سلامت روان و ایمان
۲-۴-۱٫ نظریات و الگوها
به طور کلی در زمینه نقش مذهب در بهداشت روانی و جسمانی و نیز مقابله با عوامل فشارزا نظریات و الگوهای گوناگونی ارائه شده است که در اینجا به ذکر دو مورد عمده بسنده میشود:
الف: نقش مذهب در مقابله با عوامل فشارزا. پارگامنت از جمله پژوهشگرانی است که نظریهی جامعی در زمینه نقش مذهب در مقابله با عوامل فشارزا مطرح کرده است. او به سه شیوه تأثیرگذار مذهب در جریان مقابله با فشارهای گوناگون روانی و محیطی اشاره دارد:
نخست آنکه، مذهب میتواند به عنوان بخشی از فرایند مقابله تلقی شود و بر نحوه ارزیابی فرد از عامل تهدیدکننده و شدن آن اثر گذارد.
دوم آنکه، مذهب میتواند در فرایند مقابله مداخله کند. بدین معنی که در تعریف مجدد از مشکل به گونهای قابلحل کمک کند.
سوم آنکه، مذهب میتواند روی نتایج و پیامدهای حاصل از عوامل فشارزا تأثیر گذارد؛ به عبارت دیگر، تفسیر افراد از نتایج و پیامدهای مربوط به رویدادهای زندگی، تحت تأثیر <a href="https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=129850″ title=”باورهای مذهبی“>باورهای مذهبی قرار میگیرد (ابراهیمی قوام، ۱۳۷۴، به نقل از خدایاری و همکاران).
ب: تأثیر مذهب در سلامت از طریق تغییر سبک زندگی. والریت و لاری (۱۹۹۵) الگویی ارائه دادهاند که باورهای مذهبی را به دستگاه ایمنی عصبی-روانی پیوند میدهد. این پژوهشگران دیدگاهی روانی-اجتماعی را برای توجیه رابطه بین مذهب و سلامت روان پیشنهاد میکنند. آن ها سلامتی را حالتی تعریف میکنند که دربردارنده مؤلفههایی همچون عمر طولانی، شادمانی، بهبودی بیماریهای حاد و بازگشت به سطح سلامتی پیشین است. تأثیر زیادی بر رفتار و نگرشهای مهم افراد از جمله برنامهریزی، خانواده، کار، سیاست و چگونگی تفسیر رویدادهای زندگی روزانه داشته باشد (خدایاری و همکاران، ۱۳۸۰).
۲-۴-۲٫ بررسی اصطلاحات قرآنی پیرامون سلامت روان
قرآن در سخن گفتن از آدمی، واژهها و مفاهیم معینی را به کار میگیرد. در مجموع، آنچه دربارهی آیات و شواهد قرآنی، در مورد «سلامت روان» مورد تفحص قرار گرفت، اصطلاحات «رشد»، «قلب سلیم» و «نفس مطمئنه»، نزدیکترین مفاهیم به «سلامت روان» هستند که مورد ارزیابی و مداقه قرار میگیرند.
رشد
«رشد» در لغت، به معنای راهیابی، هدایت و ثبات در راه حق است و مقابل کلمه «غی» به معنای ضلالت قرار دارد. رشد، رسیدن به راهی است که آدمی را به هدف میرساند (مصطفوی، ۱۳۶۰).
– «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» ﴿البقره، ۲۵۶﴾
واژهی رشد در فرهنگ قرآنی، از واژههای حوزهی عقل و فکر انسان است و به معنای رشد جسمانی نیست. رشد، کمال عقل است. ازاینرو، نمیتوان کسی را که عاقل است، رشید نامد (شاکر، ۱۳۷۸).
از دیدگاه صاحبنظران روانشناسی اسلامی، در ادبیات قرآنی، واژه «رشد» بهترین اصطلاح برای تبیین مفهوم سلامت روان و مسیر حرکت انسان به سوی کمال است (حسینی، ۱۳۶۴).
– «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» ﴿البقره، ۱۸۶﴾، در این آیه، نتیجهی ایمان به خدا و اجابت دعوت او، رشد و تکامل عنوان شده است.
در حقیقت، مقصود از دعوت پیامبران الهی و پذیرش آن توسط مردم، دستیابی به تکامل روانی است. دستیابی به حداکثر رشد که به طور مترادف با کمال به کار میرود، در حقیقت، فلسفه زندگی از دیدگاه قرآن است. به یقین هیچ عاقلی نمیتواند ادعا کند که به حداکثر رشد و تکامل دست یافته و امکان دستیابی به مراحل بالاتر و پیشرفتهتر برای او غیرمقدور است. وقتی جهانبینی اسلامی و فلسفه زندگی از دیدگاه قرآن را در حرکت تکاملی خلاصه نماییم، انسانی که در این مسیر حرکت می کند، از معیار ایدهآل سلامت روان برخوردار است و به هر مقدار که از این مسیر فاصله داشته باشد، از سلامت روان دور است (حسینی، ۱۳۶۴).
قلب سلیم
در لغت، «سلامه»، به معنای مصون بودن از بیماری ظاهری و باطنی و «قلب سلیم»، به معنای دل و اندیشهای است که از دغل و نادرستی به دور باشد (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲).
در تفاسیر، قلب سلیم، قلبی است که از شرک و شک و فساد و معاصی در امان باشد (طبرسی، ۱۳۷۲؛ طوسی، – و طیب، ۱۳۷۸).
اختصاص قلب به سلامت به این دلیل است که سلامت قلب باعث سلامت باقی اعضا و فساد آن نیز باعث فساد سایر اعضا میگردد (بانوی اصفهانی، ۱۳۶۱).
درباره اهمیت قلب سلیم همین بس که قرآن مجید آن را تنها سرمایه نجات، در روز قیامت معرفی کرده است:
– «یَوْمَ لَا یَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ» ﴿الشعراء، ۸۸﴾
– «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» ﴿الشعراء، ۸۹﴾
در روایتی از حضرت صادق (ع) نقل شده است: «القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احد سواه» (مجلسی، ۱۴۰۴)، یعنی: قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند در حالی که هیچکس جز او در آن نباشد.
حضرت صادق (ع) در روایت دیگری میفرمایند: «صاحب النیه الصادقه صاحب القلب السلیم، لان سلامه القلب من هواجس المذکورات تخلص النیه لله فی الامور کلها» (گیلانی، ۱۳۷۷)، یعنی: کسی که نیت صادقی دارد، صاحب قلب سلیم است، چرا که سلامت قلب از شرک و شک، نیت برای خدا را در همه امور، خالص میکند.
قلب سلیم، قلبی است که از شرک جلی و خفی، اخلاق زشت و آثار گناه و هرگونه تعلق به غیر که توجه انسان را به سوی خدا مختل میگرداند و در ایمان و تصدیق او نسبت به خداوند متعال، خلل وارد میکند، خالی باشد (طباطبایی، ۱۴۱۷).
انسانی که در مسیر رشد و سلامت روان قرار گرفته با اصلاح خویش در دو حوزه اندیشه و رفتار میتواند خود را در این مسیر ارتقا داده و به مراتب بالاتر برساند.
اصطلاح قلب سلیم، میتواند با معنای سلامت روانی، رابطه نزدیکی داشته باشد زیرا فرد دارای قلب سلیم از بیماریهای فکری و رفتاری نجات یافته و به مرحله بالاتری از سلامت رسیده است.
نفس مطمئنه
«یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ» ﴿الفجر، ۲۷﴾
«مطمئنه» یکی از صفات نفس است که در این حالت نفس، منقاد عقل میگردد. منظور از اطمینان، قوت قلب است، بدین معنا که هیچگونه تزلزل، اضطراب، شک و شبهه در قلب رسوخ نمیکند (طیب، ۱۳۷۸).
«نفس مطمئنه» نفسی است که با ایمان و یاد خدا سکونت یافته و به مقام رضا رسیده است. خود را بندهای میبیند که مالک هیچ خیر و شر و نفع و ضرری برای خود نیست. دنیا را یک زندگی مجازی و نفع و ضرر آن را امتحان الهی میداند. در نتیجه، نعمتهای دنیا او را به طغیان و استکبار نمیکشاند و تهیدستی و ناملایمات او را به کفر و ترک شکر وانمیدارد؛ بلکه همچنان در عبودیت خود، پابرجاست و با افراط و تفریط از صراط مستقیم منحرف نمیشود. (طباطبایی، ۱۴۱۷).
وصف نفس انسان به اطمینان، نشانگر انسانی است که در مسیر سلامت روان، آلودگیهای فکری و رفتاری را از وجود خود پاک نموده به حالت سکون و آرامش روان دست یافته و از ناراحتیهای روانی مانند تشویش، اندوه، اضطراب و … به دور است. این توصیف میتواند نشانگر انسان دارای مراتب بالایی از سلامت روان باشد.
۲-۴-۳٫ مفهوم سلامت روان در قرآن
با توجه به مبانی ارائه شده درباره ماهیت انسان و اصطلاحات قرآنی پیرامون سلامت روان، میتوان دریافت مفهوم «سلامت روان» در قرآن عبارت است از: «رشد و استکمال نفسانی انسان موحد، برای رسیدن به مقصد نهایی خلقت انسان یعنی مقام عبودیت و بندگی خداوند متعال». در قرآن سلامت روان بر اساس خدامحوری است. بدین گونه که با ارائه و اصلاح بینش انسان در حوزهی اندیشه، او را به مسیر ایمان و توحید دعوت می کند: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» ﴿التغابن، ۸﴾
سپس او را در پیمودن درجات و مراتب این مسیر از طریق اصلاح رفتار و انجام عمل صالح ترغیب می کند: «مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُوْلَئِکَ هُوَ یَبُورُ» ﴿فاطر، ۱۰﴾
مراد از «کلم طیب»، عقاید حق از قبیل توحید است و مراد از صعود آن، تقرب به خدای تعالی و مراد از عمل صالح، عملی که بر طبق عقاید حق صادر شود و با آن سازگار باشد (طباطبایی، ۱۴۱۷).
ازاینرو، محور توحید بر تمام واژهها و مفاهیم قرآنی سایه انداخته است که ارتباط مستقیم با سلامت روان و کمال انسانی دارد. تعابیر مختلف مربوط به صاحبان مقام توحید، در قرآن و روایات این موضوع را تأیید می کند. در مقابل، افرادی که خدا را فراموش کرده و در جرگهی اصحاب المشمئمه و گناهکاران قرار گرفتند، عذاب خدا را درک کرده و در همین دنیا از سلامت روان به معنای حقیقی برخوردار نیستند.
از دیدگاه قرآن، عبودیت مقصد نهایی انسان است؛ مقصدی که کانون اصلی و هدف غایی در تربیت قرآنی است. (الغاریات، ۵۶)
انسان وقتی در مسیر رسیدن به این مقصد قرار گیرد، در جرگهی انسانهای رشد یافته و دارای سلامت روان (از دیدگاه قرآن) محسوب میشود و میتواند درجات و مراحل آن را تا رسیدن به مقصد، طی نماید.
در قرآن، واژهها و اصطلاحاتی مانند رشد، قلب سلیم، نفس مطمئنه، مقام قرب و …، به نحوی با مفهوم عبودیت متناظرند و به شئون مختلف آن اشاره دارند.
تجلی عبودیت در وجود انسان، پس از کسب اندیشهی توحیدی و عمل به دستورات شریعت در قالب قلب سلیم و نفس مطمئنه به منصهی ظهور میرسد.
رابطهی عبودیت با رشد و قرب نیز به همین صورت است. اگر عبودیت را به عنوان مقصد در نظر بگیریم، نیل به رشد، راهیابی و راهیافتگی به مسیر این مقصد و نیل به قرب، رسیدن به مراتب بالای آن است.
بنابر این، صعود به قلهی رفیع عبودیت و کمال نفسانی که با رعایت جمیع مراتب نظری، معرفتی و عملی حاصل میگردد، غایت سلامت و کمال روان آدمی از دیدگاه قرآن است. بر این اساس، «سلامت روان در قرآن»، طیف گستردهای را دربر میگیرد که در آن مراحل و درجات متعددی از «حداقل» تا «ایدهآل» سلامت روان قرار دارد.
در واقع، سلامت روان از دیدگاه قرآن یک روند است نه یک «نقطهی ثابت». یک «مسیر» است نه یک «مقصد». بدین معنی که هر اندازه انسان به نقطهی آغازین این مسیر نزدیک باشد، دارای حداقل معیار سلامت روان و هر اندازه متعالیتر شود و به نقطهی نهایی نزدیک گردد، از سلامت روانی و کمال بیشتری برخوردار خواهد بود.
در قرآن تعابیری وجود دارد که دو مراتب بودن سلامت روانی و رشد انسانی را نشان میدهد.
– «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» ﴿ المجادله، ۱۱﴾
– «أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ» ﴿الأنفال، ۴﴾
– «هُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ اللّهِ واللّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ» ﴿آل عمران، ۱۶۳﴾
در قرآن، «مقربان» با رسیدن به درجهی کمال عبودیت، در مراتب بالای سلامت روان قرار دارند و با وصف «سابقون» خوانده شده اند.
– «فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَهِ مَا أَصْحَابُ الْمَیْمَنَهِ ﴿۸﴾ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَهِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَهِ ﴿۹﴾ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿۱۰﴾ أُوْلَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿۱۱﴾» ﴿الواقعه، ۸-۱۱﴾
کلمه عبودیت، مرحلهای است که عبد، تابع محض مولا میگردد، آنچه طلب میکند و آنچه انجام میدهد، همه بر وفق ارادهی مولای اوست. در این مرتبه، انسان تحت ولایت خاص خدا و در زمرهی اولیاءالله قرار میگیرد (طباطبایی، ۱۴۱۷).
«اصحاب یمین» در مراتب پایینتر از مقربان قرار دارند، اما چون در مسیر رشد و تکامل هستند، اهل سعادتاند و میتوانند با ارتقاء درجهی ایمان و عمل صالح خود را به مراتب بالاتر برسانند.
– «قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» ﴿الحجرات، ۱۴﴾
مراتب اسلام و ایمان بر اساس آیه فوق عبارت است از:
- اسلام با اقرار لسانی که بدون ایمان قلبی است.
- اقرار لسانی و ایمان قلبی به صورتی که هنوز در قلب رسوخ نکرده است.
- ایمان با رسوخ در قلب به صورتی که ملکه نشده باشد.
- ایمان در قلب ملکه شده اما اعمال انسان آلوده به معاصی است.
- اسلام اخص از ایمان، به معنی تسلیم نسبت به رسیدن به بلاها و سختیهاست (طیب، ۱۳۷۸).
«اصحاب مشئمه» افرادی هستند که به مرتبهی سلامت روان نرسیدهاند. زیر اندیشه و رفتار آن ها در مسیر ایمان و عمل صالح نیست. از دیدگاه قرآن، این افراد هرچند در زندگی دنیوی از رفاه و امکانات مادی فراوانی بهرهمند باشند، اما چون به مراتب ایمان و عبودیت نرسیدهاند از سلامت و آسایش روان، بیبهره و اهل شقاوت هستند.
– «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى» ﴿طه، ۱۲۴﴾
در قرآن، علاوه بر درجات، مصادیق و الگوهایی نیز برای سلامت روان با تعابیری چون «انبیاء»، «صدیقان»، «شهیدان» و «صالحان» مطرح گشته است: «وَمَن یُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا» ﴿النساء، ۶۹﴾
در این آیه، کسانی که مطیع و منقاد اوامر و نواهی خدا و رسول باشند، همراه با کسانی که خداوند به آن ها نعمت بخشیده است، قرار میگیرد. این افراد نیز در مراحل مختلف تکامل قرار دارند.
گروه اول انبیاء هستند که به عنوان مصداق انسان کامل در شکوفا ساختن استعداد بشری و رسیدن به مقام قرب و لقای الهی معرفی شدهاند.
در مرتبه بعد، صدیقان قرار دارند که شاهدان و بینندگان حقایق و اعمال هستند. گروه سوم شهدا هستند که شاهد بر رفتار دیگراناند و در آخر صالحان هستند که از طریق اصلاح رفتار خود و استقامت در انجام کارهای شایسته، لیاقت و آمادگی برای دریافت کرامات الهی را دارند، اما در درجهی پایینتر از پیامبران، صدیقان و شهیدان قرار گرفتهاند (طباطبایی، ۱۴۱۷).