رضایت از زندگی زناشویی ناشی از بسیاری از عوامل همچون خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده زن یا شوهر است. از آنجا که ایجاد چنین عواملی میتواند با وجود و یا عدم احساس امنیت روانی رابطه داشته باشد و بر آن تاثیرگذار باشد، از نظریه های رضایت زناشویی برای شفاف کردن بیشتر متغیر احساس امنیت روانی بین همسران استفاده نموده ایم.
ترنهلم و یانسن (۱۹۹۶) ارتباط زناشویی را فرایندی می دانند که در آن زن و شوهر به صورت کلامی و به صورت غیرکلامی مثل گوش دادن، حالات چهره و ژست های مختلف با همدیگر تبادل احساسات و افکار را انجام میدهند. رضایت از زندگی زناشویی سهم عمده ای در تداوم زندگی و تربیت نسل بعدی دارد ( فاتحی زاده و احمدی: ۱۳۸۴)
الیس (۱۹۹۲) رضایت زناشویی را از احساسات مرتبط با خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده زن یا شوهر ناشی می داند. الیس نقش تفکر در رضایتمندی زناشویی را مهم دانسته است و نادیده گرفتن علائق و طرز تفکر طرف مقابل را موجب دلسردی و ناکامی در رابطه زناشوئی می داند. به نظر گارسیا (۱۹۹۹) رضایتمندی در سه سطح اصلی مطرح میشود:
الف) رضایت زوج از ازدواج
ب) رضایت از زندگی خانوادگی
ج) رضایت کلی از زندگی.
تحقیقات اخیر نشان داده اند که احترام متقابل، همخوانی باورهای زوج، سن ازدواج، مدت زمان زندگی مشترک، و تعداد فرزندان در رضایتمندی زناشویی موثر است (فنکور و هیزمن، ۲۰۰۰؛ میراحمدی زاده و همکاران، ۱۳۸۲؛ فاتحی زاده و احمدی، ۱۳۸۴؛ صیادپور، ۱۳۸۳؛ ناصحی و همکاران، ۱۳۸۳)
– عوامل موثر در رضامندی زناشویی:
در بررسی عوامل موثر در رضامندی زناشویی می توان به موارد مهمی اشاره کرد که در ذیل به آنها اشاره میشود:
ارتباط: مهمترین عامل آسیب پذیری خانواده، بروز سوء تفاهمها و سوء ارتباطات است. بنابراین هریک از زوجین به سهم خود مسئولیت دارند که از به وجود آمدن سوء تفاهم و سوء ارتباطات پیشگیری کنند (به پروژه ۱۳۷۴). ارتباط صمیمانه بین زوجین یکی از عوامل مهم در رضات زناشویی است. به عقیده پاتریک، رضایت از میران درجه محبت و علاقه، عامل مهم و موثر در رضایت زن و شوهر است. (مسترز ۱۹۵۹ به نقل از احمدی ۱۳۸۳)، که به طور استادانه ای ازدواجهای موفق را مطالعه کرده به این نتیجه رسیده است که طول باهم بودن و مدت صمیمی بودن نیست که موفقیت ازدواج را تضمین می کند، بلکه عمق وشدت ابراز عشق و علاقه است که میتواند تضمین کننده ازدواج باشد. میزان خود افشایی تعیین کننده میزان صمیمیت در بین افراد است، بین زنان و مردان در ادراک صمیمیت و رضایت زناشویی تفاوت وجود داردو زنان بیش از مردان قادرند به طور بارزتر درباره موضوع صمیمت صحبت کنند، یک ارتباط صمیمی زنان را به سوی رضایت و خشنودی بیشتر از رابطه زناشویی سوق میدهد. در صورتیکه مردان اثرات رابطه صمیمی را فراتر و به حوزه های دیگری از عملکرد سوق میدهند ( روزبهانی، ۱۳۷۸: ۷۰)
مردان تعاملات جنسی را برای افزایش صمیمت عاطفی استفاده میکنند در حالیکه زنان نیاز به صمیمیت عاطفی دارند تا صمیمیت جنسی، همچنین زوجینی که از صمیمیت بالایی برخوردارند هماهنگی بالایی بین فعالیتهای جنسی که تمایل دارند و فعالیتهای جنسی که تمایل دارند و فعالیتهای جنسی که تجربه میکنند، گزارش میدهند. سایر جنبه های صمیمیت نیز عبارتند از به هم پیوستگی رفتاری، ارضای نیازها، تعلق و وابستگی عاطفی (احمدی، ۱۳۸۳ : ۲۰)
اعتماد و صداقت: اعتماد به معنای احترام متقابل به یکدیگر و پذیرش تفاوتهاست. اعتماد بین دو نفر نیازمند زمان است و این نیز نیازمند هماهنگی بین زوجین است، زن و شوهر برای وصول اعتماد و اطمینان کامل نسبت به یکدیگر در درجه اول موظفند از انجام هر نوع رفتاری که موجب سوء تفاهم می گردد شدیدا اجتناب کنند و همچنین از ابراز کلمه یا جمله ای که در طرف مقابل شک و تردید ایجاد می نماید پرهیز کنند، اعتماد نیز در اثر صداقت ایجاد میشود. (تبریزی، ۱۳۸۶: ۳۳)
ابراز محبت: ابراز فعالانه محبت و سایر عواطف مثبت با تداوم رضایتمندی از رابطه در ارتباط است، در مقابل الگوهایی از قبیل اهانت کردن، بیزاری، ترس یا کناره گیری عاطفی از همسر پیش بینی کننده فروپاشی رابطه بوده و گامهایی در جهت جدایی هستند. ( روزبهانی، ۱۳۷۸: ۷۱)
همکاری: زن و شوهر زمانی احساس رضایت از زندگی زناشویی دارند که شوهر در کارهای خانه همکاری کند، رضایت زناشویی هنگامی که زن و شوهر از نقش زن در خانه انتظار نقش جنسیتی دارند، پایین است
مسایل جنسی: همان طور که انتظار می رود همیشه رابطه قوی بین رضایتمندی از رابطه و فعالیت و رضایت جنسی وجود دارد. این پیوند قوی احتمالا نشان میدهد که عوامل مشابهی هم بر کارکرد رابطه جنسی و هم بر کارکرد کلی رابطه تأثیر می گذارد. برای مثال، تعامل بین زوجین هم رضایتمندی از رابطه و هم رضایت جنسی را پیش بینی می کند، رابطه جنسی شامل احساس و رفتاری است که منجر به بروز لذت در فرد و شریک جنسی او می گردد. در بهترین شرایط رابطه جنسی رابطه عشق دو طرفه ای است که در آن هریک از طرفین سعی می کند طرف مقابل را به حداکثر لذت و ارضاء برساند. در بدترین شرایط رابطه جنسی رابطه یک طرفه ای است که در آن یک طرف رابطه برای لذت بردن فرد دیگر را تحت فشار و صدمه گذاشته و علی رغم میل او رابطه برقرار می کند. (تبریزی، ۱۳۸۶: ۳۲)
توجه و علاقه: تمایل و توجه یعنی باور داشتن و این باور را انتقال دادن به زوج، یعنی اینکه تو برایم مهم هستی و به آنچه برای تو اتفاق میافتد بها می دهم و مراقب تو هستم. دو نشانه مهم تمایل و توجه به همسر، توجه به رفاه او و آمادگی برای کمک و حمایت از اوست (نجاتی، ۱۳۶۰)
مسایل مالی و اقتصادی: فشارهای اقتصادی نیز در زمره عوامل مهم، در بروز ناهماهنگیهای زناشویی است، زن وشوهری که تحت فشار روانی و اقتصادی هستند، با انواع مسایل در حال مبارزه هستند. این عامل فشار، تعارضات زناشویی و مشکلات موجود زناشویی را آشکار می سازد. در طول زمان، وجود فشار مالیف ارتباط زن و شوهر را به طور قابل ملاحظه ای تحت تأثیر قرار میدهد. (تبریزی، ۱۳۸۶: ۳۴)
حمایت متقابل: برای تداوم رضامندی در رابطه، حمایت متقابل از یکدیگر مهم است. این حمایت میتواند عملی (مانند کمک کردن به یکدیگر در انجام مسئولیتهای مربوط به هریک) یا عاطفی باشد (مانند گوش دادن همدلانه به درددلهای همسر)، میزان حمایتهای عاطفی و عملی که زوجین به یکدیگر ابراز میکنند به طور قابل توجه ای رضایت مندی از رابطه را در عرض سالهای اولیه ازدواج پیش بینی می کند.( نجاتی، ۱۳۶۰ : ۲۰)
تحلیل رفتگی زناشویی: “مالاچ پینز” (۱۹۹۶)، تحلیل رفتگی زناشویی را چنین تعریف می کند که عبارت است از: حالتی از رنج که در آن افرادی که دارای عشق رمانتیک هستند به آن دچار می شوند و این حالت زمانی رخ میدهد که آنها فکر میکنند که با تمام سعی و تلاشی که دارند ارتباط بین آنها و همسرانشان آن طور که تصور میکنند نمی باشد. تحلیل رفتگی از زناشویی به عنوان یک حالت تحلیل رفتگی و خستگی جسمانی و روانی تعریف شده است که ریشه آن در ناسازگاری بین انتظارات و واقعیات میباشد. یعنی انتظارات نقش اساسی را در به وجود آمدن این حالت دارند. ( نجاتی، ۱۳۶۰ : ۲۱)
همانطور که قبلا نیز ذکر شد، ما برای مفهوم سازی و توضیح احساس امنیت روانی بین همسران در زندگی مشترکشان از نظریات انسجام خانوادگی، تعارض زناشویی و رضایت زناشویی استفاده نمودیم.
از آنجا که انسجام خانوادگی، میزان تعهد عاطفی و همبستگی بین اعضای یک خانواده خصوصا همبستگی بین زن و شوهر را می رساند، از این نظریه برای توضیح بیشتر احساس امنیت روانی بهره برده ایم. از آنجا که طبق نظریه های آورده شده در بخش انسجام خانوادگی، همسران در زندگی مشترک به واکنش صمیمی یا عاطفی همسر خود نیاز دارند و همچنین بسیاری از مشکلات جسمی، عاطفی، مسائل رفتاری، کمبود محبت و دلبستگی یعنی کمبود رابطه عاطفی گرم در محیط خانواده، میتواند ناشی از عدم انسجام خانوادگی به عنوان معیار حمایت کننده کنش و ورابط متقابل همسران باشد، بر احساس امنیت و آرامش روانی بین همسران تاثیرگذار است. از این رو از نظریه های انسجام خانوادگی برای شفاف سازی بعد احساس امنیت روانی استفاده نمودیم.
همچنین همانطور که در نظریه ها نیزآمد، رضایت زناشویی از احساسات مرتبط با خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده زن یا شوهر ناشی میشود. (آلیس، ۱۹۹۲، به نقل از تبریزی) بنابراین از نظریه های رضایت زناشویی که بیانگر نیازها، انتظارات و روابط عاطفی بین همسران است، برای توضیح احساس امنیت روانی بین همسران که بیانگر صمیمیت، عاطفه و همدردی بین همسران است مورد استفاده قرار گرفت.
علاوه بر این، از نظریه های تعارض زناشویی که بیانگر احساس خشم، ناامیدی و نارضایتی زوجین نسبت به یکدیگر است برای توضیح احساس امنیت روانی بهره بردیم. وجه مشترک این دو مفهوم حس آرامش و امنیتی است که در صورت وجود خشم و ناامیدی از ادامه زندگی مشترک بروز می کند. بنابراین میتواند شفاف کننده مبحث احساس امنیت روانی بین همسران در زندگی مشترک باشد.