پایان نامه : مدیریت دانش
۱-۳-۲ تعریف دانش
ویژگیها و پیچیدگیهای نهفته در دانش موجب شده است تا نسبت به آن تعاریف مختلفی بیان گردد. یکی از عوامل پیچیدگی دانش ناشی از ماهیت مبهم و غیرملموس آن میباشد. داونپورت و پروساک از اندیشمندان مشهور حوزه دانش، دانش را ترکیبی منعطف و قابل تبدیل از تجارب، ارزشها، اطلاعات معنی دار و بینشهای متخصصان که چارچوبی را برای ارزیابی و انسجام اطلاعات و تجارب جدید ارائه میدهد، میداند. همچنین نوناکا و تاکوچی ایجاد دانش را ناشی از ترکیب اطلاعات دریافتی و مفهوم سازی افراد میدانند. این استدلال نمایانگر آن است که دانش می تواند تنها در زمینه انسانی و عقاید و تجربیات آنها یافت شود. در بین تعاریف گوناگونی که در زمینه مدیریت دانش بیان گشته است عامل انسانی به عنوان عاملی مشترک قابل مشاهده میباشد و این امر به وضوح بیانگر لزوم توجه و دقت هرچه بیشتر در بکارگیری دانش در سازمانها میباشد. از رویکردهای دیگر میتوان به رویکرد کلارک و رولو که دانش را با تقسیم به آشکار و نهفته در سطحی بالاتر از داده و اطلاعات و در سطح پایینتری از بینش و خرد قرار می دهند، اشاره نمود. در مورد تقسیم بندی انواع دانش، نوناکا دانش را به دو گروه دانش صریح و دانش ضمنی تقسیم نمود. دانش صریح را به عنوان دانشی که قابلیت کدگذاری و بیان از طریق گویش است بیان نمود و دانش ضمنی را انتزاعی دانسته و دستیابی به آن آسان نیست و دانش ضمنی آن چیزی که در ذهن افراد و تجریبات آنها است و به صورت صریح شده و مقاله و یا… قابل انتشار نیست .
۲-۳-۲ مدیریت دانش
مدیریت دانش فرایندی است که طی آن سازمان به تولید ثروت از دانش و یا سرمایه فکری خود می پردازد.(تاکیوچی،۱۹۹۵). طبق تعریف جونز (۲۰۰۳) مدیریت دانش، رویکردی یکپارچه و نظام مند در جهت تشخیص، مدیریت و تسهیم کلیه دارائی های فکری شامل داده، مستندات، رویه ها و تجارب موجود در ذهن افراد می باشد(جونز،۲۰۰۳). همچنین اودل (۲۰۰۰) مدیریت دانش را رویکردی نظام مند جهت یافتن، درک و استفاده از دانش به منظور خلق ارزش می داند. موری (۲۰۰۳ ) مدیریت دانش را اینگونه تعریف می کند: مدیریت دانش، سیستمی جهت ایجاد جو مساعد برای کسب و تسهیم دانش موجود، ایجاد فرصت هایی برای خلق دانش جدید و فراهم کردن ابزارهایی برای اعمال استراتژیک دانش سازمانی در تلاش های سازمان جهت دستیابی به اهداف خود می باشد (وسکو،۲۰۰۵). رویکردها به مدیریت دانش وابسته به چشم انداز مدیریت میباشد. تفاوتها می تواند ناشی از چشم اندازهای اطلاعات بنیان، تکنولوژی بنیان و فرهنگ بنیان باشد )گوسچالک، ۲۰۰۵(. چشم انداز اطلاعات محور به دسترسی اطلاعات توجه دارد. چشم انداز تکنولوژی محور توجه به ابزارهای فناوری اطلاعات دارد و چشمانداز فرهنگ بنیان به اشاعه دانش توجه بیشتری دارد. تمرکز اصلی در انتخاب این رویکردها وابسته به وضعیت شرکتها میباشد. اگر ایجاد مجدد اطلاعات نقش مهمی در سازمان دارد دیدگاه اطلاعات بنیان مهم است. اگر تکنولوژی در سازمان حتی توانایی خدمت دهی ابتدایی به کاربران دانش را ندارد، رویکرد تکنولوژی بنیان تمرکز می شود. اگر کارگران دانش در سازمان ایزوله و بیمیل هستند رویکرد فرهنگ بنیان مهم است (گوسچالک، ۲۰۰۵(.
جدول۱-۲ مؤلفه های مدیریت دانش از نگاه صاحبنظران مختلف
محقق | تعریف |
اُدل(۱۹۹۶) | مدیریت دانش رویکردی نظاممند، جهت یافتن، درک و استفاده از دانش جهت خلق ارزش میباشد. |
مالهوترا (۱۹۹۷) | فرایندی که به واسطه آن سازمانها در زمینه یادگیری (درونی کردن دانش)، کدگذاری دانش (بیرونی کردن دانش) و توزیع و انتقال دانش مهارتهایی را کسب میکنند. |
بکمن (۱۹۹۷) | سازوکاری برای دستیابی به تخصص، دانش و تجربه که قابلیتهای جدید را فراهم میکند، عملکرد بهتری را موجب میشود، نوآوری را تشویق میکند و ارزش مطلوب ذینفعان را افزایش میدهد. |
دانرام (۲۰۰۰) | کاربرد نظاممند و هدفمند معیارهایی جهت هدایت و کنترل داراییهای دانشی ملموس و ناملموس سازمان با هدف استفاده از دانش موجود در داخل و خارج سازمان جهت خلق دانش جدید، ایجاد ارزش، ابداع و بهبود. |
هاکت (۲۰۰۰) | هدف مدیریت دانش مهار و بهکارگیری دانش و اطلاعات و ایجاد دسترسی بی کم و کاست آن برای همه کارکنان است، با این هدف که کارشان را بهتر انجام دهند.
|
استیو هالس (۲۰۰۱) | فرایندی که سازمانها به واسطه آن توانایی تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش را پیدا کرده و همچنین قادر خواهند بود دانش کسب شده را به گونهای مؤثر در تصمیمهای خود به کار گیرند. |
گمبل (۲۰۰۱) | مدیریت دانش یعنی مدیریت سازمان به طرف نوآوری مداوم بر اساس دانش سازمان، یعنی پشتوانه ساختار سازمان تسهیلات کاربرد فناوری با تأکید بر کار گروهی و انتشار دانش. |
اسمیت (۲۰۰۱) | سازوکاری جهت ایجاد محیط کاری که در آن دانش و تخصص به آسانی توزیع شود و ایجاد شرایطی که دانش و اطلاعات بتواند در زمان مناسب در اختیار افراد قرار گیرد به گونهای که بتوانند به صورت مؤثرتر و کاراتر فعالیت کنند. |
کارل ویگ (۲۰۰۲) | مدیریت دانش یعنی ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی و جذب داده، اطلاعات و دانشهای مورد نیاز سازمان از محیط درونی و بیرونی و انتقال آنها به تصمیمها و اقدامات سازمان و افراد. |
مایرتل بیچ
(۲۰۰۳) |
مدیریت دانش کار بسط دانش، بینش، درک، چگونه دانستن و به کار بستن فناوری و سنتها با آمیختهای از علم مدرن است. |
جونز
(۲۰۰۳) |
رویکردی یکپارچه و نظاممند در جهت تشخیص، مدیریت و تسهیم کلیه داراییهای فکری شامل پایگاه دادهها، مستندات، رویهها و سیاستها و تجارب موجود در ذهن افراد. |
هردریت (۲۰۰۳) | مدیریت دانش مدل کسب و کار چند رشتهای است که با تمام ابعاد دانش سازمانی شامل خلق دانش، کدگذاری، تسهیم و نحوه اثرگذاری آن در ارتقای یادگیری و خلاقیت سروکار دارد. |
الیاس
(۲۰۰۳) |
مدیریت دانش، فرایند جمع آوری، ایجاد و استفاده از تخصص افراد سازمان و فرایند ایجاد، ارائه و نشر، ارتقا و بهکارگیری دانش در راستای اهداف و مقاصد و فعالیتهای سازمان است.
|
چو
(۲۰۰۵) |
چارچوبی برای اعمال ساختارها و فرایندهایی در سطوح فردی، گروهی، سازمانی در جهت اینکه سازمان بتواند از آنچه میداند یاد بگیرد، و در صورت نیاز دانش جدید را کسب کند تا برای مشتریان و ذینفعانشان ارزش خلق کند. این چارچوب مدیریتی افراد، فرایندها و فناوری را در جهت توسعه پایدار عملکرد یکپارچه میکند. |
گرینر (۲۰۰۷) | مدیریت دانش شامل تمام فعالیتهایی میشود که در دانشِ به انجام رساندن اهداف عملیاتی سازمان، به منظور مواجهه با چالشهای محیطی و بقا در بازارگاههای رقابتی به کار میرود. |
لاودن
(۲۰۰۷) |
مدیریت دانش به مجموعهای از فرایندهای کسب و کار در سازمانها از قبیل ایجاد، ذخیره، توزیع و به کار گیری دانش اشاره دارد. |
۴-۳-۲ مفهوم دانش
قبل از توضیح مفهوم دانش، لازم است که بین «داده»، «اطلاعات» و «دانش» تفاوت قائل شویم.
داده ها: «دادهها» رشته واقعیت های مجرد در مورد رویدادها هستند. دادهها از هر نوع قضاوت، تفسیر و مبنای قابل اتکا برای اقدام مناسب تهی هستند. دادهها برای سازمان ها اهمیت زیادی دارند، چراکه مواد اولیه ضروری برای خلق دانش به شمار میروند. اطلاعات: اطلاعات برخلاف دادهها، معنیدار هستند. اطلاعات باید متضمن آگاهی و حاوی دادههایی تغییر دهنده باشد. داشتن ارتباط و هدف، ویژگی اطلاعات است. دادهها زمانی به اطلاعات تبدیل میشوند که ارائه دهنده آن ها، معنی و مفهوم خاصی به آنها ببخشد. با افزودن ارزش به دادهها، در واقع آنها را به اطلاعات تبدیل میکنیم. دانش: دانش از اطلاعات و اطلاعات از دادهها ریشه میگیرند. دانش ترکیب سازمان یافتهای است از داده ها که از طریق قوانین، فرایندها و عملکردها و تجربه حاصل آمده است. به عبارت دیگر، دانش معنا و مفهومی است که از فکر پدید آمده است و بدون آن اطلاعات و داده تلقی میشود. تنها از طریق این مفهوم است که اطلاعات حیات یافته و به دانش تبدیل میشوند. دانش، در ذهن دانشور به وجود آمده و به کار میرود. دانش در سازمان ها نه تنها در مدارک و ذخایر دانش، بلکه در رویههای کاری، فرایندهای سازمانی، اعمال و هنجارها مجسم میشود. داده ها به خودی خود عاری از مفهوم بوده و شامل مشاهدات، حقایق یا اعداد هستند. وقتی که داده ها به منظور خاصی سازماندهی شده و در یک متن قرار می گیرند، تبدیل به اطلاعات می شوند. هنگامی که اطلاعات برای آشکار ساختن الگوها و گرایشات نهان مورد تحلیل قرار می گیرد به دانش تبدیل می شود. اسپیگلر (۲۰۰۳) به ارائه مدلی مارپیچ که سه مفهوم داده، اطلاعات و دانش را به یکدیگر پیوند می دهد، پرداخته است. این مدل، در شکل ۲ دیده می شود. به زعم وی، داده های دیروز، اطلاعات امروز و دانش فردا هستند که به ترتیب در زنجیره ارزش از پایین به بالا به اطلاعات و داده می رسد و دور می زند (اسپیگلر،۲۰۰۳).
شکل ۲-۲ ارتباط بین داده،اطلاعات،دانش(اسپیگلر،۲۰۰۳)
۵-۳-۲ راهبردهای مدیریت دانش
مدیریت کلان جهت کارآمدی زیرسیستمهای خود میبایست ماهیت، اصول و ابعاد مدیریت دانش را بشناسد. راهبردهایی که ماهیت و توانایی متفاوت مدیران را منعکس می کند عبارتنداز: ۱- راهبرد دانش بعنوان راهبرد کسب وکار که روشی جامع و با وسعت سازمانی برای مدیریت دانش است، که بیشتر بعنوان یک محصول در نظر گرفته میشود. ۲- راهبرد مدیریت سرمایههای فکری که بر بکارگیری و ارتقای سرمایههایی که از قبل در سازمان وجود دارند، تاکید دارد. ۳- راهبرد مسئولیت برای سرمایه دانش فردی که از کارکنان حمایت و آنها را ترغیب میکند تا مهارتها و دانش خود را توسعه دهند و دانش خود را با یکدیگر درمیان گذارند. ۴- راهبرد خلق دانش که بر نوآوری و آفرینش دانش جدید از طریق واحدهای تحقیق و توسعه تاکید میکند. ۵- راهبرد انتقال دانش که بعنوان بهنرین فعالیت در بهبود کیفیت امور و کارایی سازمان مورد توجه قرار گرفتهاست. ۶- راهبرد دانش مشتری- محور که با هدف درک ارباب رجوع و نیازهای آنها بکار گرفته میشود تا خواسته آنها به دقت فراهم شود.
۶-۳-۲ فرایند مدیریت دانش
ما مدیریت دانش را فرایند ایجاد، تأیید، ارائه، توزیع و کاربرد دانش میدانیم. در سازمانها این پنج عامل در حوزه مدیریت دانش زمینه آموزش، بازخورد، آموزش مجدد و یا حذف آموزش را فراهم میآورد که معمولاً برای ایجاد، نگهداری و احیا قابلیتهای سازمان مورد نیاز است. بسیاری از متخصصان اطلاعرسانی با ذخیره و نظاممند کردن اطلاعات برای بازیابی و استفاده مجدد از آن اقدام میکنند، لیکن در یک سازمان دانش محور تنها تأکید بر این جنبهها به تنهایی کافی نیست، بلکه اطلاعات باید بر طبق نیازهای واقعی کسب و کار، از نظر کیفی کنترل شود و به فرایندهای کاری مرتبط بپیوندد. از طریق مناسبات مشترک میان اطلاعات و فرایندهای ذهنی و تجاری انسان است که سرانجام دانش و درک جدید ایجاد میشود. در حقیقت میتوان گفت در فضای ایجاد شده در زمینه دانش و عقاید جدید است که اساس توسعه و تغییرات بیشتر، جهت سودآوری بیشتر کسب و کار بنا گذاشته میشود. معیار ارزیابی در مفید بودن دانش معمولاً مشخص نیست. در عین حال اگر سازمانی، دانش را در کارها و فعالیتهای رایج خود مفید دانست باید ترتیبی اتخاذ نماید که گروههای کاری بتوانند به سنجش و ارزیابی دانش بپردازند (کولیس و مونتاگومری، ۱۹۹۵). به کارگیری الگوهای تعامل بین اعضا، فناوریها، و فرهنگ یک سازمان میتواند با شرایط دشوار روبرو شود و به همین دلیل است که برخی صاحب نظران این الگوی تعاملی را مجموعه عقلهای سازمان نامیدهاند. ما در ادامه به بررسی تعاریف مطرح شده در ارتباط با این فرایندها می پردازیم.
۱-۶-۳-۲ ایجاد دانش
ایجاد دانش به توانایی سازمانها در ایجاد ایدهها و راه حل های نوین و مفید اشاره دارد (ماراکاس، ۱۹۹۹). سازمانها با توسعه و تجدید ساختار دانش قبلی و کنونی خود با روشهای مختلف به خلق واقعیتها و مفاهیم جدید میپردازند. ایجاد دانش فرایند مهمی است که در آن انگیزه، تلقین، تجربه، و شانس، نقش مهمی ایفا میکنند(لین و دیگران، ۱۹۹۶). معیار سنجش دانش نو، نقش مؤثر آن در حل مسائل جاری و نوآوری در بازار است.
۲-۶-۳-۲ اعتباربخشی به دانش
اعتباربخشی به دانش، به گسترهای اشاره دارد که بنگاهها میتوانند بر روی دانش اثر گذاشته و اثرات آن را بر محیط سازمانی ارزیابی نمایند. چرا که با گذشت زمان بخشی از دانش گذشته نیاز به بازنگری و انطباق با واقعیتهای کنونی دارد. اغلب تقابل مداوم و چند وجهی بین فناوری، فنون و افراد برای سنجش اعتبار دانش مورد نیاز است. برای مثال وقتی سازمانی مجموعه جدیدی از فناوریها، ابزار، رویهها و فرایندها را به کار میگیرد، نیازمند بهبود و روزآمدسازی مهارتهای کارکنان خود است تا بتواند به خوبی خود را با واقعیتهای رقابتی جدید منطبق سازد. اعتبار بخشی به دانش، فرایند سخت کنترل، آزمون و بهبود مداوم دانش پایه برای رسیدن به واقعیتهای موجود و بالقوه است. به طور کلی پیشرفت در یک زمینه، اطلاعات، فرضیهها، قوانین و مقررات جدیدی را ایجاد کرده و بخشی از قواعد و فرضیههای قدیمی را از رده خارج میسازد. بنابراین برای سازمانها مرور، آزمون و افزایش مداوم اعتبار دانش پایه برای رسیدن به دانش جاری ضروری است (بات، ۲۰۰۰).
۳-۶-۳-۲ ارائه دانش
ارائه دانش حاکی از شیوههایی است که از آن طریق دانش به اعضای سازمان ارائه میشود. به طور کلی سازمانها میتوانند روندهای مختلفی در جهت ایجاد دانش پایه خود اتخاذ نمایند. با این وجود دانش سازمانی در موقعیت های مختلفی ارائه شده و روندهای مخلتفی را در بر دارد. اعضای سازمان با مجموعههایی از شیوهها سرو کار دارند. اگر لازم باشد که آنها شیوه کاری خاصی را بیاموزند، تأخیر در منسجمسازی این دانش جدید امری طبیعی و ضروری است. بنابراین یک سازمان می توانداستانداردهای برنامهریزی شده یکسانی را ایجاد نماید و یا از الگوهای یکسانی برای ارائه داده، اطلاعاتودانش بهره گیرد. ارائه دانش مستلزم تمایل افراد و گروهها در سازمان به تسهیم دانش در راستای رسیدن به منافع دو جانبه است و تسهیم دانش رخ نخواهد داد مگر اینکه کارکنان و گروههای کاری سازمان، سطح بالایی از رفتارهای مشارکتجویانه داشته باشند(ریو،۲۰۰۷).
۴-۶-۳-۲ توزیع دانش
لازم است که دانش قبل از بهرهبرداری در سطوح سازمانی در درون سازمان به اشتراک گذارده شود. تعامل بین فناوریهای سازمان، فنون و افراد میتواند اثر مستقیم بر توزیع دانش داشته باشد. در ساختارهای سازمانی سنتی، با توجه به شکل کنترلها و نقشهای از قبل تعریف شده، فرصتهای توزیع دانش و تعامل بین فناوریها، فنون و افراد کاهش مییابد. اما در ساختارهای نوین (افقی) سازمانی، تقویت و سیاستهای درهای باز، جریان دانش را در میان بخشها و افراد سرعت میبخشد. انتقال و نشر دانش فرصتهایی را برای به حداکثر رساندن توان سازمان برای برآورده کردن نیازهایش، افزایش کارایی برای حل مسائل و رسیدن به مزیت رقابتی فراهم می کند. تسهیم دانش یک فرهنگ تعامل اجتماعی است که دربرگیرنده تبادل دانش کارکنان تجارب و مهارت ها در تمام بخش یا سازمان است. (لین،۲۰۰۰).
۵-۶-۳-۲ کاربرد دانش
به طور کلی دانش سازمانی باید در جهت محصولات، خدمات و فرایندهای سازمانی به کار گرفته شود. اگر سازمانی به راحتی نتواند شکل صحیح دانش را در جای مناسب آن مشخص نماید در عرصههای رقابتی با مشکل مواجه خواهد شد. زمانی که نوآوری و خلاقیت راه پیروزی در جهان امروز است، سازمان باید بتواند دانش مناسب را در جای مناسب به کار گیرد. معیار ارزیابی در مفید بودن دانش معمولاً مشخص نیست. در عین حال، اگر سازمانی دانش را در کارها و فعالیتهای رایج خود مفید دانست باید ترتیبی اتخاذ نماید که گروههای کاری بتوانند به سنجش و ارزیابی دانش بپردازند. سازمانها به منظور هدایت دانش فردی در جهت اهداف سازمانی، باید محیطی برای اشتراک، انتقال و تقابل دانش در میان اعضا به وجود آورند و افراد را در جهت با مهفوم کردن تعاملاتشان آموزش دهند. برای بسط «دانش مجموعه» باید هر فعالیتی را در راستای توسعه و تعامل منطقی بین کارکردها هدایت نمود. خلاصه اینکه مدیریت دانش به تغییر فرهنگ همکاری در فرایندهای تجاری، به منظور ممکن ساختن اشتراک اطلاعات اشاره دارد. این کار همانند فعالیت در زیرمجموعههای فرهنگی و اجتماعی است. در محیطهای پویا سازمانها با یک سلسله مسائل ناخواسته و موقعیتهای پیشبینی نشده روبرو هستند که کنترل آنها توسط فرد در سازمان دشوار است. کارهای پیچیده در یک سازمان توسط یک فرد انجام نمیگیرد بلکه تعامل بین فناوریها، فنون و افراد است که یک سازمان را در انجام وظایف خطیر خود یاری میکند. بنابراین یکی از وظایف دشوار مدیریت ایجاد همکاری بین بستههای مختلف دانش از طریق تبادل و اشتراک اطلاعات است (نوناکا و تاکوچی، ۱۹۹۵).
۷-۳-۲ ضرورت و اهمیت مدیریت دانش
مدیریت دانش به الگوهای تعامل میان فناوریها، فنون و افراد شکل میبخشد. برای مثال تکنولوژی اطلاعات در خصوص گردآوری، ذخیره و اشاعه اطلاعات به خوبی عمل میکند ولی در تعبیر آن ناتوان است (بات، ۱۹۹۸). تجربیات به دست آمده حاکی از آن است که سازمانهایی که به صورت بسته و برای رفع نیازهای بلندمدت از مدیریت دانش استفاده میکنند در روابط اجتماعی و فنی خود محتاط هستند. هرچند که از این طریق دستیابی به راهحلهای فنی امکانپذیر است، اما برای تحقق مدیریت دانش در سازمان، باید محیط مشارکت، همکاری و اشتراک دانش را به وجود آورد. براساس تحقیق ارنست و یونگ پنجاه درصد از متخصصان بر این باورند که تغییر رفتار بشر یکی از مسائل اجرایی مدیریت دانش است. به همین دلیل در پروژههای مدیریت دانش بر تغییر روندهای سنتی و تقویت ساختارها و فناوریهای جدید تأکید میشود. به طور کلی یک بنگاه برای رشد و توسعه در همه زمینهها و کسب برتری نسبت به رقبا، نیاز به راه اندازی و اجرای همزمان چهار سیستم در زمینههای مختلف دارد. این سیستمها عبارتند از سیستم مدیریت و برنامهریزی منابع سازمان، سیستم مدیریت ارتباط با مشتری، سیستم مدیریت زنجیره تولید و سیستم مدیریت دانش (لاودن، ۲۰۰۳). تأکید بر ضرورت این سیستم در کنار دیگر سیستمهای مطرح شده خود دلیل محکمی بر جایگاه سیستم مدیریت دانش و نقش آن در توسه و پیشرفت بنگاههای قرن بیست و یکمی است.
۸-۳-۲ نقش منابع هوشمند در مدیریت دانش
مدیریت دانش با ابزارهای فنی و ارزشهای انسانی چندگانه سر و کار دارد. پس میتوان درنظر گرفت که چگونه سازمانهای یادگیرنده و سازمانهای هوشمند و اصولاً مدیریت سازمانی میتواند فرایندهای خود را از طریق استفاده از یک رهیافت دانشمدار مجدداً طراحی نماید. عوامل هوشمند و ابزارهای فنی قادر هستند مبنایی برای کارآیی بلندمدت سازمانی دستگاههایی که میخواهند مدیریت دانش را نهادینه سازند، فراهم کنند. مدیریت دانش بصورت روز افزون سودمندتر میگردد، زیرا مدیریت ارزش، سیستمهای هوشمند و عوامل هوشمند را مدنظر قرار میدهد (ولدریج و جنین، ۱۹۹۵). بر طبق بعضی از اظهار نظرها مدیریت دانش به عنوان مجموعهای از فرایندها توصیف میگردد که از تولید، توزیع و بهرهبرداری از دانش بین عوامل مرتبط هوشمند و ابزارهای تکنیکی چون، تکنولوژی اطلاعات و سیستمهای پشتیبان تصمیمگیری، حمایت می کند (لیبوتیس و ولکاکس، ۱۹۹۷). چنانچه بخواهیم یک مدل مفهومی از کارایی مدیریت دانش در سازمانهایی که با ترکیبی از نقش عوامل هوشمند و منابع سیستمهای هوشمند حمایت میشوند، ارائه نماییم، میتوان این مدل را به دو بخش اصلی تقسیم کرد. در مرحله اول بخش ابزارهای فنی برای تعیین مشخصات منابع سیستمهای هوشمند و در مرحله دوم عوامل هوشمند که وظیفه آنها تمرکز بر نقششان در عملکرد سازمانی میباشد.
۴-۲ بخش سوم: سیستم مدیریت یادگیری و مدیریت دانش
۱-۴-۲ مسائل مشترک مدیریت دانش و یادگیری الکترونیکی
این موضوع مهمی است که رئوس اصلی تفاوت بین سیستم یادگیری الکترونیکی و سیستم مدیریت دانش مشخص شود. زیرا آنها برای رویکردهای متفاوت و موضوعات متفاوت در نظر گرفته شده اند. مهمترین تفاوت بین این دو این است که سیستم یادگیری الکترونیکی و سیستم مدیریت دانش بر دو هدف کاملا متفاوت تمرکز دارند. (بایان ابو شاوار[۲۷]، ۲۰۰۹) سیستم یادگیری الکترونیکی سعی در حمایت از یادگیرندگان در توسعه دانش شان به وسیله ایجاد یادگیری ساختارمند و امکانات مخابره و ارتباط با چند مرکز راجع به موضوعات خاص دارد، در حالیکه سیستم مدیریت دانش، دانش را به وسیله استفاده از سیستم مدیریت محتوا از طریق جستجو و طبقه بندی امکانات فراهم می کند. علاوه بر این نوع همکاری با کارشناس و کاربران را در مورد موضوعات مختلف مشخص می کند. سیستم یادگیری الکترونیکی اطلاعات را برای سرمایه گذاری ها و سیستم منابع انسانی از طریق جمع آوری اطلاعات در مورد یادگیرنده با بهره گرفتن از اطلاعات و پیشرفت در ترکیب آزمایشات و معاینات فراهم می کند. این می تواند برای مهارت های مدیریت و برنامه ریزی شغلی که جز سیستم مدیریت دانش است، استفاده شود. از سوی دیگر، شباهت های زیادی بین این دو مفهوم وجود دارد. سیستم مدیریت یادگیری و سیستم مدیریت دانش، دانش را در اشکال مختلف برای کاربران فراهم می کند. این دانش را می توان مجددا مورد استفاده قرار داد، کد بندی کرد و بر اساس آنچه که در رویکرد های مختلف وجود دارد، طبقه بندی کرد. معماری سیستم برای هر دو مفهوم تقریبا یکسان است و آن معماری کلاینت- سرور است با پیچیدگی بالا در بخش سرور و پیچیدگی کم در بخش مشتریان. برای هر دو سیستم برقراری ارتباط و امکانات همکاری بسیار مهم است. اینها از ایمیل، چت روم، انجمن ها گرفته تا شکل های دیگر همکاری متفاوتند. همچنین حریم شخصی نقش مهمی در هر دو رویکرد بازی می کند. سیستم های مربوطه برای هر دو مفهوم از حریم شخصی یا بر اساس نقش یا شخص گرایی حمایت میکند. طراحی محتوا است که می تواند برای هر دو سیستم مورد استفاده قرار گیرد، یکی از اهداف مهم برای ارتباط بهترین مفاهیم است. مفهوم یادگیری الکترونیک نباید فقط محتوای طراحی شده را برای آموزش افراد در نظر بگیرد، اما اطلاعات باید مرتب و ساخت یافته ارائه شود. این دقیقا هدف اصلی مدیریت دانش است. مفهوم سیستم مدیریت دانش را می توان به عنوان یک مخزن مطلب برای محتوایی که در رویکرد یادگیری الکترونیک وجود دارد، در نظر گرفت. (شاوار، ۲۰۰۹).
[۱] Davenport and Prusak 1998
[۲] Takeuchi 1995
[۳] Ckarj & Rollo
[۴] Nanaka 1994
[۵] Joens
O’Dell
Wasko
O Dell
Malhotra
Becman
[۱۱] Danrom
[۱۲] Hackett
[۱۳] Hales
[۱۴] Gamble
[۱۵] Smith
[۱۶] Wiig
[۱۷] Myrthlebeach
[۱۸] Jones
[۱۹] Herdreet
[۲۰] Elias
[۲۱] Choo
[۲۲] Greiner
[۲۳] laudon
[۲۴] Spiegler
[۲۵] .Ryu
[۲۶] Decision Support System (DSS)
[۲۷] Bayan abu shawar