نظریهی یکپارچگی ارگانیسمی
در خرده نظریهی دوم SDT، که با عنوان نظریهی یکپارچگی ارگانیسمی[۱] (OIT) به آن اشاره میشود، شکلهای مختلف انگیزش بیرونی و عوامل بافتی که درونیسازی و یکپارچهسازی تنظیم[۲] این رفتارها را پیش میبرند یا مانع میشوند، تشریح میشود (دسی و رایان، b۱۹۸۵).
به طور کلی فرض بر این است که انگیزش بیرونی خود پیرو نیست (دوچارمز، ۱۹۶۸؛ لپر و گرین، ۱۹۷۸؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰).
با این حال، دسی و رایان (۲۰۰۲) پیشنهاد میکنند که ممکن است یک فرد در حالت خود پیرو به صورت بیرونی برانگیخته شده باشد و پژوهشها بر روی نظریهی یکپارچگی ارگانیسمی (OIT) فرض میکنند در فعالیتهایی که توسط سایر افراد مهم، گروههای اجتماعی و غیره تایید میشوند فرد به صورت درونی برای رفتار برانگیخته نیست با این حال با حسی از خود[۳] رفتار میکند.
میزانی که درونیسازی و یکپارچگی اتفاق میافتد سطح خود پیروی در رفتار برانگیختهی بیرونی را تعیین میکند. OIT درونیسازی را در طول یک پیوستار در نظر میگیرد. به این ترتیب که هر چه حس خود پیروی بیشتری در انجام یک رویداد یا فعالیت تجربه شود آن رویداد یا فعالیت بیشتر با حسی از خود درونیسازی و یکپارچهسازی میشود (دسی و رایان، ۲۰۰۸).
بر اساس سطح درونیسازی یا تنظیم درونی، انگیزش بیرونی به چهار نوع مختلف (تنظیم بیرونی[۴]، تنظیم درون فکنی شده[۵]، تنظیم هویت یافته[۶] و تنظیم یکپارچه[۷]) تقسیم میشود (وناستینکست و همکاران، ۲۰۰۵).
نظریهی جهتگیری علّی
نظریهی جهتگیری علّی[۸] به نقش تفاوتهای فردی در جهتگیریهای انگیزشی میپردازد. تفاوتهای فردی در جهتگیریهای انگیزشی از طریق تجارب افراد با بافت اجتماعی و منابع درونی رشد یافته به عنوان نتایج این تعاملها شکل مییابند. جهتگیری علّی بر منابع درونی و نقشی که در بافت اجتماعی حاضر بازی میکنند، متمرکز است (دسی و رایان، ۲۰۰۸).
بر اساس این نظریه افراد بر حسب برداشتشان از ماهیت علّیت رفتار خود، یا مکان ادراک شدهی علّیت (دوچارمز، ۱۹۶۸؛ به نقل از دسی و رایان، ۲۰۰۰) از یکدیگر تفاوت پیدا میکنند. این تفاوتها بر حسب سه جهتگیری علّی انگیزشی کلی مشخص میشوند (دسی و رایان، a۱۹۸۵؛ والرند، ۱۹۹۷).
این سه نوع جهتگیری انگیزشی عبارتند از: جهتگیری خود پیرو، کنترل شده و غیر شخصی. هر سهی این جهتگیریها در همهی افراد وجود دارند، اما میزانی که هر فرد یکی از آنها را در ضمن بافتهای اجتماعی تجربه میکند متغیر است و این تغییرها نسبتأ ثابت هستند (دسی و رایان، ۲۰۰۲).
جهتگیری خود پیرو[۹]، اشاره دارد به تنظیم رفتار خود بر اساس علایق و ارزشهای تایید شدهی شخصی (رایان و دسی، ۲۰۰۰).
جهتگیری خود پیرو در افرادی دیده میشود که رفتارهای آنان بر حسی از اراده و آگاهی از هدفها و معیارهای شخصی مبتنی است؛ این افراد رفتار خود را به صورت انتخابی آزاد، با آغازگری شخصی و خود تنظیم شده نگاه میکنند. آنها فعالانه فرصتهایی را جستجو میکنند که با ارزشها و علایق شخصی شان همخوان هستند. مشخص شده است که این جهتگیری با عزت نفس بالا، خود آگاهی[۱۰]، سطوح بالایی از ارتقای نفس[۱۱] و یکپارچگی شخصیت[۱۲] و دستیابی موفق به هدف همراه است (دسی و رایان، a۱۹۸۵؛ هادینگس[۱۳] و کنی[۱۴]، ۲۰۰۲ ).
جهتگیری کنترل شده[۱۵]، شامل است بر جهتگیری به سوی کنترلها و رهنمودهایی که نشان میدهند چگونه باید رفتار کرد (دسی و رایان، ۲۰۰۰).
افراد دارای جهتگیری کنترل شده رفتار خود را متاثر از نیروها و درخواستهای بیرونی یا الزامهای درونی ادراک میکنند. این افراد تمایل دارند که از عوامل و رویدادهایی مانند تهدیدها، ضربالاجلها و انتظارات درونی شده دربارهی این که چگونه “باید” رفتار کنند، پیروی نمایند. جهتگیری کنترل شده با نگرانی دربارهی عاملهای بیرونی کنترل (نظیر انتظارات اجتماعی، فشار از جانب دیگران، پاداشها) و بیانات منفی همراه هستند (دسی و رایان، a۱۹۸۵).
جهتگیری غیر شخصی[۱۶]، اشاره میکند به تمرکز بر شاخصهای ناکارآمدی[۱۷] و رفتار کردن بدون قصد (رایان و دسی،a 2000). افراد دارای جهتگیری غیر شخصی اعمال خود را به صورت متاثر از عواملی میبینند که کنترل از روی قصد اندکی بر آنها دارند. بر اساس نظریهی راتر (۱۹۶۶) این افراد دارای یک مکان کنترل بیرونی[۱۸] هستند، و اعتقاد دارند که فاقد توانایی یا منابع لازم برای تنظیم شخصی رفتارهای خود میباشند تا بتوانند بازدههای مورد نظر را به نحو اثربخشی به دست بیاورند (سواننس، برزونسکی[۱۹]، وناستینکست و بییرس[۲۰]، ۲۰۰۵).
این افراد از طریق فرایند “درماندگی آموخته شده[۲۱]” (سلیگمن[۲۲]، ۱۹۷۲، ۱۹۷۵) حس منفعلی از بیکفایتی را رشد میدهند که آنها را برای تجارب شکستآمیز و احساس افسردگی، اضطراب اجتماعی، شرم، عزت نفس پایین، ترس و خصومت آماده میسازد (دسی و رایان، a1985).
[۱] Organismic Integration Theory
[۲] regulation
[۳] sence of self
[۴] external regulation
[۵] introjected regulation
[۶] identified regulation
[۷] integrated regulation
[۸] Causality Orientation Theory
[۹] autonomy orientation
[۱۰] self-awareness
[۱۱] ego-development
[۱۲] personality integration
[۱۳] Hodgins
[۱۴] Knee
[۱۵] control orientation
[۱۶] impersonally orientation
[۱۷] ineffectance
[۱۸] external locus of control
[۱۹] Berzonsky
[۲۰] Beyers
[۲۱] learned helplessness
[۲۲] Seligman