آموزش خانواده یکی دیگر از ورشهای مؤثر امّا غیر مستقیم مقابله با افت تحصیلی و ناسازگاری تحصیلی و رفتاری است که از سالهای ۱۹۶۰ میلادی در آمریکا، سپس در اروپا و سایر کشورها رواج یافته است. طرفداران کار با اولیاء و آموزش آنان با تأکید بر ناتوانی نظامهای آموزش و بعضی دیگر از سازمان های اجتماعی در مبارزه با خشونت ، بزهکاری و سوء استفاده جنسی از کودکان عقیده دارند که در مبارزه با مسأله افت تحصیلی و ناسازگاری روانی و اجتماعی و خشونت که درخانواده در مورد کودکان اعمال میشود، موثرترین راهحل، تنظیم برنامههایی در جهت آگاهی دادن به اولیاء و جلب همکاری آنان است.
از دلایل رواج و شکوفایی برنامههای آموزش اولیاء نیاز و تقاضای روزافزون خانواده برای کسب اطلاعات در مورد نیازهای کودکانه است. نتایج تحقیقات وسیعی که توسط گودسن و هس (۱۹۷۶) در غرب، به خصوص در مناطق پر جمعیت و غیر مرفه، انجام شده نمودار این واقعیت است که اولیاء به این قبیل آگاهیها به شدت نیازمندند.
از طرفی مطالعات متعدد در زمینه اثر محیط خانواده بر پیشرفت تحصیلی و رشد اجتماعی کودکان نشان میدهد که آموزش خانواده نتایج موفقیت مدرسه در مورد دانشآموزان را تقویت می کند. ارزشیابیهای مختلفی که از برنامههای آموزش و پرورش جبرانی انجام شده این نتایج را بدست داده که در هر برنامهای که اولیاء در آن مشارکت و تشریک مساعی داشتهاند آن برنامه موفقیت بیشتری نسبت به سایر برنامهها داشته است. از فواید مهم آموزش خانواده این است که روابط افراد را در جامعه غنی میسازد و به سلامت جامعه و روابط سازنده بین انسانها کمک میکند.
پورتوا در مطالعات خود در زمینه اثر محیط خانوادگی بر سازگاری تحصیلی و اجتماعی به این نتیجه دست یافت که ۷۰% درصد رشد کودکان تحت تاثیر واقعیتهای زندگی خانواده (رفتار، نگرشها، خصوصیات شخصیتی، تواناییهای ذهنی، مقام و موقعیت اجتماعی و محیط زندگی اولیاء ) قرار دارند. هدف اصلی کلیه برنامه های آموزش خانواده کمک به رشد ذهنی، بهبود یادگیری و تسهیل کننده مشارکت اجتماعی کودکان و نوجوانان است.
با اینکه برخی از محققان مانند بوتن دخالت در روش های تربیتی و ورود به محیط خانواده را از نظر اخلاقی صحیح نمیدانند، چرا که نظام ارزشی خاصی به خانواده تحمیل خواهد شد یا آموزش خانواده اولیاء را نسبت به روش های تربیتی خود نا مطمئن و متزلزل سازد و غیره ولی به طور کلی نتایجی که آموزش و مشارکت اولیاء میتواند در رشد شناختی و اجتماعی کودک داشته باشد، مثبت اعلام شده است.
۲-۱۶-۶- پیوند خانه و مدرسه
از دیگر روش های موثر در مبارزه با افت تحصیلی ، پیوند خانه و مدرسه و ایجاد رابطه موثر بین اولیاء و مربیان است. در برقراری این ارتباط سازنده و موثر دو عامل عمده یعنی مدرسه و عامل اولیاء وجود دارد. بسیاری از معلمان در مورد محیط فرهنگی زندگی دانشآموزان که اغلب از محیط زندگی آنان متفاوت است، دارای پیش داوری منفی هستند.
اکثر معلمان شاغل در مناطق محروم عقب ماندگی تحصیلی را به رفتار نامتعادل و بیتوجهی خانواده و فقر اقتصادی آنان نسبت میدهند و نگرش منفی در مورد خانوادهبسیاری از دانشآموزان خود دارد، در نتیجه ، تواناییها و غنای فرهنگی خانواده را به حساب نمیآورند. کمبود اعتماد به نفس معلمان در مورد اولیایی که از سطح دانش و اطلاعات بیشتری برخودار هستند، مانع دیگری برای ارتباط ثمربخش محسوب میشود. این تردید و عدم اعتماد به نفس را رفتار مبتکرانه برخی از اولیاء که تصور میکنم چون در رشتهای تخصص دارند می توانند در همه چیز، از جمله در طرز تدریس معلم نیز اظهار نظر قاطع و خردهگیری نمایند افزایش میدهد. از دیگر عوامل مانع ارتباط صحیح و منطقی بین والدین و معلمان، وجود جوی خصمانه در برخی از مدارسی است که جبهه بین معلم و دانشآموزان، جبهه بین مدیر و معلمان و جبهه بین مدیر و اولیاء که به طور مسلم چنین محیطی درهای مدرسه را به روی کسانیکه میتوانند قدمی در راه بهبود مدرسه برداند بسته نگاه میدارد و مدرسه را به سازمان منزوی، خشک، بیتحرک و بیفایده تبدیل میکند .
در مورد اولیاء هم نتایج مطالعات متعدد از جمله تحقیق تدسکو نشان می دهد که آنان نیز در ایجاد رابطه با معلمان دچار مشکل هستند.
اولیاء به خصوص در مناطق محروم نه تنها اطلاعات کافی در مورد مدرسه و فعالیتهای آموزشی آن ندارند، بلکه با توجه به وضعیت اجتماعی و بیسوادی و محرومیت خود غالباً در مقابل معلمان و مسئولان مدرسه احساس ناتوانی و حتی حقارت میکنند. از این رو در برقراری ارتباط با مدرسه محتاط هستند. از طرفی مدارس این مناطق زمانی اولیاء را اخطار میکنند که فرزندان آنان دچار مشکلات درسی یا رفتاریاند و همین امر مقاومت اولیاء را برای مراجعه به مدرسه می افزاید. در برخی از کشورهای اروپایی مانند بلژیک، در دوره تربیت معلم چند واحد درسی تحت عنوان برقراری رابطه با اولیاء گنجانده شده است. در این کلاسها تواناییهای خاص ارتباطی را با دانشجو معلمان میآموزند. این برنامهها به معلمهای آینده میآموزد که چگونه اولیاء و افراد محل را به مدرسه علاقمند کنند و برای غنی کردن برنامههای درسی از مشارکت آنان بهره بگیرند.