استرس ناشی از دگر گونی های اجتماعی
تغییرات اجتماعی می توانند در سطوح مختلف ملی ، محلی ، خانوادگی ، فردی و حتی جهانی به وقوع بپیوندد. عواملی مانند شرایط اقتصادی (فقر و محرومیت) ، موقعیتهای جنگی و بی ثباتی سیاسی در مقیاس اجتماعی تأثیر می گذارد و رویدادهایی مانند سوگ یا از دست دادن شغل ، اغلب به نتایج و خیمی در مقیاس فرد منجر می شوند. (استورا، ۱۹۹۱).
مدل های نظری استرس
مدل مبتنی بر محرک
بر اساس این مدل استرس ها به عنوان محرک ها یا عواملی هستند که منجر به تنش می شوند. این محرک ها می توانند اعم از محرک های بیرونی گرما، سرما، سر و صدا و شلوغی و یا درونی از قبیل درد، فعالیت های ذهنی مثل افکار و احساسات با تعارضهای درونی باشند (فویراشتاین و همکاران، ۱۹۸۷).
تمرکز اصلی مدل مبتنی بر محرک بر استرس زاهاست. سه منبع اصلی استرس زا توسط تویتز (۱۹۹۵) مطرح شده که عبارتند از: رویدادهای زندگی ، فشارهای روانی مزمن تنیدگی های روزمره .
تغییرات مهم و مشکلات ناگهانی که غالبأ برای افراد پیش می آید و زندگی عادی آنها را بر هم می زند رویدادهای زندگی نامیده می شود. مثل طلاق ، از دست دادن شغل ، بیماری و مرگ نزدیکان.
فشارهای روانی مزمن عبارت است از وجود موقعیت های تنیدگی زای نسبتأ پایدار که مستلزم آن است که شخص در جریان زندگی خود کم و بیش به طور ملزوم با آن موقعیت ها سازگار شود از قبیل معلولیت جسمانی ، تنگدستی و تراکم جمعیت، تنیدگی روزمره رویدادهای جزیی هستند که معمولأ در فعالیت های عادی روزانه برای بسیاری از افراد پیش می آید مثل گیر کردن در ترافیک ، ایستادن در صف و تراکم کارهای روزمره.
مدل مبتنی بر پاسخ
سلیه به عنوان واضع این مدل استرس را پاسخ غیر اختصاصی موجود زنده به عامل تنیدگی زا تلقی کرده است. این پاسخ می تواند یک پاسخ فیزیولوژیکی مثل فعالیت دستگاه عصبی خود کار یا نوعی پاسخ روان شناختی از قبیل حالات هیجانی منفی یا نشانه های استیصال را در بر داشته باشد.
پاسخ های فیزیولوژیک به استرس ها
سه دستگاه در پاسخ به استرس های گوناگون دخالت دارند که عبارت است از دستگاه عصبی خودکار ، دستگاه عصبی ماهیچه ای و دستگاه عصبی ترشحی.
این سه دستگاه توسط هیپوتالاموس کنترل می شود. هیپوتالاموس به خاطر نقش دو گانه اش در مواقع اضطراری مرکز فشار روانی مغز نامیده می شود. اولین کارکرد آن فعال کردن بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خودکار است. هیپوتالاموس تکانه های عصبی را به هسته هایی در ساقه مغز منتقل می کند که کار کرد دستگاه عصبی خودکار را کنترل می کند. بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خودکار مستقیمأ به عضلات صاف و اندام های داخل اثر می گذارد که برخی از تغییرات بدنی مذکور ایجاد شوند ؛ مثل افزایش ضربان قلب ، بالا رفتن فشار خون و گشاد شدن مردمک ها. دستگاه سمپاتیک همچنین قسمت مرکزی غدد فوق کلیوی را تحریک می کند تا هورمون های اپی نفرین (آدرنالین) و نوراپی نفرین را در جریان خون آزاد کنند. اثر اپی نفرین بر عضلات و اندام ها همانند اثر دستگاه عصبی سمپاتیک است و به این ترتیب در تداوم حالت بر انگیختگی تأثیر دارد. نوراپی نفرین به واسطه تأثیرش بر غده هیپوفیز به طور غیر مستقیم مسوول آزاد شدن قند اضافی از کبد است (اتکینسون و همکاران، ۱۹۹۹).
وقایع بالا فقط یکی از دو کارکرد هیپوتالاموس را نشان می دهد: فعال سازی دستگاه سمپاتیک ، که درست زیر هیپوتالاموس قرار دارد برای ترشح هورمون آدرنوکورتیکوتروفیک.یعنی هورمون اصلی فشار روانی در بدن انجام می شود. این هورمون لایه بیرونی غده فوق کلیوی را تحریک می کند که منجر به آزاد شدن دسته ای از هورمون ها (که هورمون اصلی در این میان کورتیزول می باشد) می شود که سطح گلوکز و برخی مواد معدنی در خون را تنظیم می کند. مقداری کورتیزول در نمونه خون یا ادرار اغلب به عنوان مقیاس برای سنجش فشار روانی به کار می رود (اتکینسون و همکاران، ۱۹۹۹).
سالها پیش فیزیولوژیست معروف والتر کنون (۱۹۳۲) چگونگی واکنش بدن به موارد اضطراری را توضیح داده و آن را واکنش جنگ یا گریز نامیده است.
زیرا موجود زنده را آماده حمله یا فرار می کند(به نقل از اندلر، ۱۹۸۸). در مجموع واکنش های عصبی به سازش یافتگی فرد در مواجهه با موقعیت های اضطراری و تنیدگی زا کمک می کند و در صورت تداوم یا تشدید رویدادهای استرس زا بدن به منظور سازش بیشتر مراحلی را طی می کند که سلیه (۱۹۸۵) از آن به عنوان نشانگان عمومی سازگاری نام برده است و سه مرحله برای آن مشخص کرده است:
۱- مرحله هشدار: در مرحله هشدار ،اولین واکنش بدن به عامل مولد فشار روانی ،شوکه شدن موقتی است در این مرحله ،مقاومت در برابر بیماری وفشار روانی کم می شود .بدن برای کنار آمدن با تاثیرات اولیه فشارروانی ،به سرعت هورمون هایی ترشح میکند که در کوتاه مدت تاثیر نامطلوبی بر کار دستگاه ایمنی بدن می گذارند .در این مرحله است که شخص دچار بیماری های عفونی وعفونت های ناشی از جراحات ومصدومیت ها می شود .خوشبختانه ،مرحله هشدار به سرعت تمام می شود .بعضی از موجوداتی که مدتی طولانی ، در شرایط بسیار پر استرس مرحله هشدار نگه داشته شده اند ، طی چند ساعت یا چند روز مرده اند (سارافینو، ۲۰۰۲).
۲- مرحله مقاومت: در مرحله مقاومت سندرم انطباق عمومی سلیه ،برخی غدد بدن ،هورمون هایی تولید می کنند که هر یک به نحوی از شخص محافظت می کنند . در مرحله هشدار, اگر چه فعالیت دستگاه غدد درون ریز ودستگاه عصبی سمپاتیک ،خیلی زیاد نیست ولی حتی این مقدار فعالیت هم زیاد محسوب می شود .دستگاه ایمنی بدن در مرحله مقاومت خیلی کارآمد با عفونت ها می جنگد .در عین حال ،میزان ترشح هورمونهایی که التهاب های همراه مصدومیت ها وجراحات را کم می کنند بالا می رود (سارافینو، ۲۰۰۲).
۳-مرحله فرسودگی: اگر تلاش های بدن برای جنگیدن با فشارروانی ،بی نتیجه بماند وفشار روانی ادامه یابد ،شخص وارد مرحله فرسودگی می شود .اگر استرس ادامه یابد ، احتمال آسیب و بیماری عضوهای درونی و حتی مرگ نبز وجود دارد (سارافینو، ۲۰۰۲).
[۱] -Stimulus-Based mode
[۲] -Thotits
[۳] -Chronicstras
[۴] -Daily hassless
[۵] -Response- Based model
[۶] -Hypothalamus
[۷] -Adernocorticotropic Hormone (ACTH)
[۸] -Walter Cannon
[۹]- Fight or Flight Response
[۱۰] -Endler
[۱۱] -Alarmoction