد کارکنان ارائه شده است و هر کدام از الگوهای ارائه شده در این حوزه با تکیه بر شاخص هایی که برای ارزیابی معرفی کرده اند به ارائه شیوه ای برای سنجش عملکرد کارکنان اقدام میپردازند. در این حوزه میتوان رویکردهای فراوانی را عنوان نمود.
- ارزیابی عملکرد بخشی از یک سازمان:
این ارزیابی که به عنوان زیرمجموعهای از ارزیابی سازمانی میباشد، برای ارزیابی عملکرد یک سازمان ضروری است. از آنجا که یک سازمان متشکل از زیرمجموعههای (بخش های) مختلف می باشد که مجموع این بخش ها سازمان را تشکیل می دهند، لذا برای ارزیابی عملکرد سازمان، ارزیابی عملکرد این زیر مجموعهها بر مبنای با شاخص ها و معیارهای ارزیابی آنها ضروری است. در این نوع ارزیابی، ابتدا اهداف و مأموریتهای یک بخش در راستای اهداف و مأموریتهای دستگاه مشخص شده و سپس شاخص های ارزیابی آنها تعریف شده و به محاسبه شاخص ها و سپس ارزیابی نتایج شاخص ها اقدام میشود.
- ارزیابی عملکرد مدیر:
از آنجا که در هر سازمان، نقش مدیر آن سازمان به عنوان یکی از عوامل مهم راهبری و هدایت سازمان، غیر قابل اغماض میباشد، لذا ارزیابی عملکرد مدیر برای آگاهی از میزان موفقیت در انجام نقش راهبری خود برای دستیابی به نتایج صحیح ارزیابی عملکرد سازمان ضروری است. در ادبیات مدیریت نیز، نظریات مختلفی برای ارزیابی عملکرد مدیر یک سازمان معرفی شده است. که هر کدام از این نظریات نیز با معرفی کردن نوع نگاه به مدیریت یک سازمان و نیز شاخصها و معیارهایی برای ارزیابی به ارائه شیوه ای برای ارزیابی مدیری می پردازد. به عنوان مثال میتوان به نظریاتی همچون؛ الف) مدلهای رفتاری رهبری ب) نظریههای اقتضایی رهبری ج) نظریههای بهرهوری و … اشاره نمود که هر کدام در یک رویکرد خاص به معرفی شاخصهای ارزیابی مدیر اقدام نمودهاند.
- ارزیابی عملکرد سازمان:
در بعد سازمانی، ارزیابی عملکرد معمولاً مترادف با اثربخشی فعالیتهاست. سازمان به عنوان مجموعه هماهنگ و هدف دار از اجزا که برای دستیابی به هدف یا اهداف با هم پیوند خورده و تشکیل یک سازمان را دادهاند، یکی از مهمترین نیازهایی است که امروزه به ضرورت وجود آن تأکید شده است. همچنین به دلیل نقش مؤثر سازمان ها و لذا ضرورت توجه به عملکرد و اثرات عملکرد آنها ارزیابی عملکرد یک سازمان در حوزه فعالیت آن امری حیاتی است. از آنجا که یک سازمان متشکل از اجزا و بخشهای مختلف میباشد، لذا برای اطمینان از میزان موفقیّت سازمان میبایست به ارزیابی میزان تناسب، تطابق و کارایی عملکرد این اجزا بر مبنای شاخص های معیارهای صحیح عملکرد، در جهت اهداف سازمانی اقدام نمود، بر همین اساس برای ارزیابی یک سازمان، استفاده از نتایج ارزیابی کارکنان و بخش های مختلف یک سازمان ضروری است (صمدی، ۱۳۹۰).
۲-۲-۱۴- فرایند ارزیابی عملکرد:
هر فرایندی شامل مجموعهای از فعالیتها و اقدامات با توالی و ترتیب خاص منطقی و هدفمند میباشد. در فرایند ارزیابی عملکرد نیز هر مدل و الگویی که انتخاب شود، طی مراحل و رعایت نظم و توالی فعالیتهای ذیل ضروری میباشد.
۱٫ تدوین شاخص ها و ابعاد و محورهای مربوطه و تعیین واحد سنجش آنها:
شاخصها مسیر حرکت سازمانها را برای رسیدن به اهداف مشخص میکند. نگاه اوّل در تدوین شاخصها متوجه چشمانداز[۳]، مأموریت[۴]، اهداف کلان، راهبردهای بلند مدت و کوتاه مدت و برنامههای عملیاتی[۵]، و به فعالیتهای اصلی متمرکز میشود. منابع احصاء و اقتباس برای تدوین شاخصهای ارزیابی عملکرد سازمانهای دولتی، قوانین و مصوبات مجلس و هیأت دولت و برنامههای توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و همچنین سند چشمانداز بیست ساله کشور و استراتژی توسعه صنعتی کشور میباشد. در بخش غیر دولتی اساسنامه و برنامههای عملیاتی و سهم بازار و هر هدفی که مدّ نظر سازمان میباشد ملاک قرار میگیرد.
۲٫ تعیین وزن شاخص ها، به لحاظ اهمیّت آنها و سقف امتیازات مربوطه:
به این معنا که اهمیّت هر کدام از ابعاد و محور شاخص ها چقدر است؟ آیا شاخص ها اهمیّت یکسان دارند و یا متفاوتند؟ کدام شاخص از بیشترین و کدام یک از کمترین میزان اهمیّت برخوردارند؟ برای تعیین ضرایب و اوزان شاخصها روشهایی از جمله «روش لیکرت»[۶]، «روش گروه غیر واقعی»[۷]، «روش بوردا»[۸]، «روش انتخاب نظریات کارشناسان»[۹] و «روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی»[۱۰] را میتوان نام برد.
۳٫ استانداردگذاری و تعیین وضعیت مطلوب هر شاخص:
تعیین معیار عملکرد و مقدار تحقق شاخص بصورت کمّی یا کیفی، و نرخ رشد عملکرد در سال های گذشته به صورت میانگین و یا میانگین متحرک برای دو یا چند سال گذشته، با در نظر گرفتن اهداف خاص تعیین شده برای آن دوره و پدیدههای مؤثر در نحوه تحقق آن شاخص، استخراج و معین میگردد. در تعیین وضعیت مطلوب عملکرد شاخص باید واقعگرایانه و غیر بلندپروازانه عمل کرد و توافق واحدهایی که وظیفه انجام و عمل به آن شاخص را به عهده دارند جلب نمود.
۴٫ ابلاغ و اعلان انتظارات و شاخص ها به ارزیابی شونده:
در روش های متداول ارزیابی عملکرد معمولاً بدون اینکه ارزیابی شونده از شاخص های ارزیابی مطلع باشد، ناگهان با نمرات و قضاوت های ارزیابی روبرو میشود. اگر هدف اساسی ارزیابی را رشد و توسعه ارزیابی شونده بدانیم، بنابراین ضرورت دارد که قبل از شروع دوره ارزیابی انتظارات مورد نظر در قالب شاخص ها به پرسنل سازمان اعلام گردد تا آنها بتوانند برنامهریزی، سازماندهی، برقراری ارتباط مناسب و سایر فرایندهای عملکرد مورد انتظار را محقق نمایند.
- سنجش و اندازهگیری از طریق مقایسه عملکرد واقعی پایان دوره ارزیابی، با استاندارد مطلوب از قبل تعیین شده:
در این مرحله فعالیت ها و دستاوردهای کارکنان سازمان در ارتباط با هر شاخص مورد سنجش قرار میگیرد. همچنین برای هر شاخص، عملکرد واقعی را با بهره گرفتن از مجموع واقعیتهای موجود مشخص و با استاندارد عملکرد مطلوب مقایسه می کنیم و نسبت به وضعیت تحقق اهداف آن شاخص بررسی های لازم انجام میشود. در این مرحله قوت و ضعف، فرصت ها و تهدیدات سازمانی در راستای حصول به اهداف مورد نظر شناسایی میشوند.
۶٫ استخراج و تحلیل نتایج:
در نهایت تحلیل لازم انجام و در صورت لزوم باید اقدامات اصلاحی جهت بهبود عملکرد در آن شاخص را معین نمود. یک نکته اینکه در نتایج عملکرد، معمولاً رویکرد و دیدگاه حاکم در ارزیابی عملکرد مورد توجه خاص قرار میگیرد. مثلاً؛ اگر ارزیابی عملکرد یک فرایند مورد توجه باشد، نتایج این اندازهگیری منتهی به تعیین وضعیت مطلوب یا نامطلوب بودن عملکرد آن فرایند میگردد. اگر فرایند موجب افزایش ارزش افزوده برای سازمان شود عملکرد آن مطلوب، و گرنه علت منفی بودن عملکرد فرایند را باید بررسی کرد. برای علتیابی هم میتوان از «تکنیک طراحی آزمایش ها»[۱۱] و برای کاهش خطا از «شش سیگما»[۱۲] که در سازمان های پیشرو بیشتر عملی میباشد، استفاده نمود. همچنـــین بـــرای بهبود داخلی فرایند از «روش بهبود مستمر فرایند»[۱۳] و جهت بهبود کلی و عوامل خارجی فرایند نیاز به «روش مهندسی مجدد»[۱۴] است.
۲-۲-۱۵- شاخص ها و استانداردهای ارزیابی عملکرد:
از شاخص ها و استانداردها به مثابه قلب فرایند ارزیابی عملکرد یاد می کنند. امّا باید در نظر داشت که بین این دو از لحاظ معنایی، تفاوتهایی وجود دارد. شاخص ها در واقع از اهداف و استراتژیهای شرکت گرفته میشوند ولیکن استاندارد در واقع شاخص هایی هستند که شرکت در آن مقادیر کمی یا کیفی مطلوبی را به عنوان هدف در نظر گرفته است (قدرتیان، ۱۳۸۱، ص ۳۰).
۲-۲-۱۵-۱-تعریف استاندارد:
تفسیر اهداف سازمان در قالب یک بازده دقیق و قابل اندازهگیری را استاندارد گویند (رضائیان، ۱۳۸۰، ص ۲۴۰). در واقع استانداردهای عملکرد بیان نتایج مورد انتظار در پایان کار است. این نتیجهها ممکن است عینی و یا ذهنی باشد (قدرتیان، ۱۳۸۱، ص ۳۰).
۲-۲-۱۵-۲- تعریف شاخص:
شاخص، عددی است که از ترکیب یا تقسیم دو یا چند اندازه دیگر بدست میآید. با این تعریف یعنی اینکه تمامی حاصل جمعها، حاصلضربها و خارج قسمتها، شاخص محسوب میشود. شاخصها، زبان گویای اطلاعات مبهم و کمّی هستند. نکته مزبور در این راستا این است که هر قدر اطلاعات جمعآوری شده به صورت خام و وسیع باشد، مشکل بتوان از انبوه اطلاعات مزبور، استنباط درستی بعمل آورد. شاخص ها به دو طریق ساخته میشوند: یکی به صورت تعریف ساده و دیگری به صورت تعریف کمیت های تطبیقی. از طریق تعریف ساده باید گفت که شاخص به عنوان تعریف معادله گونهای است که طی آن یک طرف معادله برابر طرف دیگر فرض میشود. مثلاً وقتی از تعبیر «سوءتفاهم» تعریف درستی به عمل آید، در آن صورت میتوان گفت که میتوان از شاخص «سوءتفاهم» برای تحقیقهای خود استفاده کرد. این شیوه ساخت شامل متغیرهای کیفی مانند بالا و نیز متغیرهای کمّی ساده مانند حجم فروش و… میشود.
شیوه دیگر آن است که تعاریف ساده کمی را به تعریف کمّی و تطبیقی تبدیل کرد. از معمولترین تعریف کمی و تطبیقی «تناسب»[۱۵] می باشد. تناسب، تعریفی تطبیقی است که به علت همین ویژگی تطبیقی خود دارای کمیتهای مقایسهای است. دامنه یک تناسب معمولاً بین صفر تا یک در نوسان است. «درصد» شکل دیگری از شاخص است که با ضریب تناسب در عدد ۱۰۰ بدست میآید. شکل دیگر این نوع شاخصها «نسبتها» میباشند.
نسبت ها، تعاریف پیچیدهتر دارند. تفاوت نسبت با تناسب در این نکته نهفته است که در تناسب، صورت، جزئی از مخرج کسر محسوب میشود و میتوان آن را به صورت درصد نیز بیان نمود. در حالی که نسبت جزئی از مخرج کسر نیست و دو گروه یا جمعیت ناهمگون و غیر متجانس نسبت به هم مقایسه میشوند. یک نسبت امکان مقایسه دو عنصر غیرقابل مقایسه را فراهم میسازد و معمولاً عنصر یا عدد بزرگتر به عنوان مخرج کسر تلقی میگردد (ساده، ۱۳۷۵، ص ۱۱۲-۱۰۳).
[۱] – Synergy.
[۲] – Kevin.
[۳] – Vision
[۴] – Mission
[۵] – Operational plans
[۶] – Likert
[۷] – NGT
[۸] – Borda
[۹] – Expert choice
[۱۰] – AHP
[۱۱] – DOE
[۱۲] – Six Sigma
[۱۳] – CPI
[۱۴] – BRP
[۱۵] -Proportion