عواملی مؤثر بر دوام زناشویی
(کاسلو و رابینسون، ۱۹۹۶؛ به نقل از رضایی ۱۳۹۰) پس از پژوهشهای طولی عوامل استحکام بخشنده به ازدواج، موارد زیر را بررسی نمودند:
۱-توانایی انطباق: توانایی انطباق با تغییرات چرخه زندگی و حوادث استرس زا.
۲-تعهد به خانواده: شناخت و بازشناسی ارزشهای فردی هر عضو و پذیرفتن ارزش خانواده بهعنوان یک واحد.
۳-ارتباط: ارتباط ثمر بخش بین زوجین مستلزم صراحت، باز بودن و تداوم ارتباط است.
۲-۴-۹- نیازها و عوامل خشنودی رضایت زناشویی
نوشته های نخستین بر ادراک روابط موجود بین رضایت والدین و رضایت شخصی و خشنودی زناشویی تاکید داشته و یکی از عوامل مهم احساس خشنودی را سطح پایین تنیدگی مطرح نموده اند. بعلاوه اخیرا رابطه بین تغییرات روزانه و درجه احساس ارضا سه نیاز اساسی را که عبارتاند از استقلال، احساس شایستگی و احساس مرتبط بودن را بررسی نمودند. احساس استقلال یعنی اینکه شخص بتواند آنچه را که می خواهد بدون اینکه احساس کند تحت تأثیر دیگران است انجام دهد. احساس شایستگی یعنی اینکه شخص بتواند آنچه را که میخواهد بدون اینکه احساس کند تحت تأثیر دیگران است انجام دهد. احساس شایستگی به معنای داشتن توانایی مواجهه با چالش های پیش رو است و احساس مرتبط بودن به معنای میزان تجربه روابط نزدیک مثبت با دیگران است. (امیدنیا، ۱۳۷۶)
۲-۴-۱۰- جنیست و رضایت زناشویی:
برم (۱۹۸۵) در بررسیهای خود به این نتیجه رسید که به نظر میرسد جنسیت در بعضی از نقاط چرخه زندگی زناشویی میتواند در شادتر ساختن افراد مؤثر باشد. جنسیت همچنین ممکن است در فوایدی که افراد از ازدواج برداشت میکنند نیز تأثیر گذار باشد. برنارد (۱۹۷۲) عقیده ازدواجهای مردانه و ازدواجهای زنانه را برحسب تفاوتهای مربوط به روش هایی که مردان و زنان ازدواجشان را ادراک میکنند و انتظارات متفاوتی که برای ازدواجشان در نظر میگیرند، مطرح کرد. او گزارش داد به نظر میرسد ازدواج نیازها و علایق مردان را نسبت به زنان بهتر و بیشتر برآورده میکنند؛ و اینکه مردان متال آشفتگی روانشناختی کمتر و سلامت فیزیکی و روانی بیشتری را نسبت به مردان مجرد تجربه میکنند.
یکی از تفاوت هایی عمده در ازدواج زنان و مردان این است که تغییر سبک زندگی بهعنوان یک شوک به ویژه در زنان تجربهشده است. شغل زن اغلب مکان دوم را نسبت به شغل مردم میگیرد؛ و اغلب زنان باید مسئولیت بزرگتری را برای کارهای خانه به عهده بگیرند. (برنارد، ۱۹۷۲)
در مطالعهای که توسط وانفوسن (۱۹۸۱) در مورد روابط زناشویی و استرس زندگی انجام گرفت، نشانه دیگری از تفاوتهای جنسی در ازدواج آشکار شد. وانفوس گزارش کرد که برای شوهران، حمایت مؤثر زنان در تایید و صمیمیت، با افسردگی کمتر آن ها درزمینهٔ استرس شغلی رابطه دارد؛ در حالی که افسردگی کمتر و بهتر بودن برای زنان با سودمندی و عدم اختلاف درباره کارهای روزمره مرتبط است.
یافتههای چندی در توافق با ایده برنارد در مورد ازدواجهای متفاوت مردان و زنان وجود دارد. هر چند که ازدواجهای زود هنگام با رضایت زناشویی برای هر دو جنس رابطه معکوس دارد (لی، ۱۹۷۷). همچنین زنان بیشتر از مردان به گزینه طلاق اندیشیده اند. (بوث و وایت، ۱۹۸۰)
تحقیقات نشان میدهد منابع بیشتر فردی در دسترس، با کیفیت بیشتر زناشویی همراه است. تحصیلات و سن در اول ازدواج در ارزیابی از کیفیت زناشویی مؤثر بوده اند. (بامپت و سویت، ۱۹۷۲)
ادبیات پیشین رضایت زناشویی نشان میدهد که در مراحل مختلف دوره زندگی زناشویی، تجربه ازدواج برای مردان و زنان متفاوت است. این پیشینه نشان میدهد در طول مراحل اولیه ازدواج زنان و مردان در سطح بالایی از رضایت و سازگاری قرار داشته و مشابهت بیشتری را دارند؛ در حالی که در ادامه عوامل چندی وجود دارد که تجربه زناشویی را در مردان و زنان متفاوت میسازد؛ و رضایت بالاتری را در مردان نسبت به زنان بوجود میآورد. شرایط و مقتضیات زندگی (استرسورهای بیرون از خانواده و داخل خانواده) و منابع شخصی ممکن است بر رضایت زناشویی تأثیر بگذارد. استرسهای زندگی که مربوط به شرایط بیرون و یا درون زندگی خانوادگی است که ممکن است رضایت زناشویی را کاهش دهند. در حالی که دسترسی به منابع شخصی ممکن رضایت زناشویی را افزایش میدهند (بیرد، ۱۹۸۶).
۲-۴-۱۱ – تحول رابطه و صمیمیت و رضایت زناشویی
در نظریه های گوناگون تصریح شده است که تحول رابطه زناشویی از مراحل جذابیت یا جذب شدن، بررسی ارزشها و بازخوردهای همدیگر، اظهار علاقه و خواستگاری، آزمون و محک رابطه (در چه حدی میتوان همدیگر را همراهی و نیازهای هم را ارضا نمود)، خود گشودگی انتخابی (در جهت شناخت یکدیگر و اینکه چقدر شباهت وجود دارد)، رهایی از اوهام و تثبیت رابطه صمیمانه می گذرد و درنهایت افراد تصمیم میگیرند آیا تعهد لازم را به یکدیگر داشته باشند یا خیر؛ و در آن صورت است که این رابطه میتواند با دلبستگی، گرمی، آرامش و احساس ایمنی همراه شود. در بین تحقیقات، در مورد پذیرش صمیمیت بهعنوان عنصر اساسی در کیفیت زناشویی مناقشهای وجود ندارد (یزدان دوست،۱۳۷۶).
هنگامی که در روابط زناشویی صمیمیت بیشتر شود عشق و محبت نیز افزایش می یابد درنتیجه احساسات ناخوشایند بیشتری هم چون شرم و ترس نمایان میشود که باید درمان شوند (گری، ۱۳۸۹).
دانونو و جانسن (۱۹۹۴) مطالعه ای را انجام دادند که در آن صمیمیت به سه نوع فرعی تقسیم میشود:
کلامی، عاطفی و جسمانی. این سه متغیر هرکدام به سهم خود میتوانند بهعنوان عوامل تعیین کننده پیوند و تعامل با سایرین و پیش بینی کننده رضایت زناشویی و درنتیجه سازگاری زناشویی نقش مهمی داشته باشند. هرچه لحظات و وقایع شادی انگیز و لذت بخش بیشتر و بهطور مداوم باشد شخص از سلامت جسم و روان بیشتر برخوردار بوده احساس رضایتمندی بیشتری کرده و استرسهای زندگی کم رنگ تر میشود (زینی،۱۳۸۹؛ به نقل از رضایی، ۱۳۹۰).
[۱] – Kaslo & Robinson
[۲]-Bernard.
[۳] – Vanfossen
[۴] – Lee
[۵] – Booth & White
[۶]- Bumpass & Sweet
[۷] – Beyerd
[۸] – Geri
[۹] – Dandeneau & Jonson
[۱۰] – Zine