۱- آموزشهای نادرست خانواده
کودکی تا حد بسیاری در رفتارهای خود از والدین و افراد خانواده تقلید میکند در خانوادهای که پدر و مادر و دیگر اعضای آن همواره به یکدیگر دروغ میگویند. نمیتوان انتظار داشت کودکی راستگو تربیت شود.
رفتارهای والدین در خانه و نحوه گفتگوی آنان با یکدیگر، کودک را به دروغگویی وا میدارد. برای نمونه، تصور کنید تلفن زنگ می زند و کسی با پدر کار دارد، پدر از قبل به فرزندش سفارش کرده است که اگر کسی با او کار داشت بگوید که در منزل حضور ندارد. این قبیل رفتارها که بارها در بعضی خانوادهها مشاهده میشود یکی از رایج ترین روش های آموزشی عملی دروغگویی در کودکان است. [۱]
اگر پدر و مادر و. . و حتی معلمیکه با کودک در تماس است دروغگو باشند، اولین درس دروغگویی را کودک از این افراد یاد خواهد گرفت [۲].
ما روزانه دروغهای کوچک بسیاری میگوئیم که بچه هایمان نیز کم و بیش مستقیماٌ در آن شرکت دارند و غالباٌ خیلی بیشتر از آنچه ما گمان میکنیم میفهمند.
دیگر چه بگوئیم از والدینی که در این کار فرزندانشان را شریک جرم خود میکنند. مثلاٌ مادر به فرزند خود میگوید : در این باره به پدرت حرفی نزنیها ! یا بالعکس از طرف دیگر اتفاق می افتد که در مورد خود فرزندمان دروغ میگویم برای آگاه نشدن او از موضوعی که ما را نگران میدارد. یا به طور ساده برای اینکه از مطالبه چیزی که نمیتوانیم به او بدهیم، منصرف شود.
وقتی بچه ساعت به ساعت از ما شکلات می خواهد. به نظرمان ساده می آید بگوئیم دیگر نیست تا اینکه به او بفهمانیم که اگر زیاد بخورد ناخوش خواهد شد. در حقیقت بچه کوچک نمیتواند بفهمد چگونه ممکن است چیزی که او دوست دارد ناخوشش کند. آیا شما خیال میکنید که او اینرا خیلی بهتر باور خواهد کرد که والدین توانگرش نتوانند وقتی او شکلات می خواهد برایش فراهم آورد. اصل کار اینست که بچه شما اعتماد داشته باشد اگر شما هرگز او را فریب نداده باشید و به او بگوئید شکلات برایش خوب نیست ولو اینکه نتواند علت خوب نبودن آنرا بفهمد گفته شما را باور خواهد کرد. [۳]
یکی از مهمترین عوامل پرورش فطرت راستگویی در کودکان، محیط خانواده است جاییکه پدران و مادران راستگو هستند و پیرامون دروغ و خلاف حقیقت نمیگردند. طبعاٌ طفل به راه درستی میرود و راستگو بار می آید. و به آسانی میتواند موانعی را که به فراوانی در سرراهش پیدا میشوند، برطرف کند. برعکس، جایی که پدران و مادران خود دروغ میگویند و به این خوی ناپسند معتاد هستند، قطعاٌطفل با خلق ناپسند دروغگویی رشد میکند. در چنین خانوادهای ایجاد شرایط روانی برای جلوگیری از دروغگویی بی اثر است. محیط زندگی مهمترین و بزرگترین عمل سازنده شخصیت کودک است و با هیچ یک از عوامل روانی قابل مقایسه نیست. طفل بدون توجه و اراده و با محیطی که در آن زندگی میکند، منطبق میشود و آنچه میبیند و میشنود در فکر او نقش میبندد بنابراین اولین مدرسه تربیت فرزند محیط خانواده است.
رفتار و گفتار پدران و مادران و طرز زندگی آنان مشخص کننده نیک و بد خانواده و میزان پاکی و ناپاکی آن محیط است.
وقتی یک مرد یا یک زن بدون عنوان پدری یا مادری دروغ میگوید، مرتکب یک گناه کبیره شده و استحقاق کیفر دارد، ولی وقتی یک مرد یا زن پدر و مادر باشند و در محیط خانواده به عنوان رئیس و سرپرست در مقابل گوشهای حساس و چشمهای کنجکاو و فرزندان خود دروغ بگویند، نمیتوان گفت تنها مرتکب گناه شده و دروغ گفته اند. اینجا علاوه بر گناه مرتکب گناه دیگری نیز شدهاند و آن گناه پرورش دروغگو است، که قطعاٌ به مراتب بزرگتر است. زیرا دروغ گفتن پدر و مادر از طرفی ارتکاب گناه و از طرف دیگر به صورت غیر مستقیم تشویق کودک به دروغ گفتن است.
دروغگویی پدر و مادر آلودگی خود و آلوده کردن فرزندان خویش است. پدر و مادری که در خانه دروغ میگویند و با عمل زشت و نادرست خویش محیطی فاسد و مسموم به وجود می آورند و فرزندان خود را از صراط مستقیم فطرت منحرف میکنند. به خود و همچنین به خدا و مردم خیانت کرده اند، فرزندان امانت الهی هستند، درس دروغگویی به آنان دادن خیانت به اجتماع است. [۴]
بعضی مواقع بچهها دروغ گفتن را از پدر و مادر یاد میگیرند. دروغهای کوچکی که والدین متوجه اثر آن روی بچه نمیشوند، مانند وقتی که پای تلفن از گفتن حقیقت به دوستی طفره میروند « بگو کار دارد » « خانه نیست ». آن وقت بچه خودش فکر میکند چرا دروغ گفتن بد است ؟ اگر بد بود که مامانم دروغ نمیگفت. برای بچه مشکل است که مفهوم دروغ مصلحت آمیز را بفهمد. در واقع میشود همیشه واقعیت را گفت. باید با این حال بچه را نباید با دروغ بزرگ کرد. ما باید سعی کنیم خودمان بهترین نمونه برای بچه هایمان باشیم. باید در جواب بچهها تا آنجا که ممکن است حقیقت را بگوییم، حتی اگر مجبور باشیم توضیح بدهیم و این کار وقت زیادی هم نگیرد. [۵]
۲-بی اعتمادی طفل نسبت به. ..
گاهی پیش می آید که بچه دروغ میگوید بدون اینکه در آن سودی داشته باشد. اما فقط به خاطر اینکه شما نخواسته بودید، وقتی او حرف راستی زده باورش کنید.
فراموش نکنید که یک بچه ممکن است امیالی غیر از امیال شما داشته باشد و بتواند دلائلی بر صحت کار خود نشان دهد که بنظر شما دور از حقیقت بیاید، اگر او را در گفتارش دروغگو بدانید و نسبت به او عدم اعتماد نا موجه نشان دهید او را مجبور کرده اید که عملاٌ دروغ بگوید به جای آنکه آنچه را حس میکند وبه نظرش راست می آید به شما بگوید، سعی خواهد کرد چیزی بگوید که مورد قبول شما باشد شاید بهتر باشد که فرضاٌ از یک دروغ صرف نظر کنید تا اینکه به خطا بچهای را متهم به دروغ نمائید. زیرا اگر بچه به دروغگویی عادت کرد طولی نخواهد کشید که شما از آن خبردار خواهید شد. چون تنها یک اتهام ناروا کافی است که بطور هولناکی پایه اعتماد بچه را نسبت به شما و هم به خودش متزلزل کند.
کودکی که رازی را با مادرش در میان گذاشته و از او خواسته است آن را از نظر پدر مکتوم دارد ولی مادر مسئله او را نظر به مصالحی به پدر گفته و پدر هم ناشیانه به رخش کشیده است طبعاٌ اعتماد کودک را از خود سلب کرده است. او از این پس خود را ناگزیر میبیند که حقیقت را بگوید و به دروغ متوسل شود.
۳ـ ترس
ترس نیز از دیگر عواملی است که موجب دروغگویی میشود. اگر کودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در آینده برای نجات و رهایی از مجازات به دروغگویی متوسل میشود. برای نمونه، کودک براثر تجربه یاد میگیرد که برای نجات از تنبیه به هر نحوی شده باید اثبات کند که کار خطایی انجام نداده است وگرنه کتک خواهد خورد از این رو باید اذعان کرد که سخت گیریهای افراطی و برخوردهای خشن والدین و مربیان با کودکان از علائم دروغگویی کودکان محسوب میشود.
یکی دیگر از علل دروغگویی اطفال ترس از مجازات است. مثلاٌ موقعی که به کودک بگویند « شیشه اتاق را تو شکستهای ؟ » اگر بچه خود را در مقابل تنبیه طاقت فرسای والدین ناتوان میبیند برای حفظ خود چارهای ندارد جز آنکه به دروغ پناه ببرد. درمان این قبیل دروغگوئیها ملایمت و مهربانی اولیای اطفال در تربیت فرزندان است.
درمیان خانوادههایی که به هر بهانهای ناچیز، کودک را به باد کتک میگیرند، کودکان دروغگوی بیشتری میتوان پیدا کرد. در بسیاری از موارد دروغ گفتن از ترس است. بچهای که نمره حسابش خراب شده از ترس گفتن واقعیت به دروغ متوسل میشود دراین گونه مواقع اغلب بچهها حق دارند، مثلاٌ اگر پدر و مادر تهدید کرده باشد که وای به حالت اگر امتحانات را خراب بکنی، بچه دیگر جرأت نمیکند راستش را بگوید یا بچه تجربه بدی از این موضوع دارد و میداند اگر راستش را بگوید چه جنجالی براه می افتد و ترجیح میدهد یا سکوت کند یا دروغ بگوید [۶]
باید توجه داشت که دروغگویی طفل بدون علت نیست و ریشه آن را احتمالاٌ در خانه میتوان یافت با این حال، این کودک بیچاره است که در نقش معلول، تنبیهات را دریافت میکند. [۷]
۴ـ آزمایش والدین
گاهی کودکان سنین هفت تا هشت ساله که از زشتی دروغ آگاهی دارند، برای اینکه اهمیت قبح این کار را آزمایش کنند، دروغ میگویند و این والدین و اطرافیان هستند که گفته دروغ آنان را چه پاسخ داده یا نسبت به آن چه نحوی واکنش نشان دهند و بدیهی است هر نوع اقدام پرخاشگرانه و تندی، نتیجه نامطلوب خواهد داشت [۸].
گاهی دروغگویی کودکان برای آزمایش والدین یا مربیان است او می خواهد ببیند که آنها در برابر چنان وضع مقرر چه عکس العملی نشان خواهند داد.
۵ـ کمبود محبت
کمبود محبت، خصوصاٌ کمبود محبت مادر تأثیر بسزایی دراین کار دارد. جان بولبی مینویسد : وقتی روابط کودک با مادرش در سالهای نخستین زندگی، رنگ خشونت و ناسازگاری به خود میگیرد، زمینهای در روانش به وجود میآورد که بعداٌ او را به دزدی و تمرد و خودبینی و. .. سوق میدهد.
در سالهای جنگ جهانی یکی از روانشناسان در اردوگاه اطفال پناهنده در کشور سوئیس بود به مطالعه دروضع روانی آنها پرداخت و به خوبی مشاهده کرد که چگونه جدا ماندن از توجه به عواطف پدر و مادر در آنها تمایل به نابسامانیها روانی پدید میآورد [۹].
۶ـ تهدید کودک به انجام عملی که اجرا شدنی نیست.
تهدید کودک به انجام عملی که اجرا شدنی نیست عامل دیگری در تشویق کودک به دروغ گفتن است. باری نمونه هر گاه والدین، کودک راتهدید کنند که اگر در دیکته نمره بیست نگیرد او را خواهد کشت. این تهدید موجب می وشد که کودک درصد دروغگویی و صحنهسازی برآید و به دروغ گفتن عادت کند. در این میان کودک در مییابد که والدین عملاٌ به او دروغ میگویند زیرا آنان کودکشان را نمیکشند. همچنین کودکان اعتماد خود را نسبت به حرفهای والدین و معلمان از دست میدهند و برای آنان ارزش و اعتمادی قائل نمیشوند.
۷ـ انتظار و توقع بیش از حد از کودکان
یکی از علل دروغگویی فرزندان، تحمیل تکالیف سنگین به آنها و داشتن توقع بیش از طاقت آنان است. سخت گیریهای مربیان اطفال و توقعات نادرستی که فوق طاقت کودکان است آنانرا به دروغگویی میکشند و این خلق ناپسند را در وجود آنان بیدار میکند.
ج ) درمان دروغگویی :
۱- تعدیل انتظارات :
پذیرش کودک به همان گونه که هست باید آنچه را که کودک در قوه و قدرت داشته و به انجام رسانده قبول داشت و بیش از توان از او انتظار نداشت و انجام کارهای که از کودک انتظار داریم در حد توان او باشد. [۱۰]
۲- نشان دادن ارزش راست گفتن :
در وهله اول کودک باید دریابد که دروغگویی کار نادرست و ناپسند و راستگویی عملی با ارزش و پسندیده است. کودک ارزش راست گفتن را در عمل تجربه کند، والدین و مربیان نباید در برابر دروغهای کودکان برآشفته شوند واو را کتک بزنند. بیان نتایج زشت و تلخ دروغگویی به صورت داستان برای کودکان، میتواند در آموزش عواقب دروغگویی آشنا سازند. [۱۱]
۳- اجازه بیان احساسات
کودک باید مجاز باشد که احساس خود را به صراحت بیان کند. در صورتی که آن احساس زننده باشد به او تفهیم گردد که به تدریج آن را ترک کند اینکه برای کودک منعی ایجاد کنیم که چارهای نداشته باشد جز آنکه مورد علاقه ما را به زبان براند، نوعی خطا است. او بدون دلهره و هراس باید بتواند بگوید از فلان شخص متنفر از فلان غذا خوشش نمی آید و. .. هشدار دادن به کودک، همدردی با او در مواردی که لازم است، نادیده گرفتن حرفهای کودک و بی توجهی به آنها از روش هایی است که در مواقع مشخص میتواند برای پیشگیری و درمان دروغگویی کودکان استفاده شود. [۱۲]
[۱] – شفیع آبادی، عبدالله – راهنمایی و مشاوره کودک ص ۹۸ ).
[۲] – ریاحی، غلامحسین، روانشناسی در خدمت اولیاء و مربیان ص ۱۲۱٫
[۳] – حبیبی، فتح الله، مشکلات تعلیم و تربیت ص ۱۶۹٫
[۴] – رشد معلم، ص ۵۵٫
[۵] – شریفیان، روح انگیز، مامان من تو را دوست ندارم، ص ۳۷ و ۳۸٫
[۶] – شریفیان، روح انگیز، مامان من تو را دوست ندارم ص ۳۷٫
[۷] – رونالدس، ایلنگورث، کودک و مدرسه، شکوه نوابی نژاد، ص ۱۰۲٫
[۸] – دکتر قائمی، علی، تربیت و بازسازی کودکان ص ۱۹۹٫
[۹] – خلیلیان، سید خلیل، با دنیای کودک آشنا شویم ص ۱۶۳٫
[۱۰] – ریاحی، غلامحسین، رمز و راز دنیای کودک ص ۱۸۶٫
[۱۱] – شفیع آبادی، عبدالله، راهنمایی و مشاوره، ص ۱۰۱٫
[۱۲] – دکتر قائمی، علی، تربیت و بازسازی کودکان، ص ۲۰۰٫