علاقه و تمایل انسان در بسیاری از امور زندگی انسان سایهگستر است. افراد دوست ندارند به کارها و اموری بپردازند که علاقه و گرایشی به آنها ندارند، چه در مورد کارهای روزمره و چه در مورد شغل و سایر فعالیتها. در واقع علاقه و گرایش در انسان فعال کننده سیستم انگیزش فرد به شمار میرود. انسان بدون علاقه به یک زمینه انگیزشی برای انجام فعالیت و در آن زمینه نخواهد داشت. ممکن است برخی افراد تصور کنند زمانی که شروع به فعالیت کردند کمکم احساس علاقه و تمایل نیز در آنها به وجود خواهد آمد اما در واقع چنین مساله ابدا قابل پیشبینی است. فقدان علاقه اولیه ممکن است افزایش نارضایتی از فعالیت موردنظر و ناراحتیهای جانبی آن را موجب شود.
فرصتهای شغلی به عنوان عامل موثر در انتخاب شغل
در برخی جوامع و از جمله در جامعه ما تمامی رشتههای شغلی از فرصتهای برابری برخوردار نیستند و در عین حال که بطور کلی فرصت شغلی برای کلیه مشاغل پائین است. اما تفاوتهایی بین مشاغل مختلف از این لحاظ وجود دارد. آشنایی با فرصتهای شغلی شغل انتخابی، عامل مهمی است که باید مدنظر قرار گیرد. کسی که در زمینه خاصی مهارت میبیند و پایهها و مراحل رسیدن به آن شغل را طرحریزی و طی میکند، میبایست مساله فرصتهای شغلی را نیز در نظر بگیرید تا از اتلاف وقت و نیروی خود جلوگیری کند.
عوامل اقتصادی به عنوان عامل موثر در انتخاب شغل
میزان بازده و کارآیی یک شغل حائز اهمیت فراوانی است و در واقع هدف عمده انتخاب شغل دستیابی به درآمد حاصل از آن است. بالا بردن بازده و کارآیی اقتصادی برخی مشاغل توجه افراد را به خود جلب
میکند و موجب گرایش افراد به آن زمینهها میگردد.
جایگاه اجتماعی به عنوان عامل موثردر انتخاب شغل
تقریبا تمام افراد تمایل دارند شغلی داشته باشند که از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار باشند. هر چند در عمل بنا به تاثیر عوامل متعدد دیگر ممکن است این تمایل به واقعیت نرسد. اما افرادی که این مساله الویت بیشتری برای آنها دارد منتظر چنین موقهیتهایی بوده و با توجه به شرایط فردی خود تلاش میکنند چنین شرایطی را برای خود مهیا کنند. توجه و تاکید زیاد به آن عامل، گاه مشکل بیکاری را برای افراد افزایش میدهد. هر چند وقت یکبار رشتهها و مشاغلی در جایگاه اجتماعی بالاتری قرار میگیرند و موجب جاری شدن خیلی زیادی از افراد به سمت این رشته و مشاغل میگردند(معمارزاده و همکاران، ۱۳۸۹، ص۴۱).
استرس شغلی
۱- احساس اضطراب و افسردگی ثانوی به دلیل تعارض بین فردی (آزار تصور شده، دوری و اجتناب، مواجهه و غیره) با همکاران
۲- شکست های جدی در شغل
۳- ترس از شکست متعاقب موقعیت یا پیشرفت(فرد تصور می کند موقعیتهای بزرگتر توقعات و انتظارات بیشتری را در بر خواهد داشت و ممکن است از عهده آنها بر نیاید.)
۴- تمرد در مقابل تعارض های اشکال قدرتمند در موقعیت شغلی
۵- احساس اضطراب و افسردگی ثانویه برای اخراج
۶- اضطراب مربوط به مخاطره شغلی