شرط اجل
در مباحث پیشین گفته شد که شروط در یک تقسیم بندی کلی بر دو نوع شروط تقییدی و شروط تعلیقی تقسیم میشوند. شروط تقییدی به آن دسته از شروطی اطلاق می شود که در خصوص نحوه اجرای قرارداد و کم و کیف آن مورد پیش بینی طرفین قرارداد قرار میگیرد؛ اما شروط تعلیقی به آن دسته از شروطی گفته می شود که در خصوص وقوع یا عدم وقوع تعهدات قراردادی، مورد توافق طرفین قرارداد قرار میگیرد؛ به نحوی که تعهد تنها می تواند در صورت تحقق شرط معلق، محقق و به اجرا در آید.
به عبارت بهتر، شروط تقییدی به آن دسته از شروطی گفته می شود که یا آثار عقد را مقید میسازد، فیالمثل در عقد اجاره شرط می شود که مستأجر حق اجاره عین مستاجره را ندارد یا در هبه شرط می شود که متهب حق انتقال عین موهوبه را ندارد، و یا اجرای آن را به تأخیر میاندازد، فی المثل، ضمن عقد بیع شرط می شود که مبیع سه ماه بعد از انعقاد قرارداد بیع به تحویل خریدار داده شود یا در اجاره شرط می شود که اجاره بها در آخر مدت اجاره پرداخت گردد. اثر این گونه شروط آن است که درخواست اجرای تعهد تا قبل از فرا رسیدن مدت شرط شده امکان پذیر نخواهد بود. به عبارت دیگر، اصل تعهد به وجود آمده اما اجرای آن تا قبل از فرا رسیدن اجل ممکن نمی باشد.
اما شروط تعلیقی به آن دسته از شروطی گفته می شود که آثار عقد را منوط و معلق به وقوع یک حادثهی خارجی مینماید. فیالمثل، در قرارداد بیع شرط می شود که حصول ملکیت خریدار منوط به فراهم شدن مقدمات مهاجرت فروشنده میباشد یا شرط حصول ملکیت متهب معلق به فوت واهب میباشد. اثر این گونه شروط آن است که تا معلق علیه واقع نگردد اصل تعهد ایجاد نشده و به تبع آن قابل اجرا نمی باشد. در مثال فوق تا مهاجرت بایع و فوت متهب، واقع نشود، ملکیت خریدار یا ملکیت متهب محقق نخواهد شد.
شروط تقییدی انواع متفاوتی دارد: شروط مربوط به مکان اجرای تعهدات قرارداد، شروط مربوط به پرداخت هزینه های اجرای تعهدات قراردادی، شروط مربوط به کمیت و کیفیت تعهدات قراردادی در زمرهی مهمترین شروط تقییدی میباشند. بر مصادیق فوق، شروط مربوط به زمان اجرای تعهدات قراردادی را نیز باید افزود.
از آنچه گفته شد به دست میآید که طرفین قرارداد میتوانند در خصوص زمان ایفای تعهدات قراردادی با یکدیگر تراضی نمایند و آن را به دلخواه خود انتخاب نمایند. در این خصوص نیز اصل حاکمیت اراده حاکم است و با مانع قانون امری یا نظم عمومی برخوردی ندارد. زمان اجرای تعهدات قراردادی ممکن است نسبت به زمان انعقاد قرارداد حال باشد یا موجل. شرطی که طی آن طرفین قرارداد پیش بینی می کنند که اجرای تعهد به تأخیر افتد و به زمان بعد موکول گردد را شرط اجل میگویند.
فلذا، در تعریف شرط اجل میتوان گفت: شرط اجل شرطی است که به موجب آن طرفین یک قرارداد در خصوص زمان اجرای تعهدات قراردادی با یکدیگر توافق می کنند و اجرای تعهد را به زمانی بعد از انعقاد قرارداد موکول مینمایند.
گفتار دوم: انواع شرط اجل
شرط اجل انواع متعددی دارد که میتوان از جهات متعدد آن را تقسیم بندی نمود. تقسم اجل از حیث اثری که بر تعهد دارد و از حیث منبع ایجاد کننده آن می تواند در بر دارندهی نکات قابل بحث باشد که در دو بند به آن پرداخته می شود.
بند اول: شرط اجل تعلیقی، شرط اجل تأخیری و شرط اجل انفساخی
در ابتدا باید توجه داشت که شرط اجل می تواند در ایجاد تعهد، در اجرای تعهد و در زوال تعهد تأثیر گذار باشد. شرط اجل از نوع نخست را شرط اجل تعلیقی، شرط اجل از نوع دوم را شرط اجل تأخیری و شرط اجل از نوع سوم را شرط اجل انفساخی مینامند. بنابراین در یک تقسم بندی کلی از انواع شرط اجل میتوان این گونه شروط را بر سه قسم شرط اجل تعلیقی، شرط اجل تأخیری و شرط اجل انفساخی تقسیم نمود.
در شرط اجل تعلیقی نه تنها اجرای تعهد بلکه اساساً ایجاد تعهد نیز منوط به انقضای اجل شرط شده میباشد. این نوع شرط همان شرط تعلیقی است که در آن ممکن است اجل مدخلیت داشته باشد. فیالمثل، در ضمن یک عقد بیع معلق فروشنده بر خریدار شرط می کند که خانهی خود را به خریدار میفروشد به شرط آنکه پسرش تا سه ماه دیگر از خارج بیاید. بلاشک، این قرارداد، یک قرارداد معلق و شرط ضمن آن شرط اجل تعلیقی میباشد. اما در شروط تأخیری اصل تعهد با انعقاد قرارداد حاصل می شود، اما اجرای آن تا زمان انقضای اجل به تأخیر میافتد.
در اجل از نوع سوم، یعنی اجل انفساخی، این طور شرط می شود که با انقضای اجل، تعهدات طرفین قراردادی یا یکی از آنها از میان رفته و یا قرارداد منفسخ گردد. این نوع شرط، همان شرط فاسخ است که در حقوق قراردادها به تفصیل در مورد آن سخن گفته شده است. فیالمثل، در قرارداد کار فیمابین کارگر و کارفرما چنین پیش بینی می شود که کارگر در ظرف زمانی سه سال به استخدام کارفرما درآید به شرط آنکه تا زمان دو سال بعد از انعقاد عقد کار اگر کارگر پیشین کارفرما به کار خویش بازگشت قرارداد کار منعقد شده منفسخ گردد.
انفساخ قرارداد به این معنی است که عقد بدون اینکه نیازی به عمل حقوقی اضافهای باشد خود به خود از بین برود و حق انتخابی برای یکی از طرفین یا دادگاه برای انحلال یا ابقای عقد باقی نماند. هر چند که انفساخ قرارداد رویدادی قهری است، اما سبب انفساخ قراردادها خود بر دو گونه است: ۱- انفساخ قهری یا قانونی و انفساخ ارادی. همانطور که گفته شد انفساخ ارادی در صورتی است که طرفین قرارداد از ابتدا شرط کنند که با تحقق حادثهی خارجی، که گاهاً ممکن است در یک حد فاصل زمانی باشد، عقد منفسخ گردد. بنابراین قهری بودن انحلال یک قرارداد منافاتی با ارادی بودن سبب آن ندارد. به این گونه شروط که با تحقق آن عقد منفسخ می شود شرط فاسخ میگویند.
شرایط شرط فاسخ به مانند شرایط شرط معلق است. با این حال آنها دو تفاوت مهم نیز دارند. تفاوت اول آنکه، اگر شرطی که عقد بر آن شرط معلق می شود باطل گردد عقد نیز باطل می شود؛ ولکن بطلان شرط فاسخ به بطلان عقد تسری پیدا نمی کند؛ چرا که بر خلاف شرط معلق، عقد بر پایه شرط فاسخ منعقد نمی شود تا بطلان آن به بطلان عقد منجر شود. تفاوت دوم آنکه، شرطی که عقد بر آن معلق می شود باید ممکن الوقوع باشد؛ نمیتوان عقدی را که بر تحقق امر قطعی معلق شده یک عقد معلق دانست؛ ولکن شرط فاسخ ممکن است حتمی الوقوع و یا ممکن الوقوع باشد.
بند دوم: شرط اجل صریح و شرط اجل ضمنی
شرط اجل ممکن است یا در اثر ارادهی صریح طرفین یک قرارداد و یا در اثر توافق ضمنی آنها به وجود آید. النهایه، شکل تحقق اجل، اعم از اینکه به شکل صریح باشد یا ضمنی، هر چه باشد تأثیری در آثار اجل نخواهد گذاشت. در اجل تصریحی، طرفین یک قرارداد با اندراج شرطی در قرارداد خود با تأخیر در اجرای تعهدات قراردادی موافقت کرده و زمانی را برای اجرای آن در نظر میگیرند؛ اما در اجل ضمنی، طرفین تعهد با توجه به طبیعت تعهد یا وجود عرف و عادات محلی، که طبق آن عرف و عادات، تعهد موجل بوده و اقتضای تأخیر دارد، با عدم مخالفت خویش با این عرف، با این تأخیر مخالفت کرده و برای اجرای تعهد، زمانی را در نظر میگیرند.
گفتار سوم: منابع پذیرش شرط اجل
وقتی سخن از منبع شرط اجل به میان میآید منظور بیان آن چیزی است که شرط اجل در آن به رسمیت شناخته شده و میتوان با استفاده و با استناد به آن، این نوع شرط را مورد پذیرش قرار داد. منابع شرط اجل را میتوان از دو منظر مورد بررسی قرار داد: منابع فقهی و منابع قانونی.
در فقه، فقها با استناد به حدیث نبوی “المومنون عند شروطهم الا ما احل حراما او حرم حلالا”، حکم به صحت شروط ضمن عقد، خصوصا شرط اجل، داده و آن را لازم الاجرا دانسته اند. در قانون نیز مواد ۱۰، ۲۳۷ قانون مدنی به طور ضمنی و مادهی ۳۹۴ همان قانون و مادهی ۲۴۱ قانون تجارت به طور صریح حکم به صحت و نفوذ توافق بر سر شرط اجل میدهد.
در مادهی ۱۰ قانون مدنی آمده: “قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است”. همچنین مادهی ۲۳۷ قانون مدنی اشعار میدارد: “هر گاه شرط ضمن عقد شرط فعل باشد اثباتا یا نفیا کسی که ملتزم به انجام شرط شده است باید آن را بجا بیاورد …” و در نهایت در مادهی ۳۹۴ قانون مدنی میخوانیم: “مشتری باید ثمن را در موعد … که در عقد بیع مقرر شده است تأدیه نماید”. در مادهی ۲۴۱ قانون تجارت نیز مقنن صریحاً شرط اجل را در خصوص تعهدات برواتی میپذیرد و بیان می کند: “برات ممکن است به روئیت باشد یا به وعدهی یک یا چند روز یا یک یا چند ماه از روئیت برات یا به وعدهی یک یا چند روز یا یک یا چند ماه از تاریخ برات. ممکن است پرداخت به روز معینی موکول شده باشد”.
[۱]. ناصر کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، ج ۳،همان ، ص. ۱۲۴٫
[۲]. ناصر کاتوزیان، نظریه عمومی تعهدات،همان ، ص. ۱۲۷٫
[۳]. ناصر کاتوزیان، نظریه عمومی تعهدات،همان ، ص. ۱۳۲٫
[۴]. انفساخ فهری یا قانونی در موارد زیر محقق می شود: ۱- فوت، جنون و سفه هر یک از متعاقدین در عقود اذنی، همچون وکالت، ودیعه و عاریه. ۲- از بین رفتن موضوع و متعلق قرارداد قبل از اینکه ریسک موضوع قرارداد به منتقلالیه قرارداد منتقل شود.
[۵]. ناصر کاتوزیان، نظریه عمومی تعهدات،همان ، ص. ۱۲۱٫
[۶]. محمد تنکابنی، تأسیسات در قواعد فقهی،انتشارات دارالعلم، ۱۳۸۲، ص. ۱۵۸٫