مدلی که پژوهش حاضر درصدد آزمون آن است، در بخش دیگری از خود بر نقش ابعاد الگوهای ارتباطات (جهتگیریهای گفت و شنود و همنوایی) محیط خانواده و تحصیل در رشد گرایشهای تفکر انتقادی دانشجویان تمرکز دارد. همانطور که پیش از این و در فصل اول گفته شد این بخش از مدل بر اساس پدیدار شدن دو خردهمقوله «نگرش در مورد رفتارهای ارتباطات کلامی» و «نگرش در مورد مراجع قدرت» در بخش کیفی تحقیق کمّی- کیفی کاکای (۲۰۰۱) و یافتههای تحقیقات دیگری که از تأثیر ارزشهای فرهنگی بر الگوهای ارتباطاتی حمایت میکردند (به طور مثال، بلنکی و همکاران، ۱۹۸۶؛ بوند و اسمیت، ۱۹۹۶؛ هیز و الینسون، ۱۹۸۸؛ هافستد، ۱۹۹۷؛ کیم، آن، کیم و واتانیب، ۱۹۹۸؛ کیچنر و کینگ، ۱۹۸۹؛ موریس و پنگ، ۱۹۹۴؛ ناکامورا، ۱۹۶۴؛ ژانگ و استرنبرگ، ۲۰۰۱)، شکل گرفت. در تحقیق کاکای (۲۰۰۱) مصاحبهشوندگان اعتقاد داشتند که رفتارهای ارتباطاتی کلامی همچون جرأتمند و اهل بحث بودن (که متناظر با بعد جهتگیری گفت و شنود الگوهای ارتباطات است) در محیط خانواده و دانشگاه و نگرشهایی که در این محیطها در مورد نحوه برخورد با مراجع قدرت (یعنی والدین و استادان) وجود دارد (که متناظر با بعد جهتگیری همنوایی الگوهای ارتباطات است)، بر شکلگیری گرایش آنها به تفکر انتقادی نقش مهمی داشته است. در ادامه، پیش از مرور تحقیقات بیشتر در این زمینه در مورد ابعاد الگوهای ارتباطات توضیح بیشتری داده خواهد شد.
دو بعـد «جهتگیـری گفت و شنود» و «جهتگیـری همنوایی» در واقـع، ابعـاد الگـوهـای
ارتباطات خانواده هستند که تحقیقات قبلی از جمله تحقیقات فراتحلیلی نشان دادهاند که با انواع مختلفی از رفتارهای ارتباطی، پیامدهای روانی- اجتماعی و فعالیتهای شناختی در ارتباط هستند (شرودت، ویت و مسرسمیت، ۲۰۰۸).
این ابعاد حاصل تلاش محققان برای شناخت هر چه بیشتر خانواده به عنوان مهمترین سیستم انسانی و الگوهای ارتباطـاتی حاکم بر آن بودهاند. به طور کلی، الگوهای ارتباطات خانواده شیوه بیان افکار و احساسات در بین اعضای آن است که میتواند از خانوادهای به خانوادهای دیگر متفاوت باشد. محققان در تلاش برای شناسایی و طبقهبندی این الگوها دو بعد زیربنــایی جهتگیری گفت و شنود و جهتگیری همنوایی را شناسایی کردهاند (فیتزپاتریک و ریچی، ۱۹۹۴؛ ریچی و فیتزپاتریک، ۱۹۹۰). جهتگیری گفت و شنود به صورت «میزانی که خانوادهها شرایطی را فراهم میآورند که در آن همه اعضای خانواده تشویق به شرکت آزادانه و راحت در تعامل، بحث و تبادل نظر درباره طیف وسیعی از موضوعات شوند» تعریف میشود (کوئرنر و فیتزپاتریک، ۱۹۹۷، ص. ۶۰). جهتگیری همنوایی در این نظریه عبارت است از «میزانی که خانوادهها شرایط همســان بودن نگرشها، ارزشها و عقـاید را مورد تأکید قـرار میدهند» (کوئرنر و فیتزپاتریک، ۱۹۹۷، ص. ۶۰). ترکیب این دو بعد، چهار الگوی ارتباطات خانواده را شکل میدهد (کوئرنر و فیتزپاتریک، ۱۹۹۷، a2002) که هر کدام نوع خاصی از خانوادهها را توصیف میکند. این چهار نوع الگو یا چهار نوع خانواده از ترکیب وضعیتهای زیاد یا کم بر روی پیوستارهای دو بعد جهتگیری گفت و شنود و جهتگیری همنوایی حاصل میشوند و شامل خانواده توافقکننده[۱]، خانواده کثرتگرا[۲]، خانواده حفظکننده[۳] و خانواده رهاگذار[۴] میباشند.
خانوادههای توافقکننده در هر دو بعد جهتگیریهای گفت و شنود و همنوایی نمره زیادی میگیرند. آنهـا سعی دارند حتی زمـانی که بیـان شدن نظـرات متفاوت یکدیگـر را تشویق میکنند، تأکید زیادی بر توافق با هم داشته باشند.
خانوادههای کثرتگرا در جهتگیری گفت و شنود نمره زیاد و در جهتگیری همنوایی نمره
کم میگیرند. ویژگی این خانوادهها ارتباطات باز و آزاد، تکثر آراء و حمایت عاطفی است.
خانوادههای حفظکننده در جهتگیری گفت و شنود نمره کم و در جهتگیری همنوایی نمـره زیاد میگیرند. این خانوادهها با تأکید زیاد بر همنوایی با والدین و اطاعت از آنها شناخته
میشوند. در این خانوادهها والدین سعی دارند هنجارهای خانواده را حفظ کنند.
خانوادههای رهاگذار در هر دو جهتگیری گفت و شنود و جهتگیری همنوایی نمره کمی میگیرند. ایـن نوع خانوادهها تعامل والد- فرزندی اندکی دارند و تقریباً فرزندان را به حال خود
رها کردهاند.
همانطور که گفته شـد بخشی از پژوهش حاضـر بر دو بعد «جهتگیـری گفت و شنـود» و «جهت گیری همنوایی» که این الگوها را تشکیل میدهند، تمرکز دارد. اگر چه این ابعاد در اصل برای مطالعه الگوهای ارتباطات خانواده در نظر گرفته شدهاند، بررسی تحقیقات پیشین نشان میدهد محققان در مواردی، زمانی که بررسی هم زمان ارتباطات بین فردی در محیط خانواده و دانشگاه بر متغیری مورد نظر بوده است، از این دو بعد در بافت محیط تحصیل تحت عنوان ابعاد الگوهای ارتباطات معلمان/ استادان نیز استفاده کردهاند تا بتوانند تأثیر نسبی این دو محیط را بر متغیر مورد نظر بهتر با هم مقایسه کنند (سو، ۲۰۰۲). پژوهش حاضر نیز برای بررسی ابعاد الگوهای ارتباطاتی شاگرد- استادی در محیط دانشگاه از ابعاد «جهتگیری گفت و شنود» و «جهتگیری همنوایی» تحت عنوان ابعاد الگوهای ارتباطات دانشجو- استاد استفاده میکند. در ادامه، تحقیقات پیشین در زمینه رابطه بین فرهنگ و ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده و دانشجو- استاد مرور خواهند شد.
متخصصان بارها به این موضوع اذعان کردهاند که درک تنوع و تفاوت موجود بین خانوادهها نیاز به در نظر گرفتـن زمینههای فـرهنگی خانوادهها دارد (گالوین[۵]، ۲۰۰۴؛ سیلارس[۶]، ۱۹۹۵؛ سوچا[۷] و دیگز[۸]، ۱۹۹۹؛ ترنر[۹] و وست[۱۰]، ۲۰۰۳). نتایج چندین مطالعه از وجود تفاوتهای فرهنگـی در سبکهـای ارتباطاتـی حمایت کردهاند (گودیکانست و تینگ- تومی، ۱۹۸۸؛ کیم،
۲۰۰۲). این تفاوتها میتوانند به تفاوتهای فرهنگی درون یک کشور یا تفاوتهای فرهنگی کشورهای متفاوت مربوط باشند. همانطور که پیش از این گفته شد، چند بعد مهم که به توضیح این تفاوتها کمک میکنند، شناسایی شدهاند و در بین این ابعاد، فردگرایی- جمعگرایی بیش از بقیه در درک تفاوتهای فرهنگی مورد مطالعه قرار گرفته است. این بعد به اهمیتی که به خویشتن فرد نسبت به گروه یا جامعه داده میشود، برمیگردد. فردگرایی- جمعگرایی بر دیدگاه فرد در مورد خود تأثیر دارد. به گونهای که افراد در فرهنگهای فردگرا دیدگاهی مستقل یا ناوابسته از دیگران در مورد خود دارند، در حالی که افراد در فرهنگهای جمعگرا دیدگاهی وابسته به دیگران در مورد خود اتخاذ میکنند (مارکوس و کیتایاما، ۱۹۹۱). تینگ- تومی و چانگ[۱۱] (۲۰۰۵) نیز توضیح میدهند که خود در فرهنگهای فردگرا به صورت یک «خود ناوابسته[۱۲]» شناخته میشود در حالی که در فرهنگهای جمعگرا یک «خود وابسته[۱۳]» است. این تفاوتهای مفهومی در مورد خود، در ارتباط و وابستگی شخص به گروههایی که به آنها تعلق دارد از جمله خانواده تفاوت ایجاد میکند (تینگ- تومی و چانگ، ۲۰۰۵). فردگرایی- جمعگرایی از طریق ایجاد خودپندارههای متفاوت و جهتگیریهای ارزشی خاص خود بر ترجیح سبکهای ارتباطاتی بین فردی تأثیر میگذارد. هال (۱۹۷۶) با مطرح کردن مفهوم «وابستگی به زمینه[۱۴]» و با بررسی میزانی که افراد در یک فرهنگ به بافت و زمینه وابسته هستند، به توضیح تفاوتهای فرهنگی موجود در ارتباطات بین فردی میپردازد. وی بر این مبنا ارتباطات بین فردی فرهنگهای مختلف را به دو دسته دارای وابستگی زیاد به زمینه[۱۵] و دارای وابستگی کم به زمینه[۱۶] دستهبندی میکند. در ارتباطات دارای وابستگی زیاد به زمینه پیامهایی ترجیح داده میشوند که غیرمستقیم هستند و معنای آنها بیشتر در بافت پیام قرار دارد. در حالی که ارتباطات دارای وابستگی کم به زمینه به ارتباطات روشنی که در آنها اصل مطلب به روشنی و به طور کلامی بیان میشود، برمیگردند. فرهنگهای جمعگرا ارتباطات زیاد وابسته به زمینه را ترجیح میدهند، در حالی که فرهنگهای فردگرا تمایل به استفاده از ارتباطات دارای وابستگی کم به زمینه هستند (گودیکانست و تینگ- تومی، ۱۹۸۸؛ تریاندیس، ۱۹۹۴). در فرهنگ دارای وابستگی کم به زمینه، افراد آزادانه، راحت و به صراحت افکار و احساسات خود را بیان میکنند و به ابراز وجود میپردازند. زیرا این فرهنگ بیشتر در جوامع فردگرا دیده میشود که در آنها به فردیت افراد، منحصربفردی و باز بودن آنها ارزش داده میشود. در مقابل، در یک فرهنگ زیاد وابسته به زمینه بیان کلامی احساسات و عقاید چیزی مثبت در نظر گرفته نمیشود و حتی گاهی با دید منفی به آن نگاه میشود. در چنین فرهنگی به کمحرفی، خویشتنداری و خوددار بودن ارزش داده میشود. این ویژگیهای فرهنگی با جهتگیری گفت و شنود خانواده و محیط تحصیل ارتباط پیدا میکند. یعنی، با میزانی که محیط خانواده و یا تحصیل شرایطی را فراهم میآورند که در آن فرزندان و یا دانشآموزان و دانشجویان تشویق میشوند تا تعامل آزادانه و راحتی با والدین و یا معلمان و استادان خود داشته باشند و به بحث و تبادل نظر درباره طیف وسیعی از موضوعات بپردازند. در همین ارتباط، نتایج تحقیقات قبلی نشان میدهد که آمریکاییها (که بیشترین ارزش شاخص فردگرایی کشور (۹۱) را دارند) نسبت به ژاپنیها (که ارزش شاخص فردگرایی کشور آنها (۴۶) کمیکمتر از میانگین (۵۱) است) جهتگیری گفت و شنود بیشتری دارند (رز، بوش و کاله، ۱۹۹۸؛ شیرمن و دوملااُ، ۲۰۰۶).
دیدگاهی که فرهنگ بسته به نوع خود در مورد خویشتن افراد شکل میدهد، بر تعامل افراد با دیگران نیز تأثیر میگذارد. به طور مثال، چندین مطالعه نشان دادهاند که در فرهنگهای فردگرا نسبت به فرهنگهای جمعگرا بین فرزندان و والدین آنها بیشتر تعارض اتفاق میافتد (اتزل و همکاران، ۲۰۰۳؛ تینگ- تومی و کورگی، ۱۹۹۸). مطالعات کیم، لی، کیم و هانتر (۲۰۰۴) و تینگ- تومی و کورگی (۱۹۹۸) نشان میدهد از لحاظ سبک برخورد با تعارض پیش آمده نیز تفاوتهای فرهنگی وجود دارد. در موقعیتهای تعارضی افراد در فرهنگهای فردگرا از راهبردهای مستقیمیکه آبروی طرف مقابل را تهدید میکند، استفاده میکنند؛ در حالی که در فرهنگهای جمعگرا افراد از راهبردهای غیرمستقیمیکه آبروی طرف مقابل را حفظ میکند، استفاده میکنند. زیرا در فرهنگهای فردگرا افراد بیش از همه به دنبال حفظ آبرو و اعتبار خود هستند. در حالی که در فرهنگهای جمعگرا افراد سعی میکنند آبروی یکدیگر را حفظ کنند. اظهارات مصاحبهشوندگان در بخش کیفی مطالعه کاکای (۲۰۰۱) در مورد تعامل دانشجویان با استادان نیز از این تفاوتها حمایت میکند. در پاسخ به این سؤال مصاحبهکننده که آیا در هنگام مخالفت کردن با یک استاد نگران به خطر افتادن آبروی او میشوید یا خیر؟ بعضی از مصاحبهشوندگان بیان میکردند که نگران چنین چیزی نمیشوند. به طورمثال، یک دانشجوی اروپاییتبار معتقد بود: «دلخور شدن استاد از مخالفت دانشجوی خود نشاندهنده اعتماد به نفس کم او است» (ص. ۱۰۰). دانشجوی دیگری که ژاپنی- آمریکایی بود عقیده داشت: «دانشجویان باید با استادان مخالفت کنند و آنها را زیرسؤال ببرند و استادان نباید هرگز بحث و جدلها را ببازند. اگر دانشجویان آنها را بکوبند نباید به عنوان یک استاد به آنها حقوق بدهند. چون فرض بر این است که آنها از دانشجویان باهوشتر هستند» (ص. ۱۰۰). بعضی دیگر میگفتند احساس خوبی در مورد حرف زدن روی حرف دیگران ندارند و نگران آبروی استاد خود میشوند. دانشجویی دیگر با زمینه فرهنگی میکرونزیایی به جای اینکه نگران آبروی استاد خود باشد، به نگرانی خود در مورد آبروی پدر و مادرش به عنوان والدین دانشجوی گستاخی که با استاد خود چون و چرا میکند، اشاره کرد:
«… نکته دیگر این است که اثر بد کاری که تو انجام میدهی به پدر و مادرت برمیگردد. من در مورد خودم خیلی نگران نیستم. گاهی میخواهم با [دیگران] مخالفت کنم و اهمیتی هم نمیدهم دیگران در مورد من چه فکری میکنند اما من به چیزی که در مورد پدر و مادرم فکر میکنند اهمیت میدهم» (کاکای، ۲۰۰۱، ص. ۱۰۱).
تأکید داشتـن بر حفظ آبـروی والدیـن و یا استـادان میتواند با جهتگیـری همنـوایـی در ارتباطات والـد- فرزنـدی و شاگـرد- استـادی ارتباط داشته باشـد که باعث میشود در محیطهـای خانوادگی و تحصیلی همســانی نگرشها و عقـاید بیشتر مورد تأکید قـرار گیرد.
بعد فرهنگی مهم روابط عمـودی- افقـی (سینگلیس و همکاران، ۱۹۹۵؛ تریاندیس، ۱۹۹۵؛ تریاندیس و گلفند، ۱۹۹۸) نیز میتواند جهتگیـری همنـوایـی را در ارتبـاطـات والـد- فرزنـدی و شاگرد- استادی تحت تأثیر قرار دهد. این بعد به میزان اختلاف قدرتی که در جامعه پذیرفته شده است، برمیگردد. در فرهنگهای افقی که اختلاف قدرت کمی در آنها وجود دارد، به مساوات و برابری افراد ارزش داده میشود؛ در حالی که در فرهنگهای عمودی بین افراد اختلاف قدرت زیادی وجود دارد (هافستد، ۱۹۸۰؛ گودیکانست و تینگ- تومی، ۱۹۸۸). با به کار بردن مفهوم روابط عمودی- افقی در بافت و زمینه خانوادگی و تحصیلی میتوان گفت فرهنگهای افقی و دارای اختلاف قدرت کم والدین را نسبت به فرزندان و معلمان و استادان را نسبت به دانشآموزان و دانشجویان در جایگاهی به نسبت برابری قرار میدهند. به دلیل همین موقعیت برابر، از فرزندان و دانشآموزان و دانشجویان انتظار میرود در مورد امور مربوط به خود مسؤولیت بیشتری را برعهده گیرند و استقلال عمل بیشتری از خود نشان دهند. این در حالی است که فرهنگهای عمودی و دارای اختلاف قدرت زیاد والدین را نسبت به فرزندان و معلمان و استادان را نسبت به دانشآموزان و دانشجویان در جایگاه بالاتری قرار میدهند و انتظار دارند فرزندان و دانشآموزان و دانشجویان نسبت به آنها خشوع و خضوع بیشتری نشان دهند، بیشتر از آنها نظر خواهی کنند و با عقاید و نگرشهای آنها بیشتر همنوایی کنند. به عبارت دیگر، به نظر میرسد نسبت به فرهنگهای افقی، فرهنگهای عمودی بیشتر افراد را به سوی همنوایی سوق میدهند.
بر اساس آنچه که گفته شد، جهتگیریهای گفت و شنود و همنوایی به عنوان ابعاد الگوهای ارتباطات والد- فرزندی و شاگرد- استادی از عوامل فرهنگی جهتگیری فردگرا و جمعگرا و روابط عمودی و افقی به صورتهای متفاوتی تأثیر میپذیرند. این در حالی است که همانطور که پیش از این گفته شد به نظر میرسد ابعاد الگوهای ارتباطات با گرایشهای مختلف تفکر انتقادی ارتباط نزدیکی داشته باشند. چرا که از طریق این ارتباطات است که تفکر انتقادی مجال بیان و رشد پیدا میکند و به کمک آنها است که فرد عقاید و نگرشهای شخصی خود را با دیگران در میان میگذارد و در صورت لزوم از آنها دفاع میکند. با توجه به این موضوع میتوان انتظار داشت که زمینههای فرهنگی فردگرا و جمعگرا در محیطهای خانوادگی و تحصیلی از طریق رفتارهای ارتباطاتی مربوط به جهتگیری گفت و شنود با والدین و معلمان و استادان بر گرایشهای مختلف تفکر انتقادی تأثیر داشته باشند. همچنین، به دلیل میزان تأکید متفاوتی که فرهنگهای عمودی و افقی بر اختلاف قدرت و اطاعت از مراجع قدرت دارند که آن نیز به نوبه خود همنوایی با والدین و معلمان و استادان را متأثر میکند، میتوان انتظار داشت که عوامل فرهنگی بدین طریق نیز بر گرایشهای تفکر انتقادی تأثیر داشته باشند.
۲-۲-۳- رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده و دانشجو- استاد و گرایشهای تفکر انتقادی
در ایـن بخـش، تحقیقـات انجام شده در زمینـه رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطات (جهتگیری
گفت و شنود و جهتگیری همنوایی) و گرایشهای تفکر انتقادی، در روابط والد- فرزندی و شاگرد- استادی به طور جداگانه بررسی میشود.
[۱] . consensual
[۲] . pluralistic
[۳] . protective
[۴] . laissez-faire
[۵] . Galvin
[۶] . Sillars
[۷] . Socha
[۸] . Diggs
[۹] . Turner
[۱۰] . West
[۱۱] . Chung
[۱۲] . unencumbered
[۱۳] . connected self
[۱۴] . context dependency
[۱۵] . high context communication styles
[۱۶] . low context communication styles