در دهه حاضر مطالعات علمی پیرامون تعارض زناشویی توجه زیادی را به خود جلب کرده است. در مقایسه با یافته های علمی دهه های گذشته در این دهه حجم زیادی ازمطالعات به جنبه های مختلف تعارض زناشویی اختصاص داشته است. درک کیفیت و ارزش ازدواج وسیله ای برای درک اثرات ان بر روی تمام فرایندهای داخلی و خارج خانواده است. دلایل معقول و منطقی مطالعه برروی جزییات تعارض زناشویی، درک محدودیت ان در عدم سلامت خانواده و اشخاص ،اهمیت ان برای جامعه در حالیکه ازدواج های موفق شکل می گیرد، دست کشیدن از جرم و نیاز به گسترش مداخلات تجربی برای زوجین به منظور جلوگیری یا کم کردن فشارهای زناشویی و طلاق است (برادبری و دیگران، ۲۰۰۷،به نقل از نظری، ۱۳۸۷).
رابطه زناشویی و زندگی مشترک مانند هر رابطه دیگری دارای جنبه های مثبت و منفی است.صمیمیت و مشارکت از جنبه های مثبت آن و ناسازگاری و عدم رضایت از جنبه های منفی آن به حساب می اید (فینچام۲۰۱۱).
از نگاه ترمن(۲۰۰۷،به نقل از شیخی،۱۳۸۸) عدم ثبات و استواری عواطف در زندگی زناشویی موجب ناخرسندی و تعارض می گردد که تاثیرات سوء آن بر کودکان غیر قابل انکار خواهد بود . هنگامی که دو نفر به عنوان زن و شوهر با یکدیگر زندگی میکنند تعارض به وجود خواهد آمد. در تعاملهای بسیار طبیعی زن و شوهر، مواقعی هست که اختلافهایی به وجود میآید و یا نیازها برآورده نمیشوند، در نتیجه، هر دو شریک نسبت به هم احساس خشم، ناکامی و نارضایتی میکنند. بنابراین اگر تعارض به وجود میآید، زن و شوهر باید برای آن آماده شوند. این آمادگی باید نه تنها بر حسب توانایی برقراری ارتباط مؤثر باشد بلکه با توجه به انجام راهبرد حل مساله به شیوه نظامدار که ساختار و نظمی برای جلسات حل تعارض فراهم میآورد، به وجود آید.
مهمترین عامل و شاخص تعیین کننده کیفیت ازدواج نوع رابطه بین زن و شوهر است و یکی از عوامل مهم در هر رابطه زناشویی رضایت خاطری است که زن و شوهر از ان احساس می کنند (همان منبع).
رابطه زناشویی رضایت بخش تاثیر زیادی بر سلامت روانی و رشد شخصی زوجین و فرزندان انان دارد. میزان رضایت خاطر از رابطه زناشویی روی ارسال و دریافت پیام تاثیر می گذارد. شوهری که از ازدواج خود ناراضی است به حوادث منفی زندگی توجه می کند و از پیام همسرش برداشت منفی می نماید در حالیکه شوهر راضی برداشت هایی مثبت دارد.
وقتی زوجین به طور پیوسته دچار مشکل می شوند میتوان آنها را در چند علّت ردیابی کرد. تعارض زمانی به وجود می آید که زوجین به دلیل همکاری و تصمیمات مشترکی که می گیرند درجات مختلفی از استقلال و همبستگی را نشان می دهند که این تفاوت ها را می توان روی یک پیوستار از تعارض خفیف تا تعارض کامل طبقه بندی کرد (لانگ، ۲۰۰۸). از نظر گلاسر (۲۰۰۰، به نقل از قربانی، ۱۳۸۴)تعارض زناشویی ناشی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خودمحوری، اختلاف در خواسته ها، طرحواره های رفتاری و رفتار غیر مسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است (گلاسر،۲۰۰۰؛ فرحبخش، ۱۳۸۳). یکی دیگر از این عوامل مهم، مبهم و نارسا بودن ارتباطات به صورت غیر مستقیم است. در خانواده های آشفته اصولاً ارتباطات غیر کلامی به شکل کاملاً منفی احساس و ابراز می شود (موسوی ، ۱۳۸۹). همچنین از مهمترین مسائلی که زوجین با آن دست به گریبان هستند عدم آشنایی کافی از همدیگر است که بلافاصله بعد از زندگی مشترک بروز پیدا می کند (بریچلر، ۲۰۱۱).
تعاریف متعدد برای واژه تعارض زناشویی ارائه شده است.درمانگران سیستمی تعارض زناشویی را تنازع بر سر تصاحب پایگاهها و منابع قدرت و حذف امتیازات دیگری میدانند (براتی، ۱۳۸۵)
از نظر وایل(۲۰۰۷)کنش و واکنش دو فرد که قادر نیستند منظور خود را تفهیم نمایند، تعارض یا تنازع نامیده میشود.
کلینیکه (۲۰۰۳، نقل از والیپور۱۳۸۹) معتقد است اختلاف در روابط نزدیک وقتی بوجود میآید که نزدیکان کارهایی انجام دهند که ما دوست نداریم یا از انجام کارهایی امتناع ورزند که دوست داریم.
هالفورد (۲۰۱۱) ضمن بحثی درمورد آشفتگی روابط زناشویی به گزارش نارضایتی مهم و مداوم در رابطه توسط حداقل یکی از زوجین اشاره می کند. در اینجا منظور از اصطلاح «مهم» تأثیر این موضوع بر کارکرد همسر و منظور از «مداوم» اشاره به اختلافات دائمی میباشد. به نظر کاهن (۲۰۰۲، به نقل از مارکمن، ۲۰۰۸ هرجا عدم توافق، تفاوت یا ناسازگاری بین همسران وجود داشته باشد تعارض به وجود میآید. فاورز و السون (۲۰۰۹) نیز زوجین متعارض را ناراضی از عادات و شخصیت همسر و دارای مشکل ارتباطی در حوزههای گوناگون میدانند.
در مورد تعارض دو دیدگاه متداول وجود دارد و هرکدام از جنبهای به آن میپردازند.دیدگاه سنتی که نظریهای غالب است تعارض را موجب افت و تخریب و مسبب بحران میداند و بر پیامدهای مخرب و معایب آن تمرکز دارد؛بنابراین جهتگیری این دیدگاه درمان و حل سریع تعارض میباشد.از طرف دیگر، دیدگاه تعاملی اختلاف ادراک و نظرات مختلف و عدم توافق در تصمیمات را موجب بهبود و رشد و رفع نقایص و عامل پویای و تحرک میداند(بهارستان، ۱۳۸۳)
بر همین اساس ابتدا به پیامدهای مثبت و آنگاه به تأثیرات سوءتعارض زناشویی پرداخته میشود.ترنر (۲۰۰۴) به نقل از ویکز و تریت ( ۲۰۰۸) اصطلاح بهرهبرداری از تعارض را عنوان میکند و آن را فرایندی فعال و پویا در جهت استفاده زوج از تعارض و بسنده نکردن به حل مشکل تعریف مینماید.به نظر وی تعارض میتواند مثبت، مولد و عامل رشد باشد.هشت کارکرد مثبت تعارض از نظر ترنر عبارتند از:
۱-بهرهگیری از انرژی به جای سرکوب آن.
۲-استفاده خلاقانه از تعارض در جهت رشد پرسشها و آرای جدید.
۳-برملا شدن احساسات و افکاری که تاکنون مخفی ماندهاند.
۴-خلق شیوههایی نوین برای مدیریت تعارض توسط زوجین.
۵-ارزیابی مجدد قدرت در رابطه.
۶-خلق یک فضای همکاری و مشارکت.
۷-یادگیری دیدی منطقی نسبت به مسائل و
۸-مذاکره دوباره در مورد قراردادهای دیرین و تغییر انتظارات در رابطه
در زمینه تأثیرات مخرب تعارض میتوان به پیامدهای جسمی، روانی و رابطهای آن اشاره نمود.از لحاظ روانی، اکثر افراد تعارض در روابط را بینهایت تنشزا تجربه میکنند (هالفورد، ۲۰۰۱).تعارض با خطر فزاینده انواع اختلالات روانی از جمله افسردگی خصوصا در زنان، سوء مصرف مواد خصوصا در مردان، ناکارآمدی جنسی در هر دو جنس و مشکلات رفتاری فزاینده در فرزندان خصوصا اختلالات رفتاری پسران ارتباط دارد(افاری ، ۲۰۰۹).
البته ارتباط بین تعارض و اختلالات روانی یکسویه نیست.بلکه اختلالات روانی شدید و طولانی نیز احتمال رشد رابطهای لذتبخش برای فرد را کاهش میدهند.مثلا ازدواج بیماران اسکیزوفرن یا اختلال شخصیتها به احتمال بسیار بیشتری به طلاق میانجامد(لنج ، ۲۰۰۳).
علاوه بر اختلالات روانی، تعارض بر سلامتی جسمی نیز تأثیر دارد.افرادی که روابطی رضایتبخش و حمایتآمیز دارند در مقایسه با زوجهای دارای مشکل به احتمال کمتری دچار بیماریهای مهم میشوند و در هنگام بیماری نیز بهتر معالجه میگردند.همچنین رابطه مستندی بین درد و رفتارهای سازگارانه با بیماریهای مزمن و تقویت غیرعمدی رفتار بیماری در روابط دارای مشکل وجود دارد.
بههمینترتیب مشکلات زناشویی تأثیرات مستقیمی بر فرایندهای فیزیولوژیک بر جای میگذارد؛از جمله تعارض در رابطه با کاهش ایمنی بدن، افزایش فشار خون و احتمال تصلبشرایین رابطه دارد(شمالینگ و شر ، ۲۰۱۰).
تعارض زناشویی با پدیده خشونت نیز مرتبط است. حدود یک چهارم ازدواجها حداقل در یک مقطع با تهاجم فیزیکی بینفردی روبرو میشوند، خشونت تقریبا همیشه با آشفتگی رابطه ارتباط دارد.
تقریبا سهچهارم زوجهای درمانده که برای درمان مراجعه میکنند، خشونت یک همسر نسبت به دیگری را در یک سال اخیر گزارش میکنند(اولیری ، ۲۰۰۱، به نقل از هالفورد، ۲۰۰۸).این خشونت غالب اوقات به صورت پرتاب اشیاء، هل دادن، سیلی زدن یا پرتاب کردن میباشد. میزان خشونت اوایل رابطه یکی از پیشبینی کنندههای مهم شکست در ازدواج است(هالفورد، ۲۰۰۸).
تعارض در روابط زناشویی بر کل رابطه نیز تأثیر دارد.پژوهش نشان میدهد زوچین متعارض کمترین میزان رضایتمندی از ازدواج و بیشترین احتمال طلاق را نشان میدهند (فاورزوالسون، ۲۰۰۷).
در ایران نیز از هر ۱۰۰۰ ازدواج حداقل ۱۷۴ مورد آن با رضایت از رابطه، اسنادهای بوجود آمده و استحکام رابطه مرتبط است. بنابراین تعارض از جمله مهمترین مباحث در مطالعه ارتباط بینفردی و روابط زوجین در نظریههای زوجدرمانی به شمار میرود و بررسی آن ضروری به نظر میرسد.
رایس (۲۰۰۶) دو نوع تعارض را در روابط زناشویی مطرح میسازد: تعارض سازنده و تعارض مخرّب. در تعارض سازنده تمرکز بر حل مسئله بوده، در حالی که در تعارض مخرّب زوجین همدیگر را به جای مسئله مورد حمله قرار می دهند. در این تعارض از طریق سرزنش و انتقاد هر یک از زوجین سعی دارند دیگری را تحت نفوذ خود درآورده و اظهارنظرهای بسیار منفی علیه یکدیگر به کار می برند که در این حالت ارتباط درستی بین آنها برقرار نمی شود (افخمی، بهرامی و فاتحیزاده، ۱۳۸۶).
در تعریفی که وینچ و همکاران در سال ۱۹۷۴ از تعارض زناشویی عنوان کرده اند آن را به عدم انطباق بین وضعیتی که وجود دارد و وضعیتی که مورد انتظار است به حساب اورده اند (به نقل ازسلیمانیان، ۱۳۸۲).
انها معیارهای هشت گانه ای را برای موفقیت زناشویی برشمرده اند. این معیارها عبارتند از:
۱- ثبات
۲- انتظارات اجتماعی
۳- رشد شخصیت
۴- مصاحبت
۵- شادی
۶- رضایت
۷- سازگار
۸ – یکپارچگی
شاد بودن به عنوان یک فرد یا زوج پیوسته در تمام عمر کار سختی است ، هیچ فردی همیشه شاد نیست و برای زوج ها نیز طبیعی است که دوره هایی از ناشادی، کشمکش یا فشار داشته باشند.واقعیت این است که ازدواج فرد را شاد نمی کند،شاد نگه نمی دارد و یا به وی کمک نمی کند که از زحمت و سختی دور شود.قطعاً کسی که هدفش از ازدواج همیشه شاد بودن است محکوم به شکست است(ملازاده ،۱۳۸۶).
ادل (۲۰۰۴ ، به نقل از ملازاده ،۱۳۸۶) توافق در ارزش ها را با عدم تعارض زناشویی مرتبط می داند به این معناکه زوج های موفق خود را با نظام زندگیشان منطبق می سازند. مطالعه ازدواج هایی که امکان ارزیابی به انها وجود دارد بر این دلالت می کند که الگو های متفاوتی در عملکرد موفقیت امیز ازدواج ها به نمایش گذاشته می شوند.
بنابرانتظارات لیدرر (۲۰۰۵، به نقل از ملازاده ،۱۳۸۶) یک روش واحد برای دو نفر به منظور داشتن زندگی زناشویی خشنود وجود ندارد اما با پیگیری عناصر اصلی معلوم می شود که گرچه الگوها متنوعند ولی قواعد مشترکی وجود دارند. برخی از قواعد مشترکی که در ازدواج ها خشنود با الگوهای عملکردی متنوع مشاهده می شوند عبارتند از:
۱- همسران در یک زندگی زناشویی موفق، بادوام و توام با رضایت به یکدیگر احترام می گذارند ، هریک از همسران یعنی ویژگی ها یا توانایی های قابل احترام را در دیگری می یابد.مثل همسر خوبی بودن،تامین مخارج کردن، طبع و ذوق هنری داشتن و… هر چه میدان احترام گذاری به یکدیگر وسیع تر باشد زندگی زناشویی رضایتمندانه تر خواهد بود. این همسران تایید و ارزش گذاری خود برای همسرشان را نشان می دهد و به طور پیوسته کارهایی را انجام می دهند و بیان می کنند که عواطف ، عشق و احترامشان را با یکدیگر نشان می دهند و کلمات و اعمالی را که اهداف مثبت ازدواجشان را تایید و حمایت می کند انتخاب می کنند.
۲- همسران نسبت به یکدیگر صبور هستند. انها درک می کنند که امکان فریب خوردن یا خطا کردن در خودشان وجود دارد. انسان را اسیب پذیر می بینند و به این ترتیب می توانند قصور و کوتاهی دیگری را بپذیرند.آنها مسئولیت رفتار و عزت نفس خودشان را به طور فردی می پذیرند و انتظار ندارند که شریک زندگیشان مسئول شاد و خوشحال نگه داشتن انها باشد. به همین دلیل از سرزنش یکدیگر اجتناب می کنند و در عوض انچه در مورد همسرشان درست است تایید می کنند ، با همدلی به سخنان یکدیگر گوش می دهند و در جستجوی عواملی هستند که در روابط انها تاثیر مثبت بجای می گذارد.
۳- همسران بر پایه اعتماد متقابل به تشریک مساعی می پردازند. تشریک مساعی بر اعتماد تقابل زوج های دارای زندگی زناشویی با ثبات و رضایت بخش بنیان نهاده شده است و به انها امکان صرف وقت،انرژی، رغبت و اطمینان به درگیر شدن در فعالیت ها و کارهای فرعی خارج از محیط زناشویی شان را می دهد. انها ازاد هستند که نه تنها فقط از یکدیگر بلکه از هر چیز و هر کس دیگر که ممکن است انها را بطور فردی یا دوتایی غلاقه مند سازد، لذت ببرند.
۴- در یک ارتباط زناشویی توام با حس همکاری و مشارکت ممکن نیست زن و مرد همیشه با یکدیگر موافق باشند اما می توانند براحتی مخالفت خود را اعلام کنند و این امر مورد پذیرش قرار گیرد. انها بدنبال راه حل می گیرند که مورد تایید هر دو قرار گیردریال،مشکلات زندگی را همواره با یکدیگر حل کنند و به طور منظم و صحیح برای تعریف و حل مشکلات حتی اگر خیلی ساده باشند به گفتگو می پردازند (ملازاده،۱۳۸۶).
نتایج تحقیقات بوث و اماتو (۲۰۰۴ ، به نقل از ملازاده ،۱۳۸۶) نشان داد که سازگاری روانشناختی بیشتر در بعد فردی می تواند سازگاری و رضامندی زناشویی بهتری را در پی داشته باشد. از سوی دیگر رضایت مندی زناشویی نیز به سازگاری و رضایت عمومی در زمینه های مختلف مانند روابط اجتماعی بین فردی و رضامندی شغلی کمک می نماید. با وجود این نباید تصور شود که فقط کیفیت روان شناختی یکطرفه کافی است .چون وجود سازگاری ، روابط دوستانه و محبت امیز بازخوردها و سبک زندگی کاملاً متفاوت از یکدیگر است. به بیان دیگربرای نارضایتی و ناسازگاری زناشویی ضرورتاً نباید هر دو نفر مشکل داشته باشند.رضایت مندی زناشویی می تواند بطور کامل بر کیفیت زندگی تاثیر گذارد. تحقیقات انجام شده اهمیت تاثیر ان را بر انواع نتایج بالینی مانند برداشت روانی، برداشت جسمانی و حتی طول عمر تایید نموده اند ، با توجه به اهمیت رضایت مندی زناشویی در بهداشت و سلامت، بسیاری از متخصصان این سازه را همواره مورد سنجش قرار می دهند (الیور و میلر،۱۹۹۴،به نقل از سیدی،۱۳۸۶).
[۱] Bradbery
[۲] Finchaam
[۳] Ter man,D
[۴] Lung
[۵] Glasser
[۶] Brichler
[۷] Wayl
[۸] Ckilinikeh
[۹] Halford
[۱۰] Kahen
[۱۱] Marckman
[۱۲] Fawes & Olson
[۱۳] Terner
[۱۴] Wicks & Trit
[۱۵] Afari
[۱۶] Lench
[۱۷] Shemaling & Sher
[۱۸] Oliery
[۱۹] Rays
[۲۰] Winch & et all
[۲۱] Edell
[۲۲] Lidrer
[۲۳] Booth & Ammato
[۲۴] Oliver &Miller