شاید مهمترین پیشرفت علم اقتصاد، این اندیشه بوده است که مفهوم سرمایه به گونهای که در ابزارها، ماشینآلات و دیگر وسایل تولیدی تجسم یافته است، می تواند بسط یابد و شامل سرمایه انسانی نیز شود. همانطور که سرمایه فیزیکی سبب تسهیل امر تولید می شود، مدیریت سرمایه انسانی با ایجاد تغییر در انسانها و جهتدهی به رفتار افراد سبب ایجاد مهارت ها و تواناییها در اشخاص می شود، یعنی افراد را قادر میسازد به شیوه های جدید رفتار کنند(کلمن، ۱۳۷۷: ۴۶۲). البته این دیدگاه، یعنی نگاه ابزاری به انسان، دارای مخالفان جدی در بین متفکران ارزشگراست. در دیدگاه دیگر، سرمایه انسانی منشأ بسیاری از تغییرات و به عبارتی، محور تغییرات قلمداد می شود؛ یعنی به جای اینکه سرمایه انسانی صرفاً ابزاری برای تولید باشد، خود یکی از اهداف توسعه و رشد جوامع است.
به نظر میرسد سرمایه اجتماعی در ابعاد زیر با دیگر سرمایهها متفاوت است:
۱٫استفاده و به کارگیری سرمایه اجتماعی موجب تحلیل آن نمی شود بلکه عدم استفاده از سرمایه موجب تحلیل آن می شود؛ بنابراین، به کارگیری سرمایه اجتماعی موجب تقویت و افزایش آن خواهد شد.
۲٫این سرمایه به آسانی مشاهده نمی شود و مورد سنجش قرار نمیگیرد.
- سرمایه اجتماعی از طریق مداخلههای بیرونی ساخته نمی شود.
۴٫نهادهای دولتی، ملی و منطقهای تأثیر زیادی بر میزان و نوع سرمایه اجتماعی دارند و افراد را قادر به داشتن تلاش های بلند مدت، در جهت توسعه سرمایه اجتماعی می کنند(استروم[۱]، ۲۰۰۰: ۳۵).
آیا ارزشهای دینی مهمترین مؤلفه سرمایه اجتماعی است؟
با توجه به تعاریفی که از سرمایه اجتماعی ارائه شد، به نظر میرسد ارزشها و سرمایه های دینی(عناصر و مؤلفه های دینی از جمله خدامحوری، اخلاق، عدالت، انصاف و … به عنوان سرمایهای در دین تلقی می شود)، یکی از مهمترین مؤلفه های سرمایه های اجتماعی است؛ زیرا عناصر اصلی تعریف سرمایه اجتماعی در دین موجود است. دین این قدرت را دارد که به صورت محسوس و نامحسوس، روابط و هنجارهای اجتماعی قوی مبتنی بر نفع فردی و جمعی همراه با نگاه عقلایی، خیرخواهی، اعتماد در روابط و عدالت محوری… بر اساس رویکرد الهی و توحیدی برای زندگی دنیوی و اخروی جوامع انسانی را تضمین کند. البته باید دقت کرد که مفهوم سرمایه اجتماعی ریشه در تفکرات غربی و دور از مفاهیم توحیدی دارد و در آنجا رشد و نمو پیدا کرده است، حال آنکه دستگاه و پیکره دینی مبتنی بر عناصر توحیدی است(ردادی، ۱۳۸۷: ۱۲۲).
به صورت کلی، از دو منظر میتوان به تبیین رابطه مفاهیم دینی و سرمایه اجتماعی پرداخت: اول اینکه خود دین به عنوان یک مکتب، ایدئولوژی و کل جامع، سرمایه اجتماعی است که باید سعی کرد آن را در جامعه رشد داد و تمامیت جامعه را مبتنی بر ارزشهای آن ساخت. نحوه دیگر پرداخت رابطه دین و سرمایه اجتماعی توجه به ارزشها، سرمایهها و ابزاری مترقی دین مانند خدامحوری، عدالت و انصافورزی و … برای رشد و پرورش جوامع انسانی و به نوعی کاشت و انباشت سرمایه اجتماعی است (ردادی، ۱۳۸۷: ۱۲۸).
۲-۳ بخش سوم: مسئولیتپذیری
۲-۳-۱ تعریف مسئولیت پذیری
انسان موجودی اجتماعی است که از لحظه تولد تا آخر عمر در اجتماع به سر میبرد و همواره در تعامل با انسانهای دیگر است. وی همواره باید بیاموزد که چگونه در جمع زندگی کند و نیازهای خود را ارضا نماید. این امر نیازمند یک سری مهارت های اجتماعی است که فرد طی فرایند یادگیری و جامعهپذیری آنها را فرامیگیرد و یادگیری درست آنها می تواند به شکل گیری مسئولیت پذیری اجتماعی منجر شود(ایمان و جلائیان بخشنده، ۱۳۸۹: ۳۷). مسئولیت پذیری اجتماعی به طور فزایندهای از فرهنگ، اجتماع و اقتصاد حاکم بر جامعه حمایت می کند(ازمات[۲]، ۲۰۱۰).
ایجاد و رشد مسئولیت پذیری به عنوان یکی از کارکردها و اهداف مهم نظام های آموزشی و برنامه های درسی در مقاطع و سطوح مختلف می باشد. در واقع، سیاستگذاران و برنامه ریزان آموزشی و درسی از طریق پرورش و رشد قابلیت های مرتبط با مسئولیت پذیری تلاش می کنند تا مجموعه ای از مهارت های فردی و اجتماعی مورد نیاز برای زندگی در قرن بیست و یکم، که عصر سرشار از تغییرات و تحولات سریع و شتابان است را در دانشجویان به وجود آورند. براین مبنا حتی می توان گفت که موفقیت هر نظام آموزشی در حوزه مسئولیت پذیری دانشجویان عملاً باعث پایه ریزی و شکل گیری یک جامعه انسانی می شود که از شاخص های توسعه یافتگی اجتماعی و فرهنگی برخوردار می باشد. بدیهی است این امر به منزله یک هدف مهم، زمانی اتفاق میافتد که برنامه ریزان درسی نظام آموزشی در مقاطع مختلف از جمله دانشگاه، در این حوزه احساس وظیفه نموده و بتوانند از طرق مختلف نسبت به آموزش و درونی ساختن قابلیتهای مسئولیت پذیری اقدام نمایند.
۱٫Ostrom
۱٫Azmat