“
- پشتیبانی عملیات نظیر منابع انسانی، زیرساختها و توسعه فناوری
با بهرهگیری از نظریه و راه کار زنجیره ارزش ما میتوانیم بفهمیم که چگونه بخشهای یک کسب و کار با هم هماهنگ میشوند. یک مدل کسب و کار ممکن است با هدف طراحی محصولی جدید برای نیازهای پیشبینی نشده تهیه شود و یا ممکن است بر روی راه های بهتر تولید، فروش یا توزیع محصولات وخدمات تمرکز کند.
یک مدل کسب و کار جدید و خوب اغلب اوقات حاصل ترکیب عناصری از هر دو طرف است و مزیتهای رقابتی مختلفی را بههمراه دارد که فراتر از یک محصول جدید یا یک فرایند بهینهسازی در جریان زنجیره ارزش است.
به عنوان مثال مدل کسب و کار ابداعی شرکت تویوتا که در برابر رقبای بزرگی همچون فورد وجنرال موتورز موفقیت بزرگی به حساب میآمد بر پایه ابتکار وتنوع در زنجیره ارزشهای مختلفی همچون توسعه محصولات، مدیریت فروش و ساخت بود.
مدل کسب و کار شرکت وال مارت نیز بر اساس موقعیت فروشگاه ها، طراحی آن ها و مدیریت لجستیک بود. واژه مدلهای کسب و کار، در فضای دات کامها مورد استفاده بیشتری قرار گرفت و عمومیت یافت. دات کامهای بسیاری که تقریباً از اواسط ده نود فعالیت خود را آغاز کرده بودند در مسیر تغییر مدلهای کسب و کار خود برآمدند. ولی با این وجود متاسفانه بیشتر آن ها از گردونه رقابت خارج شدند.
مدل کسب و کار چیزی جز آشکارسازی استراتژیهای یک شرکت نیست. طبق گفته جان ماگارتا مدل کسب و کار و استراتژی رقابتی با هم پیش میروند. یک استراتژی رقابتی تو صیف کننده این است که یک یک کسب و کار چگونه میتواند فعالیت هایش را بهتر از رقبا انجام دهد. سازمانها وقتی میتوانند به کارایی بالایی رسیده اند که سایر شرکتها قادر نباشند به آسانی از آن نسخهبرداری کنند.
زمانی که تمامی شرکتها محصولات و خدمات یکسانی را با شیوه های مشابه به مشتریان یکسانی ارائه میکنند ساختار آن صنعت تا حد زیادی غیر جذاب خواهد شد. با صراحت تمام میتوان گفت که این یک نوع رقابت مخرب است که بسیاری از خرده فروشها را در اینترنت به سوی نابودی هدایت میکند کسانی که با مدلهای کسب و کار یکسان به سوی بازار حمله میکنند.
آن ها هیچگونه تلاشی برای متمایز ساختن خدمات خود در مورد مشتریها و بازارهایی که وجود دارند، محصولات و خدماتی که ارائه میدهند و ارزش افزودهای که باید داشته باشند، نمیکنند.
تعداد کمی همچون eBay که موفقیتهایی را کسب کردهاند در وافع تصمیم گرفتند کسب و کار خود را به شیوه متفاوتی دنبال کنند. بهطورخلاصه یک مدل کسب و کار خوب فقط نباید قدرتمند باشد بلکه باید منحصر به فرد نیز باشد.
۲-۳-۱- ۴- چشم انداز تاریخی
واژه مدل کسب و کار تقریباً از سه دهه پیش وارد ادبیات مدیریت شد. اولین کسانی که از واژه مدلهای کسب و کار استفاده کردند Konczal و Dottore در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۷ هستند. آن ها این واژه را در مورد مفهوم مدلسازی فرآیندها و داده ها به کار بردند. در مدیریت اطلاعات مدلهای کسب و کار برای طراحی کلیه فرایند ها، وظایف، داده ها و لینکها ارتباطاتی جهت ساختن یک سیستم فناوری اطلاعات که پشتیبان برنامه های کاری روزانه است، استفاده میشود. برنامه کسب و کار در واقع نقشه کلیات سیستم اطلاعاتی خواهد بود.
واژه مرتبط نزدیک به مدل کسب و کار، معماری سیستم اطلاعاتی بود این معماری تشریح کننده نقشه و طرح کلی بک سیستم اطلاعاتی با همه اجزا و ارتباط ما بین این اجزاست.
اریکسون و پنکر فهرستی از اهداف تهیه مدلهای کسب و کار ارائه کردهاند:
-
- برای آگاهی بهتر از مکانیزمهای موجود در کسب و کار
-
- برای انجام تغییرات و بهینهسازی اساسی ساختار فعلی کسب و کار و فعالیتهای آن
-
- برای نمایش ساختار یک کسب و کار جدید
-
- برای تجربه یک شیوه جدید در کسب و کار و با برای کپی و مطالعه شیوه های مورد استفاه توسط رقیب ها
- برای شناسایی موقعیتهای برونسپاری
تیمرز مدل کسب و کار را سبکی برای محصول، خدمات، جریان اطلاعات، که مشتمل بر توضیحاتی در مورد عملگرهای مختلف کسب و کار و نقش هر یک، توضیحاتی پیرامون مزایای بالقوه هریک از عوامل مؤثر در کسب و کار و اطلاعاتی در مورد منابع درآمدی است معرفی میکند.
ونکاترامان و اندرسون مدل کسب و کار را در ساختاری سه بعدی تعریف میکند: فعل و انفعال مشتری، ترکیب و آرایش سرمایه گذاریها و نفوذ دانش. آن ها بر روی سازمانهای مجازی که به سختی بر به برون سپاری وابسته هستند متمرکز هستند.
بر اساس نظریه سلز مدل کسب و کار ساختاری برای محصولات، خدماتو جریان اطلاعات شرکت است و شامل توضیحاتی در باره عوامل اقتصادی و نقش هر یک میباشد. همچنین مدل کسب و کار توصیف کننده منافع عاملهای مختلف و ارائه دهنده تعریفی از جریان بالقوه درآمد و سود است.
آمیت و زوت مدل کسب و کار را ترکیب و هماهنگسازی عوامل مؤثر در داد و ستد برای بهرهبرداری از موقعیتهای تجاری معرفی کردهاند. هماهنگسازی ساختاری تشریح کننده رابطه عوامل مؤثر در داد و ستد و ترتیب آن ها میباشد.
ماگرتا مدل کسب و کار خوب را دارای دو ویژگی مهم میداند:
-
- از منطق و استدلال محکمی برخوردار باشد یعنی بداند مشتری چه کسی است؟چه ارزشی دارد؟و شرکت چگونه میتواند با ارائه ارزش به او کسب درآمد کند.
- مدل کسب و کار باید زمینه ساز تولید سود برای شرکت باشد.
هامل در کتاب پر فروش خود تحت عنوان” رهبری انقلاب” آورده است یک مدل کسب و کار در واقع یک نظریه و راهکار کسب و کار محسوب میشود که در بوته عمل و آزمایش قرار گرفته است. یک راهکار ونظریه کسب و کار دارای چهار بخش اصلی است:
-
- استراتژی اصلی
-
- منابع استراتژیک
-
- ارتباط مشتریان
- شبکه ارزش
عناصر استراتژی اصلی شامل مأموریت کسب و کار، محدوده بازار و محصول و تفاوتهای اساسی است. منابع استراتژیک شامل ویژگیهای اصلی، داراییهای اصلی و فرآیندهای اصلی است. ارتباط مشتریان شامل پیادهسازی و پشتیبانی، اطلاع رسانی، ارتباطات و ساختار قیمت گذاری است. شبکه ارزش شامل تامین کنندگان، شریکان و همکاران تجاری است.
۲-۳-۱-۵- تعریف اجزاء یک مدل کسب و کار
- پیشنهاد ارزشی
بعد از توصیف مشکل مشتری، محصول یا خدماتی که میتواند پاسخگوی این مشکل باشد، پیشنهاد ارزشی نامیده میشود. ارزش این محصول و یا خدمات از دیدگاه مشتری، در تعیین این پیشنهاد ارزشی ملاک قرار میگیرد.
- بخش بازار
گروه مشتریان که مورد هدف قرار گرفتهاند. باید توجه داشت که بخشهای مختلف بازار نیازهای متفاوتی دارند. گاهی نوآوری در یک مدل کسب و کار بعد تغییر در بخش بازار شکوفا میشود.
- ساختار زنجیره ارزش
جایگاه فعالیتهای شرکت در زنجیره ارزش و نحوه به دست آوردن بخشی از ارزش تولید شده در زنجیره توسط شرکت، ساختار زنجیره ارزش را تشکیل میدهد.
- تولید سود و حاشیه
چگونه سود حاصل میشود؟ (از طریق فروش، اجاره، عضویت، پشتیبانی و…) ساختار هزینهای چگونه است و حاشیه سود مورد نظر چگونه به دست میآید؟
- جایگاه در شبکه ارزش
شناسایی رقبا، شرکتهای مکمل و اثراتی که شبکه همکاری میتواند برای مشتریان ایجاد کند. این تعاریف جایگاه شرکت در شبکه ارزش را توصیف میکند.
“