-
نظریات صاحبنظران در مورد اعتماد
– دورکیم
پرسش دورکیم در کتاب تقسیم کار اجتماعی این است که چگونه مجموعه ای از افراد می توانند جامعه ای را تشکیل دهند و چگونه افراد تشکیل دهنده جامعه می توانند شرط لازم برای هستی اجتماعی، یعنی اجتماع اجتماعی را تحقق بخشند.
دورکیم برای پاسخ به این پرسش بنیادی، دو شکل همبستگی را از هم تفکیک می کند:
همبستگی موسوم به ساختگی یا مکانیکی و همبستگی موسوم به اندامی یا ارگانیکی (آرون، ۱۳۷۰: ۳۴۵)
شکل ۲-۱
می توان نظریه دورکیم را چنین خلاصه نمود:
وحدت گروه همبستگی اجتماعی مکانیکی تشابه وجدانها
ارگانیکی تقسیم کار
در ادبیات جامعه شناسی اعتماد غالبا دیدگاه دورکیم را به عنوان دیدگاهی که در آن جامع یک اجتماع اخلاقی است به تصویر می کشد. این رهیافت با ثنویت گرایی دورکیم یعنی مساله ویژگی خصوصی و جمعی کنش ها مواجه است. چنین گفته میشود که در یک نظم کاملا منسجم یک شخص میتواند به دیگری اعتماد داشته باشد. اگر صادق و راستگو باشد و به خواسته های دیگران به خاطر اخلاقیات مشترک و هم نوایی مشترک با هنجارها احترام گذارد منتهی نقش اعتماد در شرایطی که ما همگی به شیوه صحیح اخلاقی رفتار می کنیم چیست و بنابراین اعتماد چه میزان از اطمینان را در کنشهای افراد میتواند پیش بیینی نماید؟ مسلما در چنین شرایطی هیچ نیازی به اعتماد نیست چرا که از قبل متصور شده است.( میزتال، ۱۳۸۰ : ۶۲)
ضمنا بنابر نظر دورکیم اعتماد به عنوان یک کردار اخلاقی دارای دو صفت خیر و تکلیف میباشد. خیر است ازآن جهت که برای افراد خانواده خواستنی است و موجب دوام و بقای خانواده میشود و تکلیف است ازآن جهت که زن و شوهر را ملزم می کند که خارج از آن عمل نکنند. در نتیجه:
شکل ۲-۲
وحدت گروه همبستگی اجتماعی پایبندی به اعتماد
بنابراین نظریه دورکیم پیامدهای اعتماد را به ما می نمایاند ولی در مورد عوامل موثر بر آن تنها لزوم پایبندی به آن اشاره می کند.
– گیدنز
گیدنز ضمن اینکه برخی از ویژگیهای روانشناختی اعتماد را عام یا تقریبا عامه می داند، با این وجود به عوامل ایجاد کننده اعتماد اشاره می کند که در این خصوص میان فرهنگهای جوامع سنتی و صنعتی اختلاف اساسی وجود دارد و به اعتقاد او در فرهنگهای سنتی سه زمینه محلی در ارتباط با اعتماد غالب است. ۱- اولین زمینه اعتماد سیستم خویشاوندی است. ۲- دومین زمینه اعتماد اجتماع محلی است ۳- و نهایتا سومین زمینه اصلی مبتنی بر اعتماد در فرهنگهای ماقبل مدرن سنت است. به اعتقاد گیدنز منابع اصلی اعتقاد در جوامع سنتی اهمیت خود را در جوامع مدرن صنعتی از دست داده اند. وابستگی های خویشاوندی در این جوامع عملا محدود به چند نفر نزدیک شده است و بیشتر مردم آگاهی اندکی از خویشاوندان دورتر دارند. علاوه بر آن در جوامع مدرن اجتماعی محلی کارکرد گذشته خود را از دست داده است.
گیدنز در پاسخ به این سوال که چه منبع یا منابعی در جوامع مدرن جانشین نظام خویشاوندی ، اجتماعی –محلی و سنت شده است به نظامهای انتزاعی اشاره می کند. اعتماد به نظام انتزاعی مهمترین بخش نظریات گیدنز است و بیانگر اعتماد افراد به اصول غیرشخصی میباشد و با پیشرفت های علمی و تکنولوژیک سبز فایل در ارتباط است و نشان دهنده رابطه عقلی انسانها با این دسته از امور و افرادی است که در این زمینه فعالیت میکنند. گیدنز معتقد است در جوامع تحت تسلط نظامهای انتزاعی و فاصله گیری زمانی –مکانی اعتماد بسیار مهم است. نیاز به اعتماد با این فاصله گیری ارتباط دارد.
دیگرنیاز نداریم به کسانی اعتماد کنیم که پیوسته در معرض دیدمان هستند و فعالیتشان را مستقیما می توان بازنگری کرد. اعتماد هنگامی ضروری میشود که در نتیجه فاصله گیری روزافزون زمانی و مکانی دیگر اطلاع کاملی از پدیده های اجتماعی نداشته باشیم.برخلاف جوامع سنتی و پیشرفته اعتماد به علائم و نشانه ها و همچنین اعتماد به دانش تخصصی ایجاد می گردد و پدیده (از جاکندگی) یا انتزاعی بخش اتفاق میافتد. امروزه مردم به دنبال علائم و نشانه ها هستند و به مارک توجه میکنند در حالیکه نمی دانند وسایل و ابزارها را چه کسانی ساخته اند. کجا ساخته اند و…
گیدنز در پایان مسئول اصلی چنین روندی را علم و دانش می داند و به اعتقاد او پیشرفت ها علمی و تکنولوژیک و ایمان مردم به این پیشرفت ها مسئولیت اصلی را در این زمینه به عهده دارد و علاوه بر آن در تقویت این امکان نمی توان نقش نهادهایی چون آموزش و پرورش و وسایل ارتباط جمعی را نادیده گرفت. (گیدنز، به نقل از امیرکافی، ۱۳۸۰ : ۲۱-۲۰)
گیدنز در توضیح چگونگی هویت شخصی در جامعه مدرن به بررسی روابط اجتماعی در این جوامع می پردازد و در این راستا اهمیت خاصی برای «رابطه ناب» قائل است.
رابطه ناب
این یکی از ویژگیهای نظام اجتماعی مدرن است که در آنها ارتباطهای دوستانه و خصوصی با افرادی برقرار میشود که می توان آنها را از میان امکانات گوناگون انتخاب کرد…. در دنیای جدید، هرگاه شخصی مایل باشد که خارج از آداب و اصول سنتی انتخاب هایی برای برقراری ارتباطهای دوستانه و شخصی با دیگران به عمل بیاورد، امکانات گوناگون در پیش راه خود خواهد یافت. تنها هنگامی که پیوندهای دوستی و صمیمیت به طرزی کم و بیش آگاهانه انتخاب شده باشند، ما می توانیم از «رابطه» به مفهومی که امروزه در زبان مردم عادی جاا افتاده است، یاد کنیم. در حقیقت، ازدواج ها، روابط دوستانه و صمیمیت های پایدار امروزه بیش از پیش به صورت نوعی رابطه ناب (Pure relationship ) در می آیند. در طی دوره کنونی دنیای متجدد…، رابطه ناب (که هیچ ارتباطی با مسائل جنسی ندارد) اهمیت خاصی در امر «خود» سازی یافته است (همان: ۹-۱۲۸)
نظر گیدنز را در مورد اعتماد می توان به شکل زیر خلاصه نمود:
شکل ۲-۳
تجربه اعتماد بنیادین احساس رضایت عاطفی
اهمیت نفس رابطه
بازبودن رابطه و تداوم آن
شرمندگی اعتماد رابطه ناب تعهد
صمیمیت و خودمانی بودن
مطابقت واکنش دیگران با اندیشه های قبلی اعتماد متقابل
گیدنز بین اعتماد به اشخاص و اعتماد به نظامها تمایز قائل میشود. او در مورد اعتماد به اشخاص، اعتماد را زاییده برقراری رابطه ناب می داند. بنابراین با توجه به نظر او در مورد روابط همسران می توان گفت در صورتی که رابطه آنها مبتنی بر خصوصیات رابطه ناب باشد، اعتماد بوجود می آید. به عبارت دیگر اعتماد همسران در گرو نوع رابطه بین آنها است. او همچنین به درستی به نقش تجربه اعتماد بنیادین در این خصوص اشاره می کند. به این معنی که اگر فردی بعلت تجربه ناخوشایند دوران کودکی، اعتماد بنیادین خود را از دست داده است، احتمال کمتری وجود دارد که بتواند به همسرش اعتماد نماید چون او نسبت به همه بی اعتماد است.