بند اول:قاعده لاضرر
یکی از مشهورترین قواعد فقهی که در بیشتر ابواب فقه شامل عبارات و معاملات به آن استناد میشود قاعده لاضرر است که مستند بسیاری از احکام فقهی محسوب میشود. فشرده و چکیده این قاعده عقلی و فقهی، که از حدیث نبوی «لاضرر و لاضرار فیالاسلام» استنباط شده است، بنابر یک تفسیر آن است که هیچ ضرر و زیانی نباید بدون تدارک و جبران باقی بماند. بررسی موارد استعمال واژههای ضرر و ضرار در منابع اسلامی نشان میدهد که: «ضرر» شامل کلیه خسارات و زیانهای وارد به دیگری است ولی «ضرر» مربوط به مواردی است که شخص با بهره گرفتن از یک حق و جواز شرعی به دیگری زیان وارد سازد.[۱]
لزوم جبران ضرر قدیمیترین بنیادی است که در مسئولیت مدنی از دیرباز به جا مانده و همه قواعد دیگر از این منبع سرچشمه گرفتهاند. بنیادی که امروزه از مجازات مقصر فاصله گرفته و در نظریههای مدرن، جبران خسارت نام گرفته است. زیرا خطرهای تازهای که در نتیجه پیشرفتهای صنعت و فرآوردههای آن ایجاد شده است، جملگی ناشی از تقصیر نمیباشند، تکیه گاه نتیجه فعالیتهای شروع و مفید اقتصادی میباشند. بنابراین عدالت ایجاد میکند که ضررهای ناشی از این فعالیتهای مشروع و مفید جبران شده و از حمایت از حقوق زیاندیدگان نیز غافل نماند. در حقوق اسلام، قاعده لاضرر اجرا کننده همین نقش است[۲]
قاعده لاضرر علاوه بر آن که در موارد ضرر شخص به عنوان دلیل ثانوی میتواند دایرهی ارائه اولیه را محدود سازد، حاکی از خط مشی کلی در تشریع احکام اولیه است. بدیگر سخن، این قاعده مفید آن است که اولاً احکام الهی اعم از وضعی و تکلیفی بر مبنای نفی ضرر بر مردم وضع گردیده اند و ثانیاً چنانچه شمول قوانین و مقررات اجتماعی در موارد خاصی موجب زیان بعضی توسط بعضی دیگر گردد، آن قوانین مرتفعند.[۳]
این همان ضرری است که در شکلگیری مسئولیت نوعی دارنده وسیله نقلیه بر اساس قانون بیمه اجباری نقش بسزائی ایفا کرده است. توضیح این که اگر چه اصولاً مسئولیت مدنی در حقوق ایران مبتنی بر تقصیر است و هرکس مسئول زیانهایی است که به عمد و یا در نتیجه بی احتیاطی به دیگران وارد میسازد. [۴] منتهای مراتب چون اثبات تقصیر دارنده در حوادث رانندگی نظر به پیچیده بودن مسأله، امری دشوار و زمان بر است و در عمل موجب میگردد تا بسیاری از زیانها جبران نشده باقی بمانند، لذا قاعده لاضرر ایجاب می کند که از مسئولیت مبتنی بر تقصیر دارنده عدول کرده و حکم به مسئولیت نوعی و بدون تقصیر او شود تا از این طریق خسارت جبران نشدهای باقی نماند. بنابر مطالب فوق، قاعده لاضرر به عنوان یکی از مبانی عمده مسئولیت نوعی دارنده وسیله نقلیه، بر اساس قانون بیمه اجباری، قابل توجه میباشد.
بند دوم: قاعده اتلاف
از جمله قواعد مشهور فقهی که در مورد ضمان و مسئولیت مدنی به آن تمسک جستهاند، قاعده اتلاف است. مفاد قاعده اتلاف در عبارت: «من اتلف مال الغیر فهو له ضامن» مندرج است. یعنی هر کسی مال دیگری را تلف کند، ضامن است.
در اتلاف محور مسئولیت، از بین بردن مال دیگری است و این امر ملازمه با تصرف در آن مال ندارد.[۵] به علاوه در مسئولیت ناشی از اتلاف تفاوتی بین صورت عمد و غیر عمد نمیباشد.[۶] از این رو شخصی که با عمل خود موجب تلف مال دیگری شود ضامن و ملزم به جبران خسارت وارده شده به او میباشد، اعم از این که عامداً و عالماً چنین کرده باشد یا بدون قصد، عملش چنین نتیجهای داده باشد. نکتهی دیگری که در ارتباط با مسئولیت ناشی از اتلاف به ذهن میرسد این است که، همین که رابطه علیت عرفی بین کار شخص و تلف موجود باشد، برای فاعل ایجاد مسئولیت میکند و لزومی به احراز تقصیر وی نمیباشد.[۷] بنابراین در ارتباط با اتلاف در سیستم حقوقی اسلام یک مسئولیت مطلق پذیرفته شده است، مسئولیتی که در آن نه به عمد مسئول حادثه و نه به تقصیر او توجه میشود. بلکه ملاک، ورود خسارت به دیگری است. از آنجا که بر اساس قانون بیمه اجباری، مسئولیت دارنده وسیله نقلیه، مسئولیت نوعی و بدون تقصیر است، از قاعده اتلاف میتوان به عنوان یکی از مبانی و ارکان فقهی مؤثر در شکلگیری این مسئولیت یاد کرد.
بند سوم: قاعده تسبیب
در حقیقت تسبیب نوعی از اتلاف است. به این تعبیر که در اتلاف شخص مستقیماً و بالمباشر، باعث اتلاف مالی میگردد، ولی در تسبیب عمل مسبب معالواسطه سبب میشود که مال غیر از بین برود. به عبارت دیگر در تسبیب شخص به طور مستقیم مباشر تلف کردن مال نیست، بلکه مقدمات تلف را فراهم میکند، یعنی کاری انجام میدهد که در نتیجه آن کار، به علل دیگری تلف واقع میشود.[۸]
نکته مهمی که باید در ارتباط با تسبیب در نظر داشت این است که بر خلاف اتلاف وجود عنصر تقصیر یا بیاحتیاطی در شکلگیری مسئولیت مدنی ناشی از تقصیر ضروری میباشد. بنابراین در صورتی که سبب مرتکب تقصیر و بیاحتیاطی نشده باشد، ضامن نیست. بنابراین در حقوق ما اگر خسارت مستقیم نباشد و به اصطلاح ناشی از تسبیب باشد، مسئولیت مطلق پذیرفته نشده است. از آنجا که مسئولیت دارنده در قانون بیمه اجباری مبتنی بر تقصیر نمیباشد، و دارنده وسیله نقلیه حتی در فرضی که مرتکب تقصیر و بی احتیاطی نشده باشد بابت خسارات وارد به اشخاص ثالث مسئول شناخته میشوند لذا به عقیده نگارنده، قاعده تسبیب نمیتواند مبنای مناسبی برای شکلگیری این مسئولیت تلقی گردد.
بند چهارم: قاعده «من له الغنم فعلیه الغرم»
بر اساس این قاعده هر کسی از منافع و ثمرات شیء استفاده کند میبایست از عهده غرامتها و خساراتی که از مجرای آن شیء به دیگران وارد شود، برآید. در اینجا مسئولیت مبتنی بر ترک وظیفه مسئول در رابطه با افراد یا اشیایی است که تضمین کارکرد صحیح آن ها به عهده اوست.[۹]
این قاعده به طور محسوسی با «نظریه تضمین حق» قرابت و پیوند دارد. چراکه بر اساس نظریه اخیر به جای توجه و ارزیابی کار فاعل زیان به منافع از دست رفته زیاندیده و حقوق ضایع شده او دقت میشود و تمام تلاش در جهت تضمین این حقوق معطوف میگردد. بر اساس این نظریه، هر کس حق دارد در جامعه خود به شیوهای سالم و ایمن زندگی کند و حقوق انسانی او مورد تضمین قرار گیرد و هیچ کس حق ندارد سلامت و ایمنی و حقوق دیگر همنوعان خود را به خطر اندازد. به محض این که حقی از بین رفت و زیانی به کسی وارد شد، عامل زیان باید آن را جبران کند و همین الزام و تعهد به جبران زیان است که مسئولیت مدنی نامیده میشود.[۱۰]
لذا طبق این نظر، تقصیر مبنای مناسبی بر این مسئولیت مدنی دارنده در حوادث رانندگی نیست و آنچه دراین ارتباط اهمیت دارد، تضمین جبران خسارت زیاندیده است بدون اینکه به تقصیر دارنده توجه شود.
در نتیجه میتوان بر آن بود که قاعده «من له الغنم فعلیه الغرم» که صورت قدیمی و سنتی نظریه تضمین حق میباشد، میتواند به عنوان یکی از مبانی مسئولیت دارنده وسیله نقلیه بر اساس قانون بیمه اجباری تلقی گردد. رانندهای که با رعایت همه مقررات، در جاده حرکت میکند بیگمان حق رانندگی دارد ولی رهگذری هم که در اثر حادثه راننده صدمه میبیند نیز حق حیات دارد و این حق را به استناد حق راندن اتومبیل نمیتواند نادیده گرفت. زیرا پایمال کردن حق حیات و سلامت دیگران جزو مفاد و لوازم حق راندن اتومبیل نیست. پس هرکس از مزایای اتومبیل برخوردار شد باید ضامن خسارتهایی باشد که از قبل استفاده از این وسیله به دیگران وارد میشود.
بنابراین در پایان و به عنوان نتیجه میتوان بیان کرد، از آنجا که قانون بیمه اجباری برای دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی یک نوع مسئولیت نوعی و بدون تقصیر در نظر گرفته است مبنای این مسئولیت را بر اساس قاعده اتلاف و قاعده «من له الغنم فعلیه العزم» توجیه می کند. همچنین از آنجا که در قانون مزبور هدف اصلی جبران خسارت زیاندیده از حوادث رانندگی است، قاعده لاضرر از این حیث میتواند مبنایی موجه برای مسئولیت مدنی دارنده تلقی گردد.
[۱] . محققداماد، سید مصطفی، ۱۳۸۳، قواعد فقه بخش مدنی، مرکز نشر علوم اسلامی، چاپ یازدهم ،ص ۱۴۱
[۲] . زمانی جباری، افسانه، اسکندرجوی، مرضیه، بررسی تطبیقی مبانی فقهی و حقوقی قانون بیمه اجباری با رویکرد به دیدگاه امام خمینی (ره) ، ص ۱۴۹
[۳] . محققداماد، سیدمصطفی، قواعد فقه (بخش مدنی)، ص ۱۵۱
[۴] . کاتوزیان، ناصر، وقایع حقوقی، ص ۳۹
[۵] . محققداماد، سید مصطفی، قواعد فقه (بخش مدنی)، ص ۱۱۲
[۶] . رهپیک، حسن، ۱۳۷۶، حقوق مدنی، الزامات بدون قرارداد، انتشارات اطلاعات، چاپ اول ،ص ۱۲
[۷] . کاتوزیان، ناصر، وقایع حقوقی،ص ۲۹
[۸] . زمانی جباری، افسانه، اسکندر جوی،مرضیه، بررسی تطبیقی مبانی فقهی و حقوقی قانون بیمه اجباری با رویکردی به دیدگاه امام خمینی (ره) ص ۱۴۹
[۹] . محمودصالحی، جانعلی، مفهوم ثالث و نقش بیمه در تحول حقوق ایران، ص ۱۸
[۱۰] . زمانی جباری، افسانه، اسکندجوی، مرضیه، بررسی تطبیقی مبانی فقهی و حقوقی قانون بیمه اجباری با رویکری به دیدگاه امام خمینی (ره) ص ۱۴۴