قصهها، داستان انسانها و اقوام و پدیدههاست و همه آن چیزی را منعکس میکنند که در دنیای آدمی به طور ذهنی و عینی میگذرد. در قصهگویی، قصهگو با بیان احساسات شخصیتهای قصه و تصویر فضاهای آن حسهای کودک و نوجوان را به کار و تجربه میآورد. وقتی کودک در معرض قصهای مثل “دیگ مسی” قرار میگیرد، شوری نمک دریا را حس میکند و بعد از این با درک تازهای از این حس آن را بهکار میگیرد و چه بسا در فعالیت ادبی او نیز تاثیرگذار باشد. دقیقا این همان نقطهای است که مورد توجه فعالیت ادبی نیز هست. در مرحله اولیه تربیت ادبی “تقویت و پرورش حواس” هدف کلی مورد نظر فعالیت ادبی است که در پی آن به کارگیری بهتر حواس پنجگانه، توجه بیشتر به محیط اطراف و دریافتهای تازه از پدیدهها و محیط توسط اعضاء مد نظر است(عطاءالهی،۱۳۸۴).
اجرای موفقیت آمیز یک برنامه قصه گویی نیاز به شرایط زمانی و مکانی مناسب دارد. بسیاری از قصه گوها
معتقدند که زمان قصه گویی زمان خاصی برای شادی، رها بودن از قیود و لذت بردن از یک تجربه منحصر به فرد است و بهتر خواهد بود اگر غیر رسمی و ظاهراً بدونه برنامه ریزی قبلی است انجام شود. گاهی اوقات که بچه ها در گردشهای دسته جمعی یا اردوهای علمی – تفریحی شرکت می کنند یا در کتابخانه های کودکان و نوجوانان گرد هم می آیند، بعضی خبرها، صداها و حوادث تازه می تواند بهانه و نقطه عطفی برای شروع یک قصه باشد. در مورد مکان و محیط قصه گویی باید تاکید کنیم که به جز محیط گرم خانواده
که برای کودک، آشنا و مأنوس است، هر چه محیط قصه گویی تازگی و تنوع بیشتری داشته باشد، بهتر است و البته منظور از تنوع، عجیب و غریب بودن یا صرف هزینه وقت بسیار نیست. در خصوص وضعیت نشستن شنوندگان که خود، عامل مهمی برای فراهم آوردن محیط مناسب قصه گویی به شمار می رود باید دو نکته رادر نظر داشت، یکی این که صدای قصه گو به راحتی شنیده شود، دیگر این که مشاهده او بدونه
تلاش زیاد ممکن باشد. بنابراین باید گفت مناسب ترین راه، قرار گرفتن شنوندگان به صورت نیم دایره در برابر قصه گو و در فاصله ای نزدیک است. نشستن در چنین وضعیتی به مخاطبان فرصت می دهد که در لذت حاصل از تجربه قصه گویی شریک و سهیم شوند. مدت نقل قصه به شرایط سنی شنوندگان و نوع قصه بستگی دارد اما به طور کلی در مورد کودکان خردسال باید گفت این زمان می تواند بین ۸ تا ۱۵ دقیقه باشد و برای نوجوانان و بچه های بزرگتر می توان این مدت را افزایش داد(مهاجری،۱۳۸۸،ص ۱۴۹-۱۵۰).
۱۰-۲-۲- روش های مختلف برای شروع داستان:
با کودکان در مورد مورد تجربیاتی که در مورد موضوع اصلی داستان دارند صحبت کنید. داستان را با یک مقدمه واضح و روشن شروع کنید مثلاً: می خواهم داستانی درباره یک گربه سفید کوچلو برایتان تعریف کنم
سپس چنین شروع کنید ((گربه سفید کوچلو)). بدونه هر گونه مقدمه و زمینه چینی مستقیماً با خط اول داستان شروع کنید و یا با ((جمله یکی بود یکی نبود)) تا زمانی که حواس تمام آنها کاملاً جمع نشده و ساکت نشده اند داستان را شروع کنید مگر اینکه اطمینان داشته باشید که به محض شروع کردن داستان آنها ساکت خواهند شد.
حالات شما: داستان رابه شیوه خود و طبیعی تعریف کنید. گریس هالورث قصه گو هند شرقی که شخصیت کاملاً شناخته شده ای است از این روش استفاده می کرد. دنسان ویلیام سان قصه گوی اسکاتلندی زمانی که قصه ای تعریف می کرد گفته هایش پر از طنز و خنده بود. من پیشنهاد می دهم که به روشی عمل کنید که
خودتان را در آن توانا می دانید و به نحو احسن می توانید از آن استفاده کنید. اگر می خواهید شنودگان از شنیدن قصه لذت ببرند و از شما خشنود باشند، باید با هر ویژگی که دارید خودتان و شنوندگان را با داستان همراه سازید.
صدای شما: صدای انسان به طور ذاتی متنوع است: بلند، آهنگین، موزون، ملایم، نرم، تیز و همراه مکث.
استفاده از انواع آنها بستگی به داستان، شخصیت قصه گو و شنوندگان دارد. استفاده بیش از حد از هریک از این حالات در غالب موارد نابجا خواهد بود. از طرفی دیگر بیشتر مردم از این استعداد خوب ذاتی به اندازه کافی استفاده نمی کنند و بیشتر از یک ریتم برای حرف زدن برخوردار هستند در جائیکه می توانید به راحتی نفس بکشید بدونه اینکه حتی کمی قوز کرده و خمیده باشید، بنشینید یا بایستید. نفس خود را، تا ما را بشنوند. زمانیکه می خواهید صحبت کنید به نفس زدن نیفتد. به اندازه کافی با صدای بلند صحبت کنید تا بچه ها یی که عقب نشستند بتوانند به راحتی صدای شما را بشنوند. مکث کردن یکی از تأثیر گذارترین روشها در جذب کردن قصه گویی و خواندن داستان است شنوندگان مجبور می شوند که کاملاٌ در جریان باشند وسعی می کنند گفته های بعدی شما را پیش بینی کنند. این نحو بیان، یکی از روش های بسیار رایج در
تعریف داستا نهای غم انگیز است که می توان از آن در لحظات حساس استفاده کرد(رایت،۱۹۵۸،ص۳۹-۴۰).
۱۱-۲-۲- چهره و حرکات قصه گو
به طور کلی رفتار، به ویژه چهره ی قصه گوی خوب کمک بسیار مؤثری به شنونده می کند. شنونده ضمن این که به کلمه هایی که به تصاویر داستان جان می بخشد توجه دارد، در تمام مدت به قصه گو نیز چشم می دوزد. چهرۀ قصه گو اغلب آیینۀ تمام نمای آن قصه است و به آن چه شنونده می شنود، جان می بخشد. قصه گوی خوب باید چهره ای قابل انعطاف داشته باشد تا اخم و لبخند، ترس و بیم و سایر عواطف را
نشان دهد و بر تأثیر قصه گویی بیفزاید. حالات چهره باید منطبق بر حالت های داستان باشد و هرگز نباید به کاریکاتور تبدیل شود مگر آن که داستان چنین ایجاب کند. حرکات باید طبیعی باشد، نه برنامه ریزی شده به جای اداها و حالت های اضافه و تمرین شده ای که معمولاً درگذشته به عنوان فن بیان آموخته می شد، باید حرکت ها خود انگیخته باشد تا به تأثیر قصه بیفزاید. در هر حال، در یک قصه گویی موفق، چهره
چیزی است که می تواند در بیان بهتر قصه، به قصه گو کمک کند، ولی نباید بیش از سایر جنبه های این هنر
به آن توجه کرد(همتی،۱۳۸۸،،ص۱۰۱).
۱۲-۲-۲- قصه و فعالیت ادبی
در اهداف آموزشی، پیشرفت و گسترش خلاقیت، غنای آموزش زیباییشناسی، آموزش ادبیات، آموزش مهارتهایی نظیر خوب گوش کردن مدنظر است. در کارکرد و هدف پرورشی، قصهگویی، نظم فکری و تمرکز حواس، تقویت مهارت کلامی، توانایی تفکر و تعقل مورد توجه است. بهعلاوه در کنار این کارکردها قصه به ایجاد رابطه عاطفی بین مربی و کودک و نوجوان کمک کرده و به خصوص کودک و نوجوان را به خواندن تشویق می کند. کودکان و نوجوانان از طریق قصهگویی یا قصهخوانی با ادبیات آشنا و یا در آن عمیقتر میشوند. از کارکردهای قصهگویی یکی همین مواجه ساختن کودکان و نوجوانان با نش و داستان است که البته یکی از اهداف قصهگویی نیز هست؛ هدف پرورشی. «تربیت ذوق ادبی و هنری کودکان و نوجوانان، تقویت حس کنجکاوی آنان حاصل ایجاد ارتباطی است که کودکان با مربی قصهگو ایجاد میکند.»(ناظمی،۱۳۸۵).
یکی از ویژگیهای قصهگویی، سرگرمکنندگی و لذتبخش بودن آن است. «لذت بردن از شنیدن یک قصه مقصود اصلی و ابتداییترین توجیه برای یک قصهگو میتواند باشد»این ویژگی نه تنها کودک را جذب میکند بلکه او را با دنیای تازهای از زبان و کلام و داستان روبهرو و آشنا میسازد( مراد حاصل،۱۳۸۲).