تعریف داوری
«داوری» در لغت به معنای قضاوت، حکمیت، محاکمه، حکومت و حکم است. گفته شده که داور در اصل دادور بوده، به معنای صاحب داد که برای آسانی تکلم دال دوم آن حذف شده است.[۱] داور کسی است که درباره موضوعی که به او ارجاع شده قضاوت میکند و در مورد اینکه حق با چه کسی است، اظهار نظر می کند. [۲]
یکی از صفات خداوند «داور» بودن است، زیرا خداوند در روز جزا در خصوص اَعمال بندگان قضاوت و حکم میکند.
داوری به عنوان روش حل و فصل اختلاف به صورتهای گوناگونی تعریف شده است. مطابق تعریفی که در سال ۱۸۹۹ در کنفرانسی با حضور نمایندگان ۴۴ کشور برگزار شد، داوری چنین تعریف شده است: «حل و فصل اختلافات طرفین بر اساس رعایت قانون توسط قضاتی که خود انتخاب کردهاند».[۳]
برخی از حقوقدانان داوری را به اختصار به «فصل خصومت توسط غیر قاضی و بدون رعایت تشریفات رسیدگی دعاوی» تعریف کردهاند.[۴]
در حالی که برخی دیگر، با تعریف طولانی آن را چنین تعریف کردهاند: «داوری روشی است که با بهره گرفتن از آن دو یا چند شخص ذینفع حل و فصل مسئلهای را به یک یا چند شخص دیگر – داور یا داوران – محول میکنند که اختیارشان را از قرارداد خصوصی و نه مقامات یک دولت اخذ کردهاند و بر اساس این قرارداد باید مسئله مزبور را پیگیری نمایند و نسبت به آن تصمیم بگیرند.»[۵] در تعریفی دیگر، داوری چنین تعریف شده است: «فرایندی است که از طریق آن دعوی یا اختلاف بین دو یا چند نفر در خصوص حقوق و تعهدات قانونی آن ها، به جای ارجاع به دادگاه قانونی، به یک یا چند نفر (هیئت داوری) محول میشود که به صورت قضایی و از طریق اِعمال قانون اختلاف را حل و فصل کنند به نحوی که تصمیم آن ها لازمالاجرا باشد».[۶]
در بند (الف) ماده ۱ قانون داوری تجاری بینالمللی ایران ، داوری بدین ترتیب تعریف شده است: «داوری عبارت است از رفع اختلاف بین متداعیین در خارج از دادگاه به وسیله شخص یا اشخاص حقیقی یا حقوقی مرضی الطرفین و یا انتصابی».
صرف نظر از اینکه در این تعریف از کلمه سنگین «متداعیین» استفاده شده و جمله با فعل به پایان نرسیده است، تعریف مزبور اولاً به جنبه قضاوتی رسیدگی در داوری توجه نکرده است و به این جهت تعریف شامل سایر روشهای حل و فصل اختلاف نیز مثل سازش و میانجیگری میشود در حالی که میانجی بدون صدور رای به اختلاف پایان میدهد. ثانیاً، تعریف به نحوه حل و فصل اختلاف که باید مبتنی بر اصول حقوقی باشد، اشارهای نکرده است. ثالثاً، تعریف مزبور به لازمالاجرا بودن رای و تصمیم داور نیز اشارهای نمیکند. به هر حال هر تعریفی از داوری – مثل سایر تعریفها – از نظر جامع و مانع بودن قابل انتقاد خواهد بود؛ شاید به این دلیل که در اکثر قوانین ملی، داوری تعریف نشده است. به همین ترتیب در «قانون نمونه داوری آنسیترال» نیز تعریفی از داوری ارائه نشده است.
به هر حال برای بیان مفهوم کلی از داوری، آن را میتوان چنین تعریف کرد: «داوری فرایندی است که به موجب آن اختلاف طرفین نسبت به حقوق و تکالیف قانونی خود از طریق قضاوت یک یا چند نفر داور به جای دادگاه حل و فصل میگردد و تصمیم مزبور لازمالاجرا میباشد».[۷] از آنجا که ارائه یک تعریف جامع و مانع برای داوری با دشواری همراه است، بیان ویژگیهای داوری که آن را از دیگر روشهای حل و فصل اختلاف جدا میکند به درک صحیح از داوری کمک میکند.
۲-۱-۲- ویژگیهای داوری
اولین ویژگی داوری اتکای آن به قراردادی است که طرفین اختلاف به موجب آن به داورها اختیار میدهند که به اختلاف آن ها رسیدگی کنند. در صورت فقدان چنین قراردادی، داورها حق دخالت و صدور رای ندارند. این ویژگی، داوری را از رسیدگی قضایی در دادگاه جدا میکند. صلاحیت دادگاهها به موجب قانون مقرر شده است. کشورها به موجب قوانین خود یک سیستم حل و فصل قضایی فراهم مینمایند تا کلیه افراد ساکن در آن کشور بتوانند با مراجعه به آن سیستم تظلم خواهی کنند و اختلافات خود را حل و فصل نمایند. در این سیستم قضایی، قضات مطابق اصول خاصی انتخاب میشوند و روند رسیدگی نیز مطابق با قوانین آیین دادرسی انجام میشود. بنابراین، بر خلاف داوری، مراجعه به دادگاه مستلزم توافق قبلی نیست.[۸]
دومین ویژگی داوری این است که داورها از طریق صدور رای اختلاف را حل و فصل میکنند و ضرورتی ندارد که توافق طرفین را جلب کنند. به عبارت دیگر داورها همانند دادرسها به صورت قضایی به دعوا رسیدگی و رای صادر میکنند و منتظر توافق طرفین نمیمانند. در حالی که در سازش و میانجیگری، اختلاف موجود بین طرفین از طریق دخالت و پادرمیانی میانجی حل و فصل میشود، اما میانجی حق صدور رای ندارد و در نتیجه موفقیت میانجیگری منوط به حصول توافق بین طرفین است. خصوصیتی که داوری را از «شیوههای جایگزین حل اختلافات» جدا میکند، قدرت و صلاحیت داوران در قضاوت و صدور رای است که رای مزبور میتواند بر خلاف نظر یکی از طرفین یا هر دو باشد.[۹]
ویژگی سوم داوری این است که رای صادره از سوی داوران باید مستند به اصول و مبانی حقوقی صادر شود. داوران نمیتوانند بدون توجه به قوانین و مقررات قابل اعمال بر اختلاف و قرارداد موجود بین طرفین، رای صادر نمایند. رای آن ها باید دارای توجی و مستندات حقوقی باشد. بنابراین، داورها نمیتوانند پا از ضوابط حقوقی بیرون گذاشته و بر اساس عدل و انصاف و یا کدخدامنشانه رای صادر نمایند. البته چون داوری یک رسیدگی خصوصی است، ممکن است طرفین صراحتاً به داورها این اجازه را داده باشند که دعوی را بر اساس عدل و انصاف یا به صورت کدخدامنشانه حل و فصل کنند.[۱۰]
نهایی و الزام آور بودن رأی صادره از سوی داورها ویژگی چهارم داوری است. ارجاع اختلاف به داوری به این معناست که طرفین تمایل دارند که اختلاف خود را به صورت نهایی و قطعی از طریق داورها حل و فصل نمایند. آن ها بنا نیست که مجدداً به دادگاه یا مرجع حل و فصل دیگری مراجعه کنند و اختلاف خود را نهایتاً در آنجاها حل و فصل نمایند. آن ها از طریق قرارداد و توافق، به رای داوری اعتبار و الزام میبخشند و اختلاف ارجاعی را از حیطه رسیدگی دادگاهها خارج مینمایند. آن ها حتی نمیخواهند که دادگاهها مرجع تجدیدنظر و پژوهش از آرای داوری محسوب شوند.
۲-۱-۳- انواع داوری
داوری را میتوان از جهات متعددی دسته بندی کرد. در این گفتار چهار نوع تقسیم بندی از داوری بررسی میشود: داوری داخلی و بین الملی؛ داوری موردی و سازمانی؛ داوری اختیاری و اجباری؛ و داوری تجاری و غیر تجاری (مدنی). شایان ذکر کرد که یک نوع داوری – مثل داوری داخلی – ممکن است به صورت موردی یا سازمانی انجام شود یا به صورت اختیاری یا اجباری باشد یا صورت تجاری یا غیر تجاری داشته باشد.
۲-۱-۳-۱- داوری داخلی و بینالمللی(خارجی)
یکی از تقسیم بندیهای مهم داوری، تقسیم داوری به داخلی و بینالمللی است. در برخی از کشورها از جمله ایران، دو رژیم حقوقی متفاوت بر داوریهای داخلی و بینالمللی حاکم است. در ایران هرگاه داوری داخلی تلقی شود، آن داوری تابع مقررات مذکور در مواد ۴۵۴ تا ۵۰۱ «قانون آیین دادرسی مدنی» میباشد، در حالی که اگر داوری بینالمللی باشد، آن داوری تابع مقررات مذکور در قانون داوری تجاری بینالمللی مصوب ۱۳۷۶ خواهد بود.
در داوری داخلی دخالت و نظارت قانونی بر فرایند داوری نسبت به داوری بینالمللی بیشتر است، زیرا همه عناصر اختلاف و رسیدگی مربوط به یک نظام حقوقی ملی است. در حالی که در داوری خارجی مقر داوری ممکن است صرفاً محل داوری باشد و ارتباط معناداری با اختلاف مورد نظر نداشته باشد. به اضافه اینکه تفاوت فرهنگها، زبانها و نظامهای حقوقی ملی مربوط، تقاضا دارد که مقررات قابل انعطافتری اتخاذ شود. همچنین طرفین داوری بینالمللی عمدتاً تجار و یا شرکتهای تجاری از کشورهای گوناگون هستند که ضرورت دخالت و نظارت قانون گذار ملی را جهت حمایت از آن ها کاهش میدهد، زیرا تجار و شرکتهای تجاری برخلاف مردم عادی (مثل مصرف کنندگان) توانایی حمایت از حقوق خود را دارند. به این جهت، در داوری بینالمللی احترام به آزادی قراردادی بیشتر و گستردهتر از داوری داخلی است.[۱۱]
بر این اساس، بین مقررات ناظر بر داوری داخلی و بینالمللی تفاوتهای جدی وجود دارد. به عنوان مثال طبق ماده ۴۸۱ قانون آیین دادرسی مدنی، فوت یا حجر یکی از طرفین اختلاف در داوریهای داخلی باعث از بین رفتن داوری و بطلان آن میشود، در حالی که در داوریهای بینالمللی این چنین نیست و مرگ یا حجر یکی از طرفین منجر به بطلان داوری نمیگردد. حتی در کشورهایی که رژیم حقوقی واحدی بر داوری و بینالمللی آن ها حاکم است، مثل انگلستان، تمایز بین داوری داخلی و بینالمللی از نقطه نظر «کنوانسیون شناسایی و اجرای آرای داوری نیویورک (کنوانسیون نیویورک)» حایز اهمیت است.
در کشورهایی که دو رژیم حقوقی متفاوت بر داوری داخلی و بینالمللی آن ها حاکم است، معیارهای متفاوتی را برای تمییز بین داوری داخلی و بینالمللی مقرر کردهاند. تقریباً تمام نظامهای ملی حقوقی این قاعده را پذیرفتهاند که اگر در داوری عنصر خارجی وجود نداشته باشد، مثل اینکه تابعیت یا اقامتگاه طرفین، تابعیت داورها، موضوع اختلاف، محل داوری ، قانون حاکم، و امثال آن هم متعلق به کشور واحدی باشند، داوری مزبور داخلی محسوب میشود. اما هرگاه در داوری حداقل یک عنصر خارجی وجود داشته باشد، کشورها اختلاف نظر دارند که آیا وجود آن عنصر خارجی برای بینالمللی شدن داوری کفایت میکند.[۱۲]
برخی از نظامهای ملی اختلاف اقامتگاه یا محل تجاری طرفین را ملاک «بینالمللی» قلمداد کردهاند در حالی که برخی دیگر به بینالمللی بودن رابطه حقوقی بین طرفین توجه نمودهاند و چنانچه رابطه مزبور بینالمللی باشد، داوری اختلافات ناشی از آن رابطه را نیز «بینالمللی» میدانند. طبق ماده ۱۷۶ قانون بینالملل خصوصی سوئیس، داوری زمانی بینالمللی تلقی میشود که در زمان انعقاد موافقت نامه داوری حداقل اقامتگاه یا محل سکونت معمول یکی از طرفین خارج از سوئیس باشد. در برخی از کشورها، مثل بلغارستان، هر دو ملاک قبول شده است. به موجب بند (۲) ماده ۱ قانون راجع به داوری تجاری بینالمللی بلغارستان، قانون مزبور زمانی قابل اعمال است که اختلاف ناشی از روابط تجاری بینالمللی باشد یا اینکه حداقل اقامتگاه یا محل سکونت یکی از طرفین داوری خارج از بلغارستان باشد.[۱۳]
در قانون نمونه داوری آنسیترال که مورد پذیرش کشورهای زیادی قرار گرفته است، معیارهای متفاوتی را برای «بینالمللی» شدن داوری مقرر کرده است. بر اساس بند (۳) ماده ۱ قانون نمونه، وجود یکی از معیارهای زیر به «بینالمللی» شدن داوری منجر خواهد شد:
- در زمان انعقاد موافقت نامه داوری، محل تجاری طرفین در دو کشور متفاوت واقع شده باشد. به موجب بند (۴) ماده ۱ قانون نمونه، چنانچه کسی بیش از یک محل تجاری داشته باشد، در این صورت آن محل تجاری وی لحاظ میشود که بیشترین ارتباط را با موافقت نامه داوری داشته باشد. اما اگر آن کس محل تجاری نداشته باشد، محل سکونت معمول وی مدنظر قرار میگیرد.
- چنانچه محل تجاری طرفین در کشور واحدی واقع شده باشد، داوری «بینالمللی» محسوب میشود، مشروط به اینکه مقر داوری در کشور دیگری واقع شده باشد، فارغ از اینکه مقر داوری صراحتاً در موافقت نامه داوری معین شده باشد، یا به موجب موافقنامه داوری، داوران مقر داوری را در کشور دیگر تعیین کنند.
- اگر محل تجاری طرفین و همچنین مقر داوری در کشور واحدی واقع شده باشد، داوری «بینالمللی» محسوب میشود، مشروط به اینکه محل اجرای بخش اساسی تعهدات ناشی از رابطه تجاری موضوع داوری در کشور دیگری باشد یا موضوع اختلاف ارتباط نزدیکی با کشور دیگر داشته باشد.
- در شرایطی که هیچ یک از موارد فوق موجود نباشد، اما طرفین صراحتاً موافقت کرده باشند که موضوع موافقت نامه داوری به بیش از یک کشور مربوط است، در این صورت نیز داوری «بینالمللی» محسوب میگردد.[۱۴]
با اینکه قانون داوری تجاری بینالمللی ایران از قانون نمونه داوری آنسیترال اقتباس شده است، اما تفاوتهایی با آن دارد که یکی از این تفاوتها، ملاک تعیین «بینالمللی» بودن داوری است. در قانون داوری تجاری بینالمللی ایران ملاکهای مذکور در قانون نمونه داوری آنسیترال کنار گذاشته شده و ملاک جدیدی تعیین شده است. به موجب بند (ب) ماده ۱ قانون مذکور، «داوری بینالمللی عبارت است از اینکه یکی از طرفین در زمان انعقاد موافقتنامه داوری به موجب قوانین ایران تبعه ایران نباشد.»
در این بند، صراحتاً «بینالمللی» بودن داوری را به اختلاف تابعیت طرفین موکول کرده است که چنانچه در زمان توافق بر داوری، یکی از طرفین داوری به موجب قوانین ایران تبعه ایران نباشد، داوری مزبور «بینالمللی» محسوب میشود. به نظر نمیرسد که اختلاف تابعیت معیار مناسبی برای تشخیص «بینالمللی» بودن داوری باشد. بسیاری از تبعه ایران در کشورهای دیگر به خصوص در حوزه خلیج فارس به امر تجارت مشغولند که در بسیاری از موارد با تجار مستقر در ایران معامله میکنند و به هیچ عنوان نمیتوان داوری بین آن ها را داخلی تلقی کرد. ثانیاً ، تجار کشورهای دیگر مثل افغانستان که در ایران به کسب و کار مشغول هستند، چنانچه قرارداد داوری منعقد نمایند، داوری آن ها بینالمللی تلقی میشود چون تابعیت آن ها متفاوت است. ثالثاً، ملاک تابعیت اصولاً برای اشخاص حقیقی بیشتر کاربرد دارد که جنبه سیاسی تعلق یک فرد به یک کشور را بیان میکند. در حالی که در تجارت بینالملل عمده فعالیتهای تجاری از سوی شرکتها و اشخاص حقوقی انجام میشود که سخن از تابعیت آن ها خیلی مربوط نیست. در مورد اشخاص حقوقی بیشتر محل تجاری یا اقامتگاه آن ها ملاک عمل است و حتی اگر ملاک تابعیت آن ها نیز محل ثبت آن ها باشد، ممکن است شرکتی در کشوری ثبت شود و عمده فعالیتهای تجاری خود را در کشور دیگری متمرکز کند. شایان ذکر است که در کنوانسیون بیع بینالمللی کالا نیز برای تشخیص بینالمللی بودن بیع، ملاک تابعیت کنار گذاشته شده و ملاکهای محل تجاری انتخاب شده است.[۱۵]
به موجب بند (۱) ماده ۳۶ قانون داوری تجاری بینالمللی، «داوری اختلاف تجاری بینالمللی موضوع این قانون از شمول قواعد داوری مندرج در قانون آیین دادرسی مدنی و سایر قوانین و مقررات مستثناست». بنابراین، هر داوری که در کشور ایران واقع میشود، داخلی محسوب شده و تحت شمول مقررات آیین دادرسی مدنی قرار خواهد داشت، مگر بینالمللی بودن آن به موجب قانون داوری تجاری بینالمللی ثابت شود.
در برخی از موارد «داوری داخلی» در مقابل «داوری خارجی» به کار میرود.[۱۶] در این معنا، کلیه داوریهایی که مقر آن در کشور معینی مثل ایران است، از نظر آن کشور داخلی تلقی میشود، اعم از اینکه داوریهای مزبور واجد عنصر بینالمللی باشد یا نه. بر همین منوال کلیه داوریهایی که مقر آن در خارج از کشور معینی باشد، از نظر آن کشور داوری خارجی محسوب میگردند چه عنصر بینالمللی در آن باشد یا نباشد.
تقسیم بندی اخیر از جهت اجرای کنوانسیون نیویورک نیز واجد اهمیت است. هر چند کنوانسیون ناظر به کلیه آرای داوری بینالمللی است، اعم از اینکه در داخل یا خارج صادر شده باشد، در بند (۳) ماده ۱ کنوانسیون به کشورها اجازه داده شده که در زمان الحاق یا تصویب کنوانسیون اعلام نمایند که کنوانسیون را تنها نسبت به آرای داوری صادره در یک کشور متعاهد میپذیرند و یا به صورت کلی . در صورت اول آرای صادره در کشور محل شناسایی و اجرا از حیطه شمول کنوانسیون خارج میشود و فقط رای داوری باید خارجی باشد.[۱۷]
[۱] دهخدا، علی اکبر (۱۳۷۲). لغت نامه دهخدا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ماده دال.
[۲] شیروی، عبدالحسین (۱۳۹۱). داوری تجاری بینالمللی، تهران: انتشارات سمت، ص ۸٫
[۳] Aloysius, E. Walsh and Duggan, S. (1989). The History and Nature of International Relations, USA, p. 112.
[۴]جفری لنگرودی، محمد جعفر (۱۳۷۴). ترمینولوژی حقوق، تهران: انتشارات احمدی، ص ۲۸۴٫
[۵]Ren, D. (1983). Arbitration in International Trade, Deventer, The Nelthrlands, KLUWER Law and Taxation Publishers, p. 5.
[۶] Halsbury , s laws of England (1991). 4th ed, Butterworths, Paras 601, 332.
[۷] شیروی، پیشین، ص ۱۰٫
۲شهند، پیشین، ص ۴۵٫
[۹] شیروی، پیشین، ص ۱۱٫
[۱۰] همان منبع
[۱۱] Redfern, A. And Hunter, M. (2004). Law and Practice of International Commercial Abirtration, Sweet and Maxwell,p. 12.
[۱۲] شیروی، پیشین، ص ۱۴٫
[۱۳] همان، ص ۱۵٫
[۱۴] محمد تقی، پیشین، ص ۳۷٫
[۱۵] شیروی، عبدالحسین (۱۳۹۰). حقوق تجارت بینالملل، تهران: انتشارات سمت، ص ۱۸۳٫
[۱۶] محمدتقی، پیشین، ص ۳۹٫
[۱۷] همان منبع.ص۳۹