پذیرش شرط اجل
منظور از مبانی پذیرش شرط اجل، علل و توجیهات عقلانی است که ما را به پذیرش این گونه شروط متقاعد میسازد. در مقام بیان مبانی نظری شرط اجل میتوان به همان مبانی نظری پذیرش عقود و قراردادها اشاره کرد؛ چرا که شرط اجل نیز خود یک توافقی است که بر سر زمان اجرای تعهد صورت میپذیرد.
بنا بر آنچه گفته شد مبنای پذیرش شرط اجل همان اصل آزادی قراردادها میباشد. این اصل در سطح وسیعتر آن توسط فلاسفهی قرن هفده و هجده، تحت عنوان اصل حاکمیت اراده مورد پذیرش قرار گرفته بود. به موجب این اصل، تنها ارادهی انسان است که می تواند وی را متعهد سازد. بعدها این اصل با آمدن مکاتب اجتماعی، همچون سوسیالیستها، کم رنگ شد و از رونق افتاد و جای خود را به اصل آزادی قراردادها داد. به موجب این اصل، انسانها آزاد هستند که با هر کس و تحت هر مفاد و شرایطی و در مورد هر موضوعی که میپسندند مبادرت به انعقاد قرارداد کنند و خود را متعهد سازند.
مادهی ۱۰ قانون مدنی، بیان کننده اصل حاکمیت اراده است. بر طبق این ماده: ” قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که خلاف صریح قانون نباشد نافذ است “. این ماده به طور کل در صدد بیان دو مطلب میباشد: اول آنکه، اراده به تنهایی برای انشای عقد و ایجاد التزام و الزام کافی است و دوم آنکه، ارادهی طرفین عقد در تعیین آثار عقد آزاد است.
در حقوق قراردادها دو عامل باعث محدویت ارادهی انسان می شود: ۱- نظم عمومی و
۲- اخلاق حسنه، یعنی آنچه اکثر افراد یک جامعه میپسندد. توافق بر خلاف این دو امر از نگاه قانون معتبر نبوده و موجب بطلان قرارداد می شود. از آنجایی که توافق بر اجل ایفای تعهد در زمرهی هیچ یک از این دو مورد نمی باشد، میتوان حکم به صحت این گونه شروط و توافقات داد.
گفتار پنجم: ماهیت شرط اجل
حال که با مفهوم شرط اجل و انواع و مصادیق این گونه شروط آشنا شدیم، این سئوال قابل طرح است که ماهیت این گونه شروط چه میباشد؟ به عبارت دیگر این گونه شروط در زمرهی کدام نوع از شروط سه گانه فعل، صفت و نتیجه جای میگیرد؟ برای یافتن پاسخ این سئوال لازم است به تعریف و اثر هر یک از شروط فوق نگاهی انداخته شود تا مشخص گردد که شرط اجل در زمرهی کدام یک از این شروط جای میگیرد.
در مباحث پیشین به تعریف شرط سه گانه فوق پرداختیم: گفته شد که شرط صفت به آن دسته از شروطی اطلاق می شود که در خصوص کمیت یا کیفیت موضوع تعهد تعیین تکلیف مینماید؛ شرط فعل نیز عبارت است از انجام یا عدم انجام کاری از سوی متعهد به نفع متعهدله و یا هر شخص ثالثی که وی مد نظر دارد و در نهایت شرط نتیجه نیز تحقق نتیجه یک عمل حقوقی در ضمن عقد دیگری است.
این سه شرط نه تنها در ماهیت بلکه در ضمانت اجرا نیز با یکدیگر متفاوتند؛ فیالمثل، ضمانت اجرای شرط صفت و شرط نتیجه صرفاً فسخ عقد است و حال آنکه ضمانت اجرای شرط فعل ابتدا الزام متعهد به ایفای تعهد و سپس فسخ قرارداد خواهد بود. حال باید دید با تعریفی که از شرط اجل ارائه دادیم این شرط در زمرهی کدامین یک از این شروط قرار میگیرد؟
در جواب باید گفت با توجه به ماهیت هر یک از این شروط و ضمانت اجراهای مربوط به هر یک از این شروط، به نظر میرسد شرط اجل در زمرهی شروط صفت باشد؛ چرا که اجل تنها قید تعهد است و به عنوان یک فعل و عمل، اعم از مادی و حقوقی، هیچ استقلالی ندارد. شرط اجل تنها محدوده تعهد اصلی موضوع عقد را مشخص می کند و تعیین کننده زمان اجرای تعهد میباشد. در شرط فعل باید انجام یا ترک عمل مادی یا حقوقی شرط شود که می تواند مرتبط با تعهد اصلی یا بیارتباط با تعهد اصلی باشد و حال آنکه اجل تنها محدوده تعهد اصلی عقد را معین می کند. از این رو، باید اعتراف نمود که شرط اجل در زمرهی شرط صفت میباشد.
گفتار ششم: شرایط صحت شرط اجل
بند اول: قطعیت وقوع اجل
همانطور که گفته شد یکی از خصوصیات اجل، علاوه بر عرضی بودن اجل و وقوع آن در آینده، قطعیت وقوع میباشد. در حقیقت قطعیت وقوع اجل صفت ممیزهی شرط اجل از شرط تعلیق تعهد میباشد. فلذا، اگر وقوع امری که اجرای تعهد منوط به آن شده است در آینده مسلم و قطعی باشد تعهد از نوع موجل است و در صورتی که وقوع آن امر محتمل باشد تعهد از نوع معلق خواهد بود.
بند دوم: تعیین تاریخ دقیق اجل
یکی دیگر از شرایطی که برای صحت شرط اجل در حقوق ما از سوی فقها و حقوقدانان لازم دانسته شده است تعیین تاریخی دقیق برای اجل میباشد. با این حال، بر خلاف حقوق ما در حقوق بسیاری از کشورها رعایت این شرط لازم نبوده و تنها قطعیت وقوع اجل در آینده لازم و کافی میباشد؛ فلذا، در حقوق این کشورها تاریخ دقیق تحقق اجل شرط صحت این نمی باشد؛ لکن همانطور که گفته شد در حقوق ما، علاوه بر قطعیت وقوع اجل، تعیین تاریخ اجل نیز شرط صحت این گونه شروط معرفی شده است.
به عبارت دیگر، مدت اجل باید معین باشد، به گونهای که احتمال زیادی و کمی در آن نرود. علت این حکم نیز آن است که از سوی نویسندگان حقوق قراردادها گفته می شود که اجل تعهد در میزان ارزش تعهد نقس بسزایی دارد و مبهم ماندن اجل سبب مبهم دانستن ارزش مبادله خواهد شد. مثال شایع در این باره مبهم بودن تاریخ تسلیم مبیع و پرداخت ثمن است که در این صورت نویسندگان علاوه بر بطلان شرط حکم به بطلان عقد بیع نیز می دهند؛ چرا که در این گونه موارد ارزش واقعی ثمن و مبیع را مجهول میدانند.
فلذا، با استناد به دلیل فوق، ضمانت اجرای شرط اجل نامعین نیز بطلان عقد و شرط میباشد؛ به شرط آنکه اجل به تعهدات اصلی متقابل طرفین قرارداد برگردد؛ چرا که در این صورت جهل به شرط به جهل عوضین منتهی می شود. اما در صورتی که اجل به تعهدات اصلی طرفین مربوط نباشد، حکم شرط اجل نامعین آن است که عقد صحیح و صرفا شرط باطل خواهد بود.
هر چند که در خصوص لزوم رعایت این شرط برای اجل در قانون حکم صریحی وجود ندارد اما در مادهی ۲۲۶ قانون مدنی که در مقام بیان شرایط امکان مطالبه خسارت عدم انجام تعهد تدوین یافته، قید “معین” برای عبارت “ایفای مدت تعهد” به چشم میخورد. در این ماده میخوانیم: “در مورد عدم ایفاء تعهدات از طرف یکی از متعاملین طرف دیگر نمی تواند ادعای خسارت نماید مگر اینکه برای ایفاء تعهد مدت معینی مقرر شده و مدت مزبور منقضی شده باشد …”. مشابه چنین حکمی نیز در مادهی ۳۳۹ قانون مدنی وجود دارد، آنجا که میگوید: “در عقد بیع ممکن است شرط شود که در مدت معین برای بایع یا مشتری … اختیار فسخ معامله باشد”.
در فقه نیز این شرط به رسمیت شناخته شده است. بر طبق نظر فقها گفته شده در صحت شرط اجل پرداخت ثمن معین بودن و مضبوط بودن اجل شرط میباشد؛ در غیر این صورت شرط باطل خواهد بود و بطلان آن به بطلان عقد نیز سرایت خواهد کرد؛ چرا که جهل به شرط اجل ایفای تعهد به اصل تعهد نیز سرایت کرده و آن را نیز مجهول مینماید. مرحوم محقق حلی در این باره مینویسد: “اگر شرط شود ثمن بعدا پرداخت شود ولی موعد آن معین نگردد یا موعد آن به شکل مجهولی معین گردد، مانند بازگشت حجاج از حج، عقد بیع باطل خواهد بود”. شهید ثانی نیز در این باره میفرماید: “و اگر در قرارداد شرط پرداخت ثمن در زمان آینده باشد لازم است که آن زمان به شکل دقیق معین شود به نحوی که در تعیین آن احتمال زیادی و نقصانی نرود …”.
در نقطهی مقابل حقوق ما، در نظام حقوق فرانسه، مصر و دیگر کشورهای تابعه ممکن است موعد اجرای تعهد معین نباشد؛ فلذا، تعیین موعد اجرای تعهد و یا تعیین زمان شرط اجل در زمرهی شروط صحت تعهد نمی باشد. مثال مرسوم برای این گونه تعهدات، تعهداتی است که زمان اجرای آن زمان مرگ متعهد یا طلبکار تعیین می شود. از این رو، در آن نظام حقوقی عقد وصیت که در آن زمان اجرای تعهد نامعین میباشد در زمرهی تعهدات موجل میباشد و حال آنکه در حقوق ما در زمرهی تعهدات معلق پذیرفته شده است؛ چرا که در تعهد موجل اجل باید معین باشد و حال آنکه در وصیت اجل معین نیست. در نظام حقوقی المان نیز وضعیت مشابه با حقوق فرانسه وجود دارد. طبق ماده ۱۸۲ قانون مدنی آلمان نیز اجل ممکن است معلوم و مجهول باشد؛ فلذا، در حقوق این کشور نیز معلوم بودن زمان تحقق اجل شرط صحت آن نمی باشد.
در پایان باید توجه داشت هر چند که نمیتوان برای اجل محدوده زمانی معین کرد و این امر وابسته به ارادهی طرفین شرط اجل میباشد، اما اجل نباید چندان دور باشد که با مفهوم تعهد تناقض پیدا نماید. فلذا، مدت اجل باید متعارف و با مقولهی تعهد موجل متناسب نیز باشد. در غیر این صورت شرط غیر عقلایی و باطل خواهد بود. بنابراین متناسب بودن مدت اجل با تعهد موجل را نیز باید یکی از شروط صحت این گونه شروط معرفی نمود.
[۱]. Liberty of contract
[۲] . Public order
[۳] . Good manner
[۴]. ناصر کاتوزیان، نظریه عمومی تعهدات،همان ، ص. ۱۲۴٫
[۵]. ناصر کاتوزیان، درسهایی از عقود معین، ج ۱،انتشارات کتابخانه گنج دانش،چ۱۵، ۱۳۹۰، ص. ۸۲٫
[۶] ناصر کاتوزیان، نظریه عمومی تعهدات،همان ، ص. ۱۲۴٫
[۷]. ناصر کاتوزیان، قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی،همان ، ص. ۲۸۳٫
[۸]. ناصر کاتوزیان، نظریه عمومی تعهدات،همان ، ص. ۱۲۵٫
[۹]. “و لو اشترط تأجیل الثمن و لم یعین أجلا أو عین أجلا مجهولا کقدوم الحاج کان البیع باطلا”؛ محقق حلی، شرائع الاسلام، ص. ۱۹٫
[۱۰]. “و إن شرط التأجیل اعتبر ضبط الأجل فلا یناط أی لا یعلق بما یحتمل الزیاده و النقصان …”؛ شهید ثانی، الروضه البهیه، ص. ۱۳۴٫
[۱۱]. ناصر کاتوزیان، نظریه عمومی تعهدات،همان ، ص. ۱۲۳٫
[۱۲]. ناصر کاتوزیان، نظریه عمومی تعهدات،همان ، ص. ۱۲۳٫
[۱۳]. محمد جعفر جعفری لنگرودی، وسیط در ترمینولوژی حقوق، ج ۲،همان ، ص. ۳۵
[۱۴]. ناصر کاتوزیان، درسهایی از عقود معین، ج ۱،همان ، ص. ۸۲٫