منابع قدرت
موارد زیر به زعم بسیاری از صاحبنظران منابع قدرت فردی و اجتماعیاند:
- دانش و معرفت: دانش به رشد ذهن و جان یاری میکند. رهبری از این رشد بر میآید؛ در جامعه آگاه هیچ رهبری نمی تواند به قدرت دست یابد یا آن را اعمال کند، مگر آنکه مجهز به دانشی درست و مناسب باشد.
- نظم و سازمان: سازمان فینفسه قدرت است، در نظام سیاسی دموکراتیک، احزاب سیاسی برای به دست آوردن قدرت سازمان مییابند. اتحادیههای زحمتکشان برای رهایی از انقیاد و ستمگری تشکیل میشود.
- موقعیتها: موقعیتها سرچشمهی قدرت است. موقعیت اقتصادی به دارنده کمک میکند تا به مخالفان خود غلبه کند. موقعیت اجتماعی نیز به کسب قدرت و نفوذ بر دیگران کمک میکند، موقعیت دینی منبع قدرت و نفوذ است. رهبران دینی جامعههای گوناگون همیشه اعمال قدرت و نفوذ کرده اند.
- اقتدار: اقتدار به معنی قدرت مشروع است. دست یافتن به مقامی سیاسی یا حقوقی طبق قانون و به طور مشروع، قدرت فرد را افزایش میدهد و او را تأثیرگذارتر میسازد. شخصی که وزیر می شود، خود به خود اهمیت مییابد.
۵ مهارت و تخصص: مهارت قدرت فرد را میافزاید. کسی که دارای مهارت و تخصصی در زمینهای است، در مبارزهی قدرت بر دیگران که مهارت و تخصص کمتری دارند چیره می شود.
- ایمان: در نگهداشت اقتدار یا اعمال قدرت زور خالص به کار نمیآید. حکومت یک رهبر برای دائمیکردن قدرت نیازمند برخورداری از ایمان عمومی است.
- رسانه های جمعی: رسانه های جمعی منبع مهم قدرتاند. صاحبان امتیاز و سردبیران مجلهها و روزنامههای گوناگون میتوانند نفوذ قابل ملاحظهای اعمال کنند. رادیو و تلویزیون هم در چیرگی بر افکار عمومی نقش حیاتی دارند؛ از این رو، رسانه های جمعی منبع قدرتی در خدمت دارندگان و سلطهداران هستند. (عبدالرحمان،۱۳۷۳:۹۳).
هم چنین قدرت می تواند از طریق به کارگیری زور، اقناع و ترغیب، پاداش تنبیه و تهدید، تطمیع، فرمان، ایمان و تقوا، خصلت فرهی… اعمال شود. قدرت در کنار ثروت از ارکان اجتماعی بشر و حتی به مراتب از آن مهمتر است؛ بنابراین افرادی چون برتراند راسل معتقدند که «برابری قدرت مهمتر از برابری ثروت، شرط آزادی بشر است» (همان:۹۸).
۲-۱-۸- نظریه ادوار زندگی
صاحبنظرانی که در مورد خانواده صحبت میکنند، بهعنوان رهیافتی مهم مطالعه «دوره زندگی» افراد را مدنظر قرارمیدهند. این مطالعه چگونگی تغییر و تحولاتی که در مسیر زندگی شخصی رخ میدهد، رویدادهایی چون ازدواج، بچهدارشدن، فوت والدین و مانند اینها را دربرمیگیرد. کوئن[۲]سیر زندگی را «مانند مسافرت با اتوبوس میداند که طی مسیر مسافرانی به آن سوار یا پیاده میشوند… و البته این مراحل ثابت نیست». مورگان نیز از جایگزینی مفهوم «دوره زندگی» به جای «چرخه زندگی» حمایت میکند، زیرا این مفهوم بیانگر فاصله گرفتن جدی از «الگوی چرخه زندگی است که در برگیرنده سلسله مراحلی نسبتا ثابت است». به زعم وی مفهوم «دوره زندگی» به نحو مناسبتری پیوند بین تغییر در خانواده را با تغییرات فردی نشان میدهد. در بررسیها هم بر استفاده از مفهوم دوره زندگی به جای چرخه زندگی تاکید بیشتری میشود.
به نظر میرسد این مراحل الزاما بر مراحل زیستی رشد و تحول انسان متکی نیستند و میتواند در مراحل مختلف زندگی انسان متفاوت باشد. یعنی افرادی که نقشهای گوناگونی را تجربه کرده و حوادث متفاوتی را گذراندهاند، احتمالا مراحل متفاوتی را نیز از سر میگذرانند (مادران و زنانی که توانایی فرزندآوری ندارند، مطلقهاند و یا داغدیده هستند، از این دستهاند).
دیوید کرتزر[۳]از صاحبنظرانی است که با طرح رویکرد دوره زندگی، بر این باور است که تاکید بر چرخه خانوادگی در مطالعات سبب میشود تا با تمرکز بر چگونگی تغییرات در واحد خانواده در طی زمان، وقایعی که بر افراد میگذرد، نادیده گرفته شود .اغلب کارشناسان توسعه و صاحبنظران علوم اجتماعی از تاثیر تغییرات اجتماعی در جامعه و در زندگی افراد فارغ از جنسیت و سن میگویند؛ او بر این باور است که این مسئله گمراه کننده است چرا که برخی از تغییرات ممکن است پیامدهای مثبتی برای افراد یک جنسیت و در یک مرحله خاص از دوره زندگی خود و پیامدهای منفی برای کسانی که از جنسیت دیگر و در مراحل دیگری از دوران زندگی هستند، داشته باشد. به زعم کرتزر یکی از مزایای عمدهی این رویکرد درک پیامد تغییرات اجتماعی در مراحل مختلف زندگی فرد است، از سوی دیگر این رویکرد نه تنها جزئیات غنیتری از دوره های زندگی مردم در اختیار محقق قرار میدهد، بلکه اجازه میدهد مردم خود به تفسیر زندگی و وقایعی که آن ها را تحت تاثیر قرار داده است، بپردازند. به زعم وی یکی از تحولات عمده در تحقیقات علوم اجتماعی از بیش از دو دهه پیش، تغییر مکان از روشهای ایستا به سمت روشهای پویا و چشم اندازگونهای است که میتواند نور را در جریان واقعی زندگی افراد بتاباند (مینویی فر، ۱۳۸۹: ۶۷).
زنان هم مثل مردان در پروسه رشدشان از نوزادی به نوباوگی و از کودکی به نوجوانی و جوانی و در نهایت میانسالی و پیری رسیده که در این جریان تجربیات فراوانی به دست آورده و رفتارهای متناسب با شرایط اجتماعی دارند؛ به بیان دیگر هر چه سن بالاتر می رود فرایند اجتماعی شدن اعم از جامعهپذیری و فرهنگ پذیری در زنان نیز رشد میکند و طبیعتا هوش او نیز تقویت میشود و همین موضوع باعث برتری برخی زنان نسبت به مردان میشود.
زندگی مجموعهای از دورههای انتقالی است که هر دوره یا مرحله پلی است بین دو دوره متفاوت از زندگی. در این دوران انتقالی فرایند تغییر و تحول با پایان یافتن یک مرحله و آغاز شدن مرحلهی دیگر دیده میشود، هر تغییر و ورود به مرحله جدید با خود نقشها، وظایف و خطرات و آسیبهای خاصی را به همراه دارد. دورههای عقلانی، هیجانی که خود از دوران کودکی تا سالهای بازنشستگی به عنوان عضوی از خانواده میگذراند، چرخه زندگی خانواده نامیده میشود. در هر مرحله فرد با چالشهایی در زندگی خانوادگیاش مواجه میشود که باعث میشود تا مهارتهای جدیدی را کسب کند یا رشد دهد. گسترش و رشد این مهارتها به فرد کمک می کند تا بر تغییراتی که هر خانواده (سنتی و غیرسنتی) با آن روبهرو خواهد شد، مؤثر باشد. گذر از مرحله تجرد به مرحله تأهل، گذر از دهه سوم زندگی به دهه چهارم و… همه و همه دورانهای انتقالی هستند. در طول زندگی، این مجموعه از دورانهای انتقالی برای تبدیل به بحران از امکان بالقوه برخوردارند. وقوع بسیاری از وقایع در زندگی شخص به راحتی قابل پیشبینی بوده و شخص باید خود را برای رویارویی با آن ها آماده کند. دورانهای انتقالی ممکن است تدریجی و ناگهانی باشند است تأثیری مثبت یا منفی بر زندگی اشخاص برجای گذارند. با وجود این با توجه به شخصیت افراد دورههای انتقالی، بالقوه امکان تبدیل به بحران را دارند. در این دوران تغییر و انتقال، شخص، باید نحوه نگرش و عملکرد خود را نسبت به الگوهای قدیمی خویش در زندگی تغییر دهد و برای زندگی در بحبوحه تغییرات برنامههایی را طرح ریزی نموده و به الگوهای نوینی دست یابد (ابراهیمی، ۱۳۸۴: ۳۳).
انتقال، تغییراتی از یک مرحله خانوادگی به مرحله دیگر است و رشد خانواده حاصل انتقال از مراحل مختلف است. خانواده در انتقال به مراحل مختلف رشد خود ممکن است از روشهای مختلفی پیروی کند. به فرض، در هر زمان یک زوج متأهل ممکن است با هم بمانند یا از هم جدا شوند، ممکن است یکی از طرفین بمیرد یا ممکن است فرزندی داشته باشد. هریک از وقایع محتمل ممکن است خانواده را به مجموعه جدیدی از انتقالات جایگزین ممکن منتقل کند. این مرحله در طی زمان و به شکل درختی با شاخههای زیاد به نظرخواهد آمد، راهی که هر خانواده انتخاب میکند، مجموعهای از شاخهها خواهد بود.
به گمان طرفداران نظریه رشد خانواده، گذر و انتقال از مراحل رشد به تکالیف و وظایف رشدی که درخط سیر زندگی افراد و خانوادهها به وجود میآید، مربوط است. به نظر میرسد دستیابی موفقیتآمیز به این وظایف موجب موفقیت در کارها و وظایف مراحل بعدی رشد میشود.
مفهوم اصلی چرخه زندگی خانوادگی، دلالتی ضمنی برای «چرخهای بودن» زندگی خانوادگی دارد؛ اما این مفهوم، مفهومی نیست که نظریهپردازان خط سیر زندگی میخواستند منتقل کنند، بلکه رشد به عنوان فرایند، بیشتر شبیه خط سیری است که در آن رخدادها و وقایع جاری تحت نظر رخدادهای گذشته هستند، اما پایان غایت شناسانهای «فرجامگرایانه» برای فرایندی که آن را در چرخه کامل قراردهد، وجود ندارد.
وقتی از چرخه زندگی خانوادگی سخن به میان میآید، منظور خانوادهای است که در آن زن و شوهر ازدواج کردهاند، بچه دارند و ازدواجشان پایدار باقی میماند؛ این چرخه به صورت دورهها و مراحل مشخصی جریان مییابد. براساس این الگو چرخه خانواده با زن و شوهر موجودیت پیدا میکند و همراه با اضافه شدن اعضای جدید، ایفای نقشهای تازه و گسترش روابط متقابل پیچیدهتر میشود. بعد خانواده در مدت کوتاهی ثبات مییابد، سپس فرزندان بزرگ شده و خانواده را ترک میکنند. در نهایت چرخه زندگی به مرحله زن و شوهر برمیگردد و با مرگ همسران پایان میپذیرد.
به زعم مارتین سگالن چرخه زندگی خانوادگی میتواند بر مبنایی سه وجهی بنا شود که عبارتند از: تعداد مواضع درون گروه خانگی(پدر- مادر- کودک خردسال – تعداد فرزندان)، توزیع سنی مربوطه و دگرگونی در نقشها. چارچوب پیشنهادی برای تشخیص چرخه زندگی خانوادگی که به واسطه ایفای نقشهای گوناگون در آن شکل میگیرد، بدین صورت خواهد بود:
۱- زوج جوان بدون فرزند؛
۲- زوج جوان با فرزندانی تا سن سه سالگی؛
۳- گروه خانگی با فرزندانی در سنین مدرسه؛
۴- گروه خانگی با فرزندانی نوجوان؛
۵- گروه خانگی با یک فرزند جوان بالغ؛
۶- گروه خانگی در حال کمک دادن به فرزندان برای جای گرفتن در مسیر زندگی تا زمانی که آخرین فرزند نیز به این وضعیت دست مییابد؛
۸- گروه خانگی «پس از- والدینی» یعنی در حد فاصل بین زمانی که کوچکترین فرزند خانه را ترک میگوید تا بازنشستگی پدر؛
۹- گروه خانگی سالمند پس از بازنشستگی پدر.
این چارچوب تحلیلی نشاندهنده انتقال از یک مرحله به مرحلهای دیگر است، مراحلی که مقاطع بحرانی در طول چرخه تلقی میشوند. نقشهایی که این انگاره برای والدین ایجاب میکند مستلزم جرح و تعدیل آن ها از یک دوره به دورهی بعد و انطباق دوباره اهداف و ابزار تحقق آن ها برمبنای سن فرزندان و مرحله موردنظر است (سگالن،۱۳۸۰: ۲۱۰-۲۰۹).
اعزازی معتقد است که هر خانواده در طول عمر خود از مراحل مختلفی گذر میکند که به اصطلاح مراحل عمر خانواده نامیده میشود. به زعم اعزازی عمر یک خانواده هستهای حدود ۵۵-۵۰ سال است اعزازی این چرخه را در مراحل زیر گروهبندی کردهاست:
مرحله اول شکلگیری و سن ازدواج است، مرحله دوم گسترش و گسترش کامل است؛ بهاین معنا که اولین فرزند معمولا دو تا سه سال پس از ازدواج بدنیا میآید و یا تولد او دومین مرحلهی عمر خانواده شروع میشود و زن و شوهر به پدر و مادر تبدیل میشوند. با تولد آخرین فرزند خانواده گسترش کامل مییابد که به آن «مرحله مادری فعال» نیز میگویند؛ زیرا زن جوان در تمام طول شبانهروز به شدت مشغول کار و فعالیت برای فرزندان است. در واقع در این مرحله او بیشتر یک مادر است تا یک همسر و شدت فشار در این مرحله چه برای زن خانهدار و چه زن شاغل- خانهدار بسیار زیاد است. مرحله بعدی انقباض و انقباض کامل است و با رسیدن سن آخرین فرزند به نوجوانی یعنی حدود ۱۴-۱۳سالگی از شدت فشار کار و مسئولیت وی کاسته میشود. با ورود به مرحله انقباض با توجه به امید به زندگی در جوامع مختلف معمولا زن و شوهر میانسال حدودا ۲۰ تا ۲۵سال به تنهایی دور از فرزندان با یکدیگر زندگی میکنند و با مرگ یکی از آن ها خانواده دچار انقباض کامل میشود و به مرحله پایانی خود یعنی انحلال میرسد.
با توجه بهاین مراحل، سن ازدواج زن و مرد، سن تولد اولین فرزند، ترتیب و فاصله زایمانها، سطح تحصیلات فرزندان به معنای خروج آن ها از خانواده و امید زندگی زن و مرد در جامعه را میتوان به دست آورد. از دید جامعهشناسی تغییراتی که در نقش اعضای خانواده در مراحل مختلف به وجود میآید، مهم است. با توجه به مراحل عمر خانواده نقش زن و مرد و وظایفی که هریک برعهده میگیرند در طول زمان تفاوت پیدا میکند، تغییر در نقشها و وظایف باعث ایجاد مسایلی میشود که ضروری است به آن پرداخته شود (اعزازی، ۱۳۸۲: ۱۰۷- ۱۱۰).
۲-۲- چهارچوب نظری
چهارچوب نظری
همانگونه که در بحثهای نظری نیز گفتهشد، به زعم وبر یک فاعل منفرد (یا گروهی که بشود آن را به عنوان یک فرد بشمار آورد) برای تحقق هدفی که برای خود درنظرگرفتهاست وسایل مناسب را انتخاب میکند. دستیابی به هدف یا موفقیت به معنی بهوجود آوردن حالتی است در جهان که هدف موردنظر را برآورده سازد تا جایی که موفقیت بازیگر به رفتار فاعل دیگری وابستهاست، او باید ابزارهایی در اختیار داشته باشد که دیگری را به رفتار دلخواه وادار نماید.
بوردیو از چهار نوع سرمایه نام میبرد: در نزد بوردیو، سرمایهی اقتصادی شامل سرمایههای مالی، میراث منقول و غیرمنقول، داراییهای گوناگون و غیره تنها یکی از سرمایههای موجود در جامعه است و در کنار آن ما حدود سه نوع دیگر از سرمایه را نیز داریم. نخست سرمایهی فرهنگی شامل تحصیلات و به دست آوردن قابلیت های فرهنگی و هنری، بیانی و کلامی؛ دوم، سرمایهی اجتماعی به معنی به دست آوردن موقعیتهای اجتماعی و برخورداری از شبکههای کمابیش گستردهای از روابط، دوستان و آشنایان که میتوانند در مواقع ضروری به نفع فرد وارد عمل شوند؛ و سوم سرمایهی نمادین که به دلیل موقعیتهای کاریزماتیک و یا با تکیه بر نمادها و قدرت های پیشزمینهای برای نمونه نهادها، سازمانها، دین. قومیت و … برای فرد ایجاد میشود گروههایی که به بیشترین میزان سرمایه دسترسی دارند، در مفهومی قرار میگیرند که بوردیو آن را «میدان قدرت» می نامد. سرمایه اقتصادی “اصل و پرنسیپ غالب در سلسله مراتب قدرت است”. شکل های دیگر سرمایه ریشه در سرمایهی اقتصادی دارند. مهریه نیز به عنوان یکی از منابع قدرت و جزو سرمایههایی است که برای زن وجود دارد که جدا از اینکه به عنوان یک سرمایه اقتصادی برای زن مطرح میباشد به عنوان اصل مهم، با انتظار تحقق آثار و پیامدهای روانی و اجتماعی مورد نظر عرف (در صورتی که ارزش مادی قابل توجهی داشته باشد)، در هر یک از دورههای زندگی فرد (مجردی، نامزدی، طلاق، فوت همسر) همچون ارتقای حیثیت و اعتبار اجتماعی زن، بالابردن تشریفات ازدواج و ایجاد محدودیت در مسیر شکل گیری ازدواج مجدد، تثبیت خانواده و مهار طلاق، بالابردن ضریب اطمینان خاطر زن در مقابل حوادث تهدیدکنندهی غیرقابل پیشبینی، ایجاد امکان برای ورود زن به سایر عرصههای فعالیت اجتماعی، بالابردن تمایل خانواده زن به تأمین جهیزیه، جبران سهم الارث زن و تأمین نیازها و احتیاجات زن در صورت وقوع طلاق منافاتی ندارد و منجر بهایجاد دیگر نوع سرمایههای بیان شده در نظریه بوردیو میشود. بر اساس نظریه بوردیو که داشتن سرمایه اقتصادی را عامل قرار گرفتن در میدان قدرت میداند احتمالا مهریه به عنوان سرمایه اقتصادی قابل دسترس برای زنان میتواند در آن احساس قدرت را بوجود آورد.
۲-۳- فرضیات
– با بالا رفتن تحصیلات، احساس قدرت در زنان افزایش مییابد.
– با افزایش درآمد احساس قدرت زنان افزایش مییابد.
– با افزایش میزان مهریه، سرمایه اقتصادی زنان افزایش مییابد.
– با بالا رفتن مهریه در طول دوره زندگی زنان، احساس قدرت آنان افزایش مییابد.
– با افزایش سرمایه اقتصادی زنان احساس قدرت آنان افزایش مییابد.
۲-۴- تعریف مفاهیم
۲-۴-۱- تعریف مهریه
در کتابهای فقهی افزون بر واژه مهریه، واژگان دیگری همانند؛ الصَداق، الصِداق، نحله، فریضه، کابین و… بهکار رفتهاست؛ ولی مهریه رایجترین واژهای است که در روایات و اصطلاحات فقها و میان مردم کاربرد دارد. در زبان انگلیسی از معادلهای مانند Price, Mahr, Dowry of Bride برای مهریه استفاده میشود. با توجه به آن که اغلب این واژهها معانیای به جز مهریه دارند به نظر میرسد بهترین معادل همان Mahr باشد.
اصل این لغت سامی و مشتق از کلمه «موهار» به معنای قیمت و بهای زن است این کلمه از زبان عبری به عربی منتقل شده و به کلمه «مهر» تغییر یافتهاست. کلماتی مانند صَداق، صَدُقه، نافجه، کابین، دست پیمان نیز به معنای «مهر» آمدهاست. مهر در اصطلاح فقهی – حقوقی، مالی است که به موجب نکاح واجب است زوج به زوجه خویش بپردازد. مهریه در قرآن و در برخی از آیات وروایات بر وجوب مهر و نیز ویژگیهای آن تصریح شده است از جمله: “وََاتُواْ النِّسَآءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَهی[۴]” بپردازید به زنان، مهرهایشان را به صورت رایگان، “وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ[۵]” برای زنان طلاق داده باید عطیّهای در حد عرف و نیکو تعیین کرد این حقی است که بر پرهیزگاران مقرر شده است و نیز در روایتی چنین آمده است: «اگر مرد با همسرش آمیزش نماید باید تمام مهر را بپردازد و اگر آمیزش نکند به واسطه ازدواج نصف مهر بر او واجب است (حر عاملی، ۱۳۶۷: ۲۲۸(.
در ماده ۱۰۸۷ قانون مدنی آمدهاست:”مهر عبارت از مالی است که به مناسبت عقد نکاح، مرد ملزم به دادن آن به زن است.” الزام مربوط به تملیک مهر، ناشی از حکم قانون است و ریشه قراردادی ندارد. به همین جهت، سکوت دو طرف در عقد و حتی توافق براین که زن مستحق مهر نباشد، نمیتواند تکلیف مرد را در این زمینه از بین ببرد. درست است که انعقاد نکاح به تراضی طرفین است ولی آثار آن را زن و شوهر بوجود نمیآورند. همین که زن و مرد، با پیوند زناشویی موافقت کردند، در وضع ویژهای قرار میگیرند که بناچار باید آثار و نتایج آن را متحمل شوند. بنابراین مهر، نوعی الزام قانونی است که بر مرد تحمیل میشود و فقط زوجین میتوانند هنگام بستن عقد یا پس از آن، مقدارمهر را به تراضی معین سازند (مواد۱۰۸۰- ۱۰۸۷ قانون مدنی).
۲-۴-۲- تاریخچه مهریه
این سوال در ذهن هر فرد ممکن است پیش آید که پیدایش مهریه مربوط به چه زمانی است؟ از چه دورهای چنین نهادی وضع شدهاست؟
گفته شدهاست در ادوار ماقبل تاریخ که بشر به حال توحش میزیسته و زندگی شکل قبیلهای داشته، به علل نامعلومی ازدواج با همخون جایز شمرده نبودهاست. جوانان قبیله که خواستار ازدواج بودند، ناچار میشدند از قبیلهای دیگری برای خود همسر انتخاب کنند؛ از اینرو برای انتخاب همسر به میان قبایل دیگر میرفتند و چون همواره حالت جنگ و خونریزی میان قبایل حکمفرما بود، انتخاب همسر از راه ربودن دختر صورت میگرفت؛ یعنی جوان، دختر مورد نظر خویش را از میان قبیلهی دیگر میربود (پولادی،۱۳۸۸: ۳۹).
به تدریج صلح جای جنگ را گرفت و قبایل مختلف میتوانستند، همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشند، در این دوره رسم ربودن زن، منسوخ شد و مرد برای اینکه دختر مورد نظر خویش را به دست آورد به میان قبیله ی دختر میرفت و اجیر پدر دختر میشد و مدتی برای او کار میکرد و پدر دختر هم در ازای خدمت او، دختر خویش را به او میداد و او آن دختر را به میان قبیلهی خویش میبرد تا اینکه ثروت زیاد شد، در این وقت مرد دریافت به جای آن که سالها برای پدر عروس کار کند، بهتر این است که هدیهای لایقی تقدیم او کند و دختر را از او بگیرد. این کار را کرد و از اینجا بود که مهر پیدا شد (همان:۴۰).
تاریخچه مهریه در ایران را نمیتوان به طور کامل مطالعه کرد، زیرا منابعی که از دوران قدیم به دست ما رسیده است، بسیار محدودند. برخی کتب تاریخی و احیانا سفرنامههای مردمشناسانی که به این سرزمین سفر کرده اند، به طور اجمالی چند سطری نیز به موضوع مهریه اختصاص دادهاند. مطالعه نقش زن در قلمرو زندگی خانوادگی در تاریخ نشان میدهد که زن، چه به عنوان دختر خانه و چه به عنوان همسر، همواره نقشی کاملا منفعل داشتهاست. در نوع تعامل خانواده، زن، کالایی بود که جزو دارائی پدر یا شوهر به حساب میآمد. این نوع نگاه در تعاملات مختلف از جمله در مورد ازدواج و مهریه نیز وجود داشته است. «در ایران قدیم، دختران را به محض رسیدن به سن بلوغ، شوهر میدادند تا از تولیدمثل جلوگیری نشده باشد. پدر با شوهر دادن دختر خود، کلیه حقوق دختر و وظایفی را که در مقابل او داشت به شوهر انتقال میداد و در قبال این انتقال، مبلغی پول یا مال غیرنقدی به صورت مهریه (هدیه) دریافت میکرد» (باباخانی، ۱۳۷۷: ۱۱).
از نوشتههای زرتشتی برمیآید هنگامی که مرد میخواست با دختری ازدواج کند، مکلف بوده است که علاوه بر دختر، مالی نیز به پدر او تسلیم کند. بدیهی است پدر هم در مقابل مالی که از داماد میگرفت به دخترش جهیز میداد. از حقوق زرتشتی در خصوص مهر میتوان نکات زیر را استنباط کرد: ۱- اقوام دختر هنگام ازدواج او، مقداری از مال خود را که مساوی با سهم الارث دختر از مال آن ها بوده است، به وی تسلیم میکردند. ۲- شوهر یا اقوامش مقداری هدایا به دختران و نزدیکان او میدادند؛ اما معلوم نیست که آیا اهدای اموال مزبور، برای عقد نکاح ضروری بوده است یا خیر؟ ولی آن چه مسلم است، هنگام انحلال نکاح، زن نمیتوانست اموالی را که متعلق به او بوده، قبل از پرداخت دیون یا سایر تعهدات شوهر استرداد کند، در واقع بدین معنا که تعهدات شوهر دربارهی زن نیز موثر بود. در حقوق زرتشتی زن میتوانست مهری را که شوهر به او داده، یا تعهد به تسلیم آن کرده است، به او ببخشد؛ اما در صورتی که زن مهر خود را گرفته و بعدا عیبی از قبیل نازا بودن در او ملاحظه میشد، حق زن نسبت به مهر ساقط و شوهر مجاز در استرداد آن بود (آبادى،۱۳۷۶: ۶۳، ۶۸، ۷۵).
در ایران قدیم، خدایان مختلفی پرستیده میشد؛ از جمله خدایی به نام “میترا” که “مهر” خورشید تجسمی از اوست. مهر یا میترا که در زبان اوستایی و در فارسی باستان منیژه و در سانسکریت منیره و در پهلوی میترا آمده، به معنای مختلف عهد، پیمان محبت و خورشید و… است. مهر، فرشته ی عهد و میثاق و فروغ در ایران باستان بود که او را فرشته مهر و دوستی و عهد و پیمان و مظهر فروغ و روشنایی میپنداشتند. حوزهی اقتدار میترا بسیار گسترده و یکی از آن ها تاثیر و حضور میترا در پیوندهای زناشویی بود. میترا در دو مرحله از پیوند زناشویی نقش داشت. یکی مرحلهی خواستگاری تا بستن عقد و ازدواج و مرحلهی دیگر نیز در طول زندگی مشترک. پس از پایان مراسم ازدواج و طی مراحل متعدد دیگر، در مرحلهی نهایی، عروس و داماد به مظهر”میترا” یعنی مهر قسم یاد میکردند. در هنگام سوگند خوردن، گواه و تعهد داده میشدکه این پیمان شکسته نشود. این پیمان را “مهر” گذارده بودند و معتقد بودند که شکنندهی این پیمان به زودی از سوی میترا به کیفر میرسد (پولادی،۱۳۸۸: ۴۷).
در حقوق ساسانی، در خصوص مهر یا صله آمدهاست که:”مرد خواستگار همچنین موظف بود که با جلب رضایت رسمی “ولی” دختر، برای او مهریهای تعیین کند، که قبلا و یا بعدا در صورت پیش آمد طلاق، به زن بپردازد”. در کتابهای تاریخی نیز کم و بیش به جزئیات موضوع نیز اشاره شدهاست(همان).
نکته جالب توجه این است که به نظر برخی از نویسندگان، پیش از اسلام سابقهای از مهریه در ایران نبوده است. دکتر منوچهر محسنی مینویسد: «مهریه از مهمترین و دیرینهترین سنتهای ازدواج در ایران است که پیش از اسلام در ایران جای پایی ندارد؛ ولی پس از اسلام، پذیرفته شده و به شدت در فرهنگ ایران رایج شده است.» (محسنی، ۱۳۷۹: ۹۵). اما مرور اجمالی کتابهای تاریخی نظر وی را تایید نمیکند. «طبق برخی روایات، سنت اعطای مهر عمری به بلندای اصل پیوند زناشویی در میان بشر دارد و هیچگاه عقد نکاح از آن خالی نبوده است.» (شرفالدین، ۱۳۸۰: ۲۴۴). البته آنچه با این نام یا نامهای مشابه آن در تمدنها و ادیان پیشین رواج داشته با آنچه در اسلام مطرح شده، تفاوتهای روشنی دارد.
«در بسیاری از فرهنگها پیوند ازدواج، سیستمی از مبادله اموال و کالاها را نیز به همراه دارد. مهریه که بیشتر در فرهنگهای شرقی مانند چین، ژاپن، جوامع اسلامی و بسیاری از ملل آفریقا رواج دارد، مبلغی است که داماد هنگام ازدواج به عروس یا خانوادهاش میپردازد یا به عهده میگیرد که در زمان دیگری بپردازد. در دوران باستان در برخی جوامع، رسم پرداخت مهریه به صورت کار و خدمت داماد برای خانواده عروس در طی یک مدت معین اعمال میشد» (بستان، ۱۳۸۳: ۵۱).
شهید مطهری در سیر تحولی مهریه به پنج مرحله اشاره می کند:[۶]
۱ـ مرحله مادر شاهی: مرحلهای از تاریخ که جوانان ناچار بودند همسر خویش را از غیر همخون خود برگزینند. آنان به نقش خود در تولید فرزند واقف نبودند؛ بنابراین با اینکه شباهت فرزندان را با خود احساس میکردند، ولی در عین حال آنان را فرزندان همسر میشناختند. از اینرو این دوره را دوره مادر شاهی مینامند.
۲ـ دوره پدر شاهی: مرحلهای است که مرد به نقش خویش در تولید فرزند آگاه گشته و سعی کرده ریاست خانواده را به عهده بگیرد. در این دوره مردان از قبایل دیگر زن میگرفتند و چون میان قبایل حالت جنگ وجود داشت، همسر خود را از آن قبیله مورد نظر میربودند.
۳ـ در مرحله سوم زمانی که صلح جای جنگ را گرفته و دیگر رسم ربودن همسر از میان رفته بود و مرد مجبور بود برای انتخاب همسر مدتی را برای پدر زنش کار کند تا موفق به انتخاب همسر شود.
۴ـ در مرحلهای مرد به این نتیجه رسید که به جای کار کردن برای پدر زن آینده خویش، بهتر است هدیهای در قالب پیشکش به وی تقدیم کند و بدین ترتیب «مهریه» پیدا شد. در این دورهها نگاه اجتماع به زن نگاه اقتصادی بوده است که نیازهای جنسی مرد را نیز تأمین میکرد، بنابراین محصول کار وی متعلق به دیگری، یعنی پدر و برادر بود.
۵ـ مرحله پنجمی نیز وجود دارد که مربوط به دوره بعد از ظهور اسلام است که البته جامعهشناسان به آن اشاره نمیکنند. در این مرحله هدیه یا مهریهای که مرد پرداخت میکند، متعلق به خود زن است و به جز او هیچ کس حقی در آن ندارد (مطهری، ۱۳۵۷: ۱۹۶).
ویژگی نظام حقوقی اسلام در مقایسه با دیگر نظامهای حقوقی آن است که ضمن پذیرش رسم مهریه، عروس را مالک بیقید و شرط مبلغ مذکور میداند و برای خانواده عروس سهمی در مهریه قائل نیست (بستان، ۱۳۸۳: ۵۱).
براساس پژوهشهای مردم شناختی چنین فهمیده میشود که سنت مهر، هر چند با نامهای مختلف و ویژگیهای متنوع در بسیاری از حوزههای فرهنگی و آئینهای مذهبی رواج داشته، به عنوان نمونه، در تمدن آشور مهر به عنوان قیمت و بهای زن رواج داشته است(دورانت، ۲۸۹:۱۳۷۰).
تا قبل از ظهور کتب اسلام هم رسم دادن مهریه به زنان رایج بوده است؟آنچه از مطالعه تاریخى حقوق زن در ادوار گذشته معلوم مىشود این است که مهریه از ابداعات حقوق اسلام نیست و قبل از آن نیز وجود داشته است. قدیمیترین قانونى که تا کنون شناخته شده، قانون حمورابى است که حدود ۱۷۰۰سال قبل از میلاد مسیح تدوین شدهاست. طبق مواد ۱۳۸ و ۱۳۹ قانون مزبور اگر زن عقیم بوده و طلاق داده شود، شوهر مکلف است که مهر و جهیزیه وى را تسلیم کند و در صورتى که زن مهر و جهیزیه نداشته باشد، پرداخت مقدار یک من نقره به او ضرورى است. هرگاه زن مرتکب ترک خانواده یا اعمالى از قبیل آن شود، به لحاظ جرم ارتکابى، شوهر از تأدیه مهریه و جهیزیه معاف بوده. نظر به مراتب فوق معلوم مىشود که قانون حمورابى با وضع مواد خاصى درباره مهریه آن را از احکام عقد نکاح تلقى کرده است(بکر، ۱۳۷۰: ۱۲۱).
در یونان قدیم شخصیت حقوقى زن کمتر مورد توجه بود، چنانکه مردان مىتوانستند زن خود را به دیگرى ببخشند یا او را به دوست خود قرض دهند، اما آنچه از کتب مربوطه برمىآید از جمله تشریفاتى که براى ازدواج در یونان قدیم صورت مى گرفته این بود که پدر دختر، بدون اخذ مبلغى پول یا هدیه از طرف داماد با انتقال حقوق خود نسبت به دختر و در نتیجه با ازدواج وى موافقت نمىکرد(پولادی،۱۳۸۸: ۴۵).
در عربستان قبل از اسلام زن وضع خاصى داشت و نه تنها شخصیت و حقوقى براى او قائل نبودند بلکه اصولا با وجودش مخالفت داشتند. به طورى که تاریخ حکایت دارد اعراب، داشتن دختر را ننگ تلقى مى کردند و به وسایل مختلف او را از بین مى بردند. در عربستان مهر متعلق به پدر بود و دختر حقى به آن نداشت و چون پدر با تزویج دختر خود و گرفتن مهر او مال خود را زیاد مى کرد، لذا دختر را نافجه مىگفتند و تهنیت کسى که صاحب دخترى مى شد جمله (هنیئا لک النافجه) بود. اعراب در زمان جاهلیت از تزویج دختران خود به غیر از اعضای قبیله امتناع داشتند مگر در صورتى که داماد با پرداخت مهر بیشتری موافقت میکرد. حتى در خود قبیله هم حق تقدم براى ازدواج با کسى بود که مهر بیشترى میپرداخت. در زمان جاهلیت رسم دیگرى نیز بود که موجب محروم شدن زن از مهر مىشد. یکى از آن ها رسم ارث زوجیت و یا نکاح میراثى بود. بدین صورت که اگر کسى مىمرد وارثان افراد از قبیل فرزندان و برادران همان طورى که ثروت او را به ارث مىبردند، همسر او را نیز به ارث مىبردند و پسر یا برادر میت این حق را داشت که آن زن شوهر مرده را به تزویج دیگرى درآورد و مهریه را هم خودش بگیرد و یا او را بدون مهر جدیدى و به موجب همان مهرى که میت قبلا پرداخته زن خود قرار دهد. قرآن کریم رسم ارث زوجیت را منسوخ کرد و فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ کَرْهاً»[۷]: اى کسانى که ایمان آوردهاید بر شما روا نیست که زنان مورث خود را ارث ببرید در حالى که خود آن زنان تمایل ندارند که همسر شما باشند. دیگر از انواع نکاح عجیب زمان جاهلیت نکاح ثغار است در این نکاح مهر جنبه مالى ندارد و به ولى دختر نیز چیزى داده نمىشد بلکه پدر یا برادر دختر در قبال تمتعى که از دخترى مىبردند حاضر مىشدند دختر یا خواهر خود را به تزویج پدر یا برادر آن دختر در آورند. بنابراین نکاح ثغار از اقسام نکاح معاوضه به شمار مىرفت، اسلام این رسم را منسوخ کرد. رسول اکرم در این مورد فرموده اند: «لا ثغار فى الاسلام» نکاح ثغار در اسلام جایز نیست (مطهری،۱۳۷۴: ۲۳۰).
نکاح «شغار»[۸] یکی دیگر از مظاهر اختیارداری مطلق پدران نسبت به دختران بود. در این نکاح، دو نفر که دو دختر دم بخت در خانه داشتند با یکدیگر معاوضه میکردند، به این ترتیب هر یک از این دو دختر، مهر آن دیگر به شمار میرفت و به پدر او تعلق میگرفت. اسلام این رسم را نیز منسوخ کرد (همان: ۲۰۴).
۲-۴-۳- اقسام مهریه
مهر المسمّی؛ مالی معین است که به هنگام عقد ازدواج یا پس از آن با توافق طرفین یا نمایندگان آن ها تعیین میشود. این مال ممکن است عین باشد، مانند خانه معیّن، یا منفعت، مانند اجاره بهای خانه معین یا عمل باشد دارای ارزش عقلی و شرعی، مانند تعلیم فن و یا حق مانند دین شخص ثالث (صفایی و اسدالله امامی،۱۳۷۰: ۱۹۵).
مهر المثل؛ اگر در حین عقد مهر تعیین نشود یا عدم آن شرط شود یا مهرالمسّمی باطل شود و آمیزش هم واقع شده باشد زن مستحق مهرالمثل خواهد شد یعنی مهرمطابق زنان همتای او تعیین خواهد شد(همان: ۱۹۶).
مهر المتعه؛ هرگاه در حین عقد، مهر تعیین نشده باشد یا عدم آن شرط شود و مرد بخواهد قبل از نزدیکی، همسر خود را طلاق بدهد؛ میباید مبلغی را به عنوان مهر المتعه به او بپردازد. در تعیین مهرالمتعه، وضع مالی و توان اقتصادی مرد را ملاک قرار میدهند نه شأن زن (همان: ۱۹۷).
مهرالسّنته؛ مقدار مهری که پیامبر اکرم (ص) برای همسران و دختران خویش تعیین میکردند مهرالسنته گفته میشود. مقدار مهرالسنته پانصد درهم است و مهر زنان مسلمان نیز به همین مقدار باشد(همان).
[۱] Life Course Theory
[۲] Cohen
[۳] Kertzer.David
[۴]سورۀنساء، آیه۴
[۵] سوره بقره، آیه ۲۴۱
۷ آنچه در این باره گفته شدهاست، جز یکسری فرضها و تخمینها چیزی نیست؛ نه حقایق تاریخی است و نه حقایق علمی و تجربی. پارهای قرائن از یک طرف و بعضی فرضیههای فلسفی درباره انسان و جهان از طرف دیگر، منشأ پدید آمدن این فرضها وتخمینها درباره زندگی بشر ما قبل تاریخ شدهاست. آنچه درباره دوره به اصطلاح مادرشاهی گفته شدهاست، چیزی نیست که به راحتی بتوان باور کرد و همچنین چیزهایی که درباره فروختن دختران از طرف پدران و استثمار زنان از طرف شوهرانگفتهاند. در این فرضها و تخمینها دو چیز به چشم میخورد: یکی اینکه سعی شده تاریخ بشر اولیه فوق العاده قساوت آمیز و خشونتبار و عاری از عواطف انسانی تفسیر شود؛ دیگر اینکه نقش طبیعت از لحاظ تدابیر حیرتانگیزی که برای رسیدن به هدفهای کلی خود بهکار میبرد، نادیده گرفتهشدهاست (مطهری، ۱۳۵۷: ۱۷۵).
[۷]سوره نساء، آیه ۱۹
[۸]نکاح شغار به معنی معاوضه کردن دختران در دوران قبل از اسلام بود.