نظریه های یادگیری وخلاقیت:
نظریه رفتار گرایی و خلاقیت: رفتار گرایان در تحلیل خلاقیت به نقش عوامل درونی بی توجه بوده و اعتقاد به تحلیل و مطالعه فرایند های بیرونی تفکر خلاق یعنی تولید یا محصول فکر دارنداسکینرو سایر رفتار گرایان از جمله وودمن[۱](۱۹۸۱)رفتار خلاق را عبارت از رفتاری می دانند که از طریق تقویت های محیطی فرا گرفته شده است(پیرخائفی۱۳۸۴)
نظریه شناخت گرایی و خلاقیت: شناخت گرایان بر استفاده از تجربیات قبلی در یادگیری تاکید بسیار دارند. این نظریه،یادگیرنده را در رابطه چگونگی کسب اطلاعات،تجزیه و تحلیل درونی و پردازش اطلاعات مورد ملاحظه قرار می دهد. وایزنبرگ[۲] (۱۹۸۳)ضمن رد نظریه بلوغ که خلاقیت را امری غیر معمول می داند،معتقد است که خلاقیت همان افکاری است که هر روزه از آن استفاده می کنیم(بیگدلی ۱۳۸۴).
نظریه ساخت گرایی و خلاقیت: از عناصر اصلی فلسفه آموزش و به کار گیری نظریه ساخت گرایی در آموزش که موجب ترغیب خلاقیت در کودکان می گردد رعایت این نکات است که یادگیری بسیار مهم و بسیار تفریحی است. کودکان در فرایند یادگیری باید یادگیرندگانی فعال باشند و[۳] کلاس درس برای آنان سر شار از آسایش باشد و دانش آموزان برای بحث در کلاس باید احساس آزادی کنند و یاد بگیرند که همکاری همیشه بر رقابت ارجحیت دارد. رعایت این نکات در کلاس باعث تنوع افکار در دانش آموزان خواهد شد(آمابلی،ترجمه قاسم زاده ۱۳۸۱) برای ایجاد شرایط رشد خلاقیت باید نگرش ها و ارزش های حاکم بر کلاس درس نیز حامی تفکر خلاق باشند.
مهارت خلاقیت در محیطی که با ارزش های فکری زیر توأم است رشد خواهد کرد.
۱-شکستن عادت ها ۲-تأخیر در مورد ایده ها ۳-توجه به مسائل پیچیده ۴- متفاوت دیدن چیزها ۵- بر قراری ارتباط میان ایده های متفاوت (حسینی ۱۳۸۸).
نظریه های علمی خلاقیت:
۱- نظریات روانشناختی: درباره شرایط و چگونگی پیدایش فکر خلاق دو نظر کاملاً متضاد وجود دارد. نظر اول مبنی بر این است که فکر خلاق معلول فعالیتهایی است که فرد آگاهانه انجام میدهد. منظور این است که نویسنده، ریاضیدان و یک هنرمند وقتی می تواند در رشتۀ خود، فکر و اندیشۀ تازهای بوجود آورد که ذهن خود را به تلاش و کوشش وا دارد، آنچه را که دیگران در این رشته بیان نموده اند مورد مطالعه قرار دهد، مسائل مختلف را از جهات گوناگون بررسی کند و در طرح مسائل جدید یا پیدا کردن راه حلهای تازه از روی قصد و اراده و با آگاهی کامل به تحقیق بپردازد.
نظر دوم ضمن اینکه دارا بودن اطلاعات کافی در رشته معین را شرط لازم خلاقیت میداند، در عین حال منشأ آن را در قسمت نا آگاه ذهن فرد جستجو می کند. این دسته عقیده دارند که فعالیتهای قسمت ناآگاه ذهن فرد سبب پیدایش افکار و عقاید تازه می شود (شریعتمداری، ۱۳۷۴).
- نظریۀ انسانگرایی:
انسانگرایی از جمله مکاتبی است که به خلاقیت توجه خاصی نموده است. انسانگرایان خلاقیت را تنها به امور خارقالعاده نسبت نمیدهند. آنها معتقدند خلاقیت نه تنها دستاوردها، بلکه فعالیتها، فرایندها و نگرشها را در بر میگیرد (صمدآقایی، ۱۳۸۳). چنانکه راجرز(۱۹۸۷) در تعریف خلاقیت میگوید: «آفرینشگری عبارت است از تمایل به ابراز و فعال کردن تمامی استعدادهای موجود زنده، به حدی که چنین فعالیتی، موجود زنده و یا خود را تعالی بخشد». به اعتقاد راجرز، آفرینشگری نوعی خودشکوفایی است که انگیزه آن خود فرهیختگی است (نلر، ۱۳۶۹؛ ترجمه مسدد).
انواع خلاقیت: خلاقیت رامی توان به حسب موضوع و نوع حوزه به شرح زیر دستهبندی کرد:
۱- خلاقیت علمی ۲- خلاقیت هنری ۳- خلاقیت حرکتی ۴- خلاقیت صنعتی ۵- خلاقیت سازمانی ۶- خلاقیت مکانیکی ۷- خلاقیت تکنولوژی
۱- خلاقیت علمی: خلاقیت در هر رشته علمی را میتوان خلاقیت علمی نامید. به عبارت دیگر هر نوع کشف و ابداع، نظریه های علمی و اختراع در هر کدام از رشتههایی چون فیزیک، شیمی، ریاضیات، اقتصاد، مدیریت و … را میتوان خلاقیت علمی محسوب کرد (سام خانیان، ۱۳۸۴).
۲- خلاقیت مکانیکی: این نوع خلاقیت در آفرینش و خلق اشیا، تغییر محیط و ابداع انواع وسایل و فناوریها متبلور می شود. اختراع، اتومبیل، کامپیوتر و … نمونههایی هستند که خلاقیت مکانیکی در آنها نقش اساسی دارد. این نوع خلاقیت محور ابتکار اشیاء و دنیای فیزیکی است (قبادی، ۱۳۸۴).
۳- خلاقیت تکنولوژیکی (فناورانه) : خلاقیت و نوآوری در جنبه های کاربردی و فنی علوم و یا به عبارتی خلاقیت و نوآوری در فناوری را میتوان خلاقیت و نوآوری تکنولوژیکی و یا خلاقیت و نوآوری مهندسی نامید (گلستان هاشمی، ۱۳۸۲).
فناوری (تکنولوژی) معمولاً تحت عنوان جنبه های کاربردی علوم تعریف می شود و می تواند در همه رشتههای علوم وجود داشته باشد. بنابراین فناوری و مهندسی هم شامل مفاهیم سخت افزاری[۴] و مفاهیم نرم افزاری[۵] میگردد و از این رو برای همۀ رشتههای علوم پایه و علوم انسانی جنبه های فناوری و مهندسی وجود دارد (گلستان هاشمی، ۱۳۸۲).
خلاقیت صنعتی: منظور از خلاقیت صنعتی، خلاقیت در جنبه های فناوری سخت افزاری و نرم افزاری در یک سازمان صنعتی میباشد، در سازمانهای صنعتی، خلاقیت در فناوری سخت افزاری، نوآوری تکنولوژیک و خلاقیت در سیستم سازمانی و مدیریتی، خلاقیت سازمانی نامیده می شود (سام خانیان، ۱۳۸۴).
خلاقیت صنعتی شامل چهار دسته کلی میباشد:
الف) خلاقیت و نوآوری بنیادی ب) خلاقیت و نوآوری فرایندی ج) خلاقیت و نوآوری فرآوردهای د) خلاقیت و نوآوری در بازاریابی
خلاقیت سازمانی: عبارت است از فرایند تولید ایدههای نوین سازمانی و یافتن راههای جدید حل مسائل سازمان.
خلاقیت هنری: هنر نیز مانند علم و فناوری محصول خلاقیت انسان است. خلاقیت و نوآوری هنر نیز می تواند دو نوع کلمه خلاقیت و نوآوری اولیه یا بزرگ و خلاقیت و نوآوری ثانویه یا کوچک در نظر گرفته شود (گلستان هاشمی، ۱۳۸۰).
خلاقیت حرکتی: مفهوم اساسی این خلاقیت، تنوع و ابتکار در حرکات و نرمشها و فعالیتهای ورزشی فیزیکی میباشد. همانطور که زبان، اندیشه و قدرت تصور و تخیل خلاق میشوند، حرکات بدن نیز میتوانند نشانه هایی دال بر خلاقیت را از خود نشان می دهند.
خلاقیت و مفهوم آن:
خلاقیت یا آفرینندگی مفهومی است که مورد توجه فراوان روانشناسان بخصوص روانشناسان کمال گرا قرار دارد و امروزه همه محققان در این نظر متفقاند که اساس قدرت انسان ناشی از قدرت خلاقیت اوست و اهمیت و نقش زیربنایی آن در کلیه مسائل زندگی بر همگان آشکار است (چراغ چشم، ۱۳۸۶).
سانتروک [۶](۲۰۰۴) خلاقیت را به صورت توانایی اندیشیدن درباره امور به راههای تازه و غیرمعمول و رسیدن به راهحلهای منحصر به فرد برای مسائل تعریف کرده است. گاردنر[۷] (۱۹۹۳) نیز افراد خلاق را کسانی میداند که در حل مسائل چیرهدست هستند، تولید هنری دارند یا سؤالهای تازه مطرح می کنند و اندیشه های آنان در ابتدا تازه و غیرمعمول تلقی می شود، اما سرانجام در فرهنگهای خود پذیرفته میشوند ( رهنما و عبدالمالکی، ۱۳۸۸). فیلسوفانی مانند افلاطون، تاگور، کالیداس خلاقیت را نوعی الهام خدایی میدانند. بر اساس نظر فروید خلاقیت فقط در تضادها و ناامیدیها بوجود میآید. چامبرز (۱۹۷۳) خلاقیت را به عنوان یک فعالیت چندبعدی تأثیر متقابل بین ارگانیسم و محیط تعریف کرده است که نتایجش به ظهور پدیدههای جدید و بینظیر میانجامد (سارسانی، ۲۰۰۵).
جایگاه خلاقیت در تعلیم و تربیت:
اهمیت پرورش دادن خلاقیت در سالهای آغازین پیامدهای مهمی را در بزرگسالی فرد دارد.
پژوهشگرانی چون گاردنر (۱۹۹۳) پیشنهاد کردند که اگرچه به نظر میرسد که حد خلاقیت در سنین کودکی میانه چندان آشکار نباشد، اما افرادی که از خود ابتکارات و تواناییهای خلاق را در کودکی اولیه نشان دادهاند بعدها در زندگی بزرگسالی دوباره این خلاقیت را از خود بروز خواهند داد. برای اغلب کودکان ورود به محیط مدرسه برابر است با حرکت از یک سبک زندگی مستقل و خلاق به سوی یک محیط ساختمند و مشترک. مدارس ماهیتاً تشویق کننده همنوایی و همشکلی با استانداردها و انتظارات دیگران هستند (آیزنر، ۱۹۹۲). در سالهای اخیر تأکید فراوان بر تقاضاهای تحصیلی تعلیم و تربیت به عنوان شاخص موفقیت معرفی شده است (هانا، ۱۹۹۲). بایستی توجه کرد که هیچ تحقیقی برای اثبات اینکه برنامه های تحصیلی ساختمند در کودکی اولیه پیشرفت تحصیلی بلندمدت را ارتقاء می دهند و این برنامهها برتر از تجارب واگرا میباشند، وجود ندارد (ویکارت، ۱۹۹۰؛ به نقل از طالب زاده نوبریان).
خلاقیت در آموزش و پرورش پیش دبستان:
هدف اصلی آموزش وپرورش پویا و خلاق، آفرینش است. آفرینش انسانهایی توانا در انجام دادن کارهای نو، انسانهایی که کاشف، نوآور و نوزا باشند. این مسأله به ویژه با توجه به شرایط موجود در هزارۀ سوم، بیشتر قابل تعمیم است؛ زیرا امروزه برای مقابله با مسائل فردی و اجتماعی پیچیده به پرورش افرادی نیاز است که با اتکا به نیروی اراده و تعقل خویش، منطقی و خلاق اندیشیده و به جای وابستگی ناسالم و استفاده صرف از دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی دیگران، مولد دانش، فناوری، فرهنگ مناسب برای زندگی مستقل، فعال و خلاق در عصر دانایی باشند (شهرآرای و همکاران، ۱۳۸۸). در نظامهای کنونی آموزش و پرورش، تفکر همگرا محور و اساس کار است و تفکر واگرا نه تنها مورد عنایت نیست، بلکه اغلب تضعیف هم می شود؛ در نتیجه وقتی کودک به مرحله بزرگسالی میرسد، خلاقیتی را در خود احساس نمی کند (حق شناس به نقل از چراغ چشم، ۱۳۸۶).
تورنس (۱۹۶۲) بر حساسیت تخیل خلاق در خلال سالهای پیش دبستانی که نقطه اوج رشد است، تأکید میورزد، او پیشنهاد می کند که در سنین بین چهار تا چهار و نیم سالگی به نقطه اوج خلاقیت میرسند و به دنبال آن کاهش در خلاقیت فرد در حدود ۵ سالگی رخ میدهد و این کاهش با زمانی که اغلب کودکان وارد مدرسه میشوند، همبستگی دارد. در آموزش وپرورش پیش دبستان بایستی هم فرصتهای اتفاقی و هم فرصتهای از پیش طراحی شده را برای کسب تجربیات در زمینه خلاقیت فراهم نمود. مباحثی چون حل مسئله، بررسی و تحقیق، اکتشاف، درک و فهم، یادگیری و اختراع را میتوان به عنوان امور مربوط به خلاقیت در نظر گرفت (طالب زاده، نوبریان، ۱۳۸۵).
مراحل خلاقیت از نظر آمابیل: مراحل خلاقیت از نظر آمابیل (۱۹۸۳ به نقل از وایزبرگ، ۲۰۰۶) فرایندی است که در این الگو خلاصه شده است و در سطوح بالا و یا خلاقیت به کار میرود.
این الگو مراحل خلاقیت را شامل: ارائه مسئله، آمادگی، ایجاد پاسخ و اثبات پاسخ میداند. در مرحله اول ارائه کار یا مسئله، انگیزش تأثیر مهمی دارد، زیرا برای شروع فرایند خلاق وجود انگیزه ضروری است.
دومین مرحله، آمادگی برای پاسخ یا راهحل است که به منابع اطلاعاتی درباره کار مراجعه می شود.
مرحله سوم ایجاد پاسخ یا تازگی محصول است. مهارت های مربوط به خلاقیت منجر به ایجاد پاسخهای تازه و مناسب می شود.
در مرحله چهارم تعیین می شود که آیا محصول پاسخ مناسب، درست و ارزشمند است یا نه؟ آیا کارهای تازهای تحقق یافته است یا نه؟
مرحله پنجم که بر مبنای مرحله چهارم محقق میگردد، چرخش فرایند با نتیجه کار ارتباط مستقیم دارد. اگر نتیجه موفقیتآمیز باشد فرد برای کار مشابه تقویت می شود. در صورت شکست اختمالا فعالیت متوقف می شود. اگر شخصی به طور کامل به هدف برسد کار پایان مییابد اما سبب افزایش انگیزه فعالیتهای مشابهی آغاز میگردد.
ملاحظه میگردد که نقطه قوت این الگو روشن نمودن رابطه فرایند خلاقیت با اجزاء و عناصر آن است. بدین سبب میتوان از این الگو در زمینه های کاربردی، آموزش و برنامه ریزی بهره گرفت(باغ طیفونی ۱۳۸۹).
۱- wodman
۱- wayzenberg
[۴] – Hard-ware
[۵] -Soft-ware
۱- santrok
۲- gardner