۳-۳-۱ حق سکوت متهم در امریکا
حق سکوت متهم یکی از حق های تصریح شده در اصلاحیه ی پنجم قانون اساسی و لایحه ی حقوی بشر در آمریکاست. بر پایه ی اصلاحیه ی پنجم ، هیچ کسی را نمی توان به ادای گواهی علیه خود اجبار کرد. متهم باید حق سکوت خود اطلاع یابد و به او گفته شود که هر آنچه می گوید، ممکن است به منزله ی دلیل علیه وی استفاده شود. اگر متهمی بدون اعلام این حق اقرار به امری کند، اقرار مزبور بی اثر خواهد بود. مهم تر از همه آنکه، از سکوت متهمی که این حق به درستی به اطلاع او رسیده است، نمی توان علیه وی استفاده کرد و نمیتوان آن را مبنای استنباط مجرمیت متهم یا مبانی مخدوش کردن دفاعیات وی قرار داد
(زالمن، ۱۳۷۹: ۲۹).
این حق در آمریکا در پرونده ی میراندا علیه آریزونا در سال ۱۹۶۳ مورد توجه خاص قرار گرفت. در این پرونده، فردی به نام ارنستو میراندا به ربایش و تجاوز جنسی به زن ۱۸ ساله ای متهم شد. وی مورد بازجویی قرار گرفت و به ارتکاب جرم اقرار کرد. به او گفته نشد که ملزم به پاسخگویی نیست یا می تواند وکیل داشته باشد. طی محاکمه، وکیل وی تلاش کرد تا اقرار صورت گرفته را کنار نهد، ولی موفق نشد. در سال ۱۹۶۷، پرونده در دیوان عالی کشور مطرح شد. دیوان عالی مقرر داشت از آنجا که حق سکوت و حق داشتن وکیل میراندا به وی اعلام نشده بوده، اظهارات صورت گرفته نزد پلیس نمی تواند به منزله ی دلیل مورد استفاده قرار گیرد (بکاریا، سزار، ۱۳۷۷: ۹۱).
از آن پس، پیش از آنکه متمهی مورد بازجویی قرار گیرد، پلیس ملزم به اعلام هشدار میراندا شده است. این مسأله به حق های میراندا نیز معروف شده و وقتی این حق ها به شخصی اطلاع داده می شود، در اصطلاح گفته می شود که میراندایی شده است.
باید توجه داشت که برای اینکه بتوان شخص رادستگیر کرد، ضرورتی ندارد که میراندایی شده باشد. زیرا، دستگیری با بازجویی تفاوت دارد. همچنین، پرسش های پایه ای مانند نام و نام خانوادگی، نشانی و شماره ی تأمین اجتماعی فرد مشمول هشدار میراندا نیستند و پلیس الزامی به میراندایی کردن فردی که مظنون به ارتکاب جرم نیست ندارد[۱] (دورکین، ۱۳۸۱: ۶۰). موارد زیر باید به شخص تحت بازداشت پلیس تفهیم شود:
۱٫شما حق سکوت دارید و می توانید به پرسش ها پاسخ ندهید. تفهیم شد؟
۲٫هر چیزی بگویید، ممکن است در دادگاه علیه شما مورد استناد قرار بگیرد. تفهیم شد؟
۳٫حق دارید پیش از پاسخ دادن به پرسش های پلیس با یک وکیل مشورت یا یک وکیل همراه داشته باشید. تفهیم شد؟
۴٫اگر توان انتخاب وکیل ندارید، در صورت درخواست شما، پیش از بازجویی وکیلی برای شما تعیین خواهد شد. تفهیم شد؟
۵٫اگر بدون حضور وکیل تصمیم به پاسخ دادن به پرسش ها بگیرید، هنوز این حق را دارید که هر زمان بخواهید، پاسخ را متوقف کنید تا وکیلی حضور یابد. تفهیم شد؟
۶٫با اطلاع از حق های تفهیم شده، آیا مایل اید که بدون حضور وکیل به پرسش ها پاسخ دهید؟(منصور رحمدل ، ۱۳۸۵، ۲۰۱).
۳-۳-۲ حق سکوت متهم در کانادا
در کانادا، قواعد حاکم بر حق سکوت ترکیبی است از قواعد کامن لا، قوانین موضوعه و منشور حقوق بشر و آزادی های کانادا. هر گونه بحث درباره حق سکوت مستلزم بحث در مورد فرض بی گناهی است که ستون اصلی نظام عدالت جنائی کانادا انگاشته می شود که اکنون در بند (د) ماده ۱۱ منشور پیش بینی شده است.[۲]
نتیجه ی طبیعی فرض بی گناهی آن است که متهم حق سکوت داشته باشد. پیش از منشور، حق متهم به سکوت متهم تابع اوضاع و احوال محدود بود. از این رو، رویه ی قضائی کانادا از رهگذر تعامل میان مواد ۷، بند (ب) ماده ۱۰ و بند (ج) ماده ی ۱۱ و ماده ی ۱۳ منشور، مجموعه ی گسترده ای از اصول مربوط به حمایت از متهم در قبال اجبار را پیش بینی کرده است. منشور به صراحت به حق سکوت اشاره نمی کند. از این رو، دیوان عالی کانادا حق سکوت را به منزله ی حق اساسی مورد حمایت مطابق ماده ی ۷ منشور مورد توجه قرار داده است. [۳]حق سکوت متهم که درماده ی ۷ منشور مورد حمایت قرار گرفته است، در دو مفهوم موجود در کامن لا ریشه دارد: نخست، قاعده ی اقرار که اقراری را که مقام های قانونی به گونه ای نامناسب گرفته باشد، ناپذیرفتنی می انگارد؛ دوم، امتیاز منع خود اتهامی که شخص را از ادای گواهی علیه منع می کند. بر پایه ی بند (ب) ماده ی ۱۰ منشور، متهم حق دارد که از مشاوره ی وکیل بهره مند شده و از حق های خود آگاه شود. اهمیت این ماده آن است که متهم از حق سکوت خود آگاه می شود و بند (ج) ماده ۱۱ حق شخص به عدم اجبار به گواهی علیه خود را مورد حمایت قرار می دهد (فضائلی، ۱۳۸۷: ۱۴۸) .
در پرونده ی دولت علیه هبرت در سال ۱۹۹۰، دیوان عالی کانادا حق سکوت متهم را به رسمیت شناخته و ماده ۷ منشور را تضمین کننده ی این حق در مرحله ی پیش از محاکمه انگاشته است. در این پرونده متهم بر حق سکوت خود تأکید کرده و اعلام کرده بود که می خواهد سکوت کند پلیسی مخفی در سلول زندانی حضور یافت و اظهاراتی از متهم دایر بر اقرار به ارتکاب جرم به دست آورد. خانم مک لاخلین- به منزله ی نویسنده این ردی از سوی اکثریت دادرسان دیوان عالی کشور- اصل حقوقی را بدین گونه در این رأی یاد آور شد: شخصی که آزادی وی از سوی فرایند قضایی مورد پرسش قرار می گیرد، باید حق انتخاب میان صحبت کردن و صحبت نکردن داشته باشد (زالمن، ۱۳۷۹: ۴۰).
در مرحله ی رسیدگی نیز متهم دارای حق سکوت است. در پرونده ی دولت علیه نوبل در سال ۱۹۹۷، دیوان عالی کانادا مقرر داشت که استفاده از سکوت متهم برای اثبات مجرمیت وی فراتر از شک معقول ناپذیرفتنی است. اکثریت دادرسان بر این باور بودند که اگر سکوت متهم علیه وی مورد استفاده قرار گیرد، قسمتی از تکلیف اثبات بر عهده ی او قرار می گرد. در صورتی که متهم حق سکوت خود را در مرحله ی محاکمه اعمال کند، دادگاه کراون تنها باید اتهام را فراتر از شک معقول اثبات کند. از این رو، فرض بی گناهی مانع از آن می شود که متهم ملزم به ارائه دلیل علیه خود شود. تنها نگرانی در پرونده ی نوبل آن است که هر چند دادگاه کراون نمی تواند از سکوت متهم استنباط مخالف به عمل آورد، قانون دلایل کانادا دادرس رسیدگی کننده به اتهام را از توصیه به هیات منصفه مبنی بر عدم چنین استنباطی منع می کند (زالمن، ۱۳۷۹: ۴۱).
۳-۳-۳ حق سکوت متهم در انگلستان
در سال ۱۹۷۲، کمیته ی تجدید نظر در قوانین جنائی انگلستان یازدهمین گزارش خود را در مورد دلایل منتشر کرد. این گزارش دربرگیرنده ی نکاتی در مورد سکوت در مرحله پیش محاکمه و مرحله ی محاکمه بود و به بحث های پر شوری در مورد حق سکوت منتهی شد؛ به گونه ای که، دولت کار در مورد آن را متوقف کرد. با وجود این توصیه های کمیته چند سال بعد به شکل قانون دلایل جنائی (ایرلند شمالی) ۱۹۸۸ و قانون عدالت جنائی و نظم عمومی ۱۹۹۴ مطرح شد (بکاریا، ۱۳۷۷: ۹۳).
کمیته توصیه کرد که استنباط خلاف سکوت متهم پذیرفتنی باشد. از نظر کمیته، این امری نادرست است که نتوان از خودداری متهم از پاسخ به پرسش ها، که موقع بازجویی می توانست از خود دفاع کند، استنباط های معقولی به عمل آورد. این امر خلاف عقل سلیم است و بی آنکه کمکی به اشخاص بی گناه کند، امتیازی غیر ضروری به مجرمان می دهد.
کمیته برای این توصیه ی خود توجیه های زیر را ارائه کرد:
نخست، اعمال حق سکوت (به ویژه عدم بیان دفاعی که در مرحله رسیدگی بر آن دفاع تاکید می شود) با مجرمیت مرتبط است و دلیل مرتبط باید پذیرفتنی باشد. افزون بر آن، کمیته تاکید کرد که باید دلایلی برای سکوت منطبق با بی گناهی وجود داشته باشد و این شیوه ی سکوت را سکوت نامرتبط ننگاشت. استدلال کمیته این بود که وجود چنین دلایلی صرفاً چیزی است که دادگاه باید برای تصمیم گیری درباره ی استنباط یا عدم استنباط خلاف مورد توجه قرار دهد؛ توضیح آنکه، اگر سکوت متهم با مجرمیت وی مرتبط باشد، می تواند به منزله ی دلیل علیه وی مورد استفاده قرار گیرد. برای تصمیم گیری درباره ی مرتبط بودن یا نبودن سکوت با مجرمیت، باید به موارد زیر توجه داشت:
۱٫این تصور که افراد بی گناه توضیحات لازم را ارئه می کنند و سکوت اختیار نمی کنند و سکوت به منزله ی سپر دفاعی از سوی بزه کاران مورد استفاده قرار می گیرد، تا چه اندازه درست است و چگونه می توان آن را ارزیابی کرد؟
۲٫چگونه می توان سکوت را مرتبط دانست؟ آیا می توان فقط با این استدلال که افراد بی گناه به پرسش های پلیس پاسخ می دهند، آن را با مجرمیت مرتبط دانست؟ یا فقط باید با اعتبار دفاع بعدی مرتبط شناخته شود؟
دوم، حق سکوت را گروه خاصی از مظنونان یعنی مجرمان سخت مورد سوء استفاده قرار می دهند. در واقع ، کمیته ادعا می گرد که اکنون گروه فزاینده ای از مجرمان حرفه ای پیچیده وجود دارند که نه فقط از جهت سازمان دهی ارتکاب جرم و اتخاذ تدابیر لازم برای عدم کشف آن مهارت بالایی دارند، بلکه از حق های قانونی خود نیز اطلاع دارند و در صورت دستگیری، می کوشند تا از هر وسیله ی ممکن برای رهایی از محکومیت استفاده کنند. در این مورد، باید توجه داشت که اعمال حق سکوت تا چه اندازه ای احتمال برائت را افزایش می دهد؟
سوم، اعمال این حق می تواند تحقیقات پلیس را با مشکل رو به رو کند. در این مورد، باید توجه داشت که اعمال حق سکوت تا چه اندازه باعث ایجاد تغییرهایی در تحقیقات پلیس می شود؟
چهارم، شرایط جدید نسبت به شرایط زمان به رسمیت شناخته شدن حق سکوت تفاوت کرده است و حق سکوت دیگر به منزله ی هدفی مفید مورد نظر نیست. به ویژه ، کمیته مدعی بود که تحقیقات و پیگردهای جنائی اکنون به گونه ای انجام می شوند که در مقایسه با قالب های پیشین ، حمایت های بیشتری برای متهمان در نظر می گیرند و حق هایی مانند حق سکوت دیگر ضرورت ندارند.
کمیسیون سلطنتی آیین دادرسی کیفری نیز حق سکوت را بررسی کرد و سرانجام توصیه های زیر را برای حفظ آن در مرحله تحقیقات مقدماتی ارائه کرد:
۱٫تجویز استنباط خلاف از اعمال حق سکوت در مرحله ی تحقیقات مقدماتی می تواند فشارهای روانی شدیدی بر برخی از مظنونان برای پاسخ دادن به پرسش ها داشته باشد بی آنکه آنان به طور دقیق از ماهیت اتهام و دلایل توجه آن علیه خود با خبر باشند؛
۲٫سلب حق سکوت می تواند خطر را برای افراد بی گناه و به ویژه مظنونان بار نخست افزایش دهد؛
۳٫استفاده از سکوت به منزله ی دلیل علیه متهم با قاعده ی کلی مربوط به تکلیف اثبات مغایرت دارد. زیرا ، بر پایه ی این قاعده، تکلیف اثبات بر عهده ی دادستان است؛
۴٫بر الزام دادستان به اثبات اینکه دفاع صورت گرفته در مرحله ی تحقیقات پلیسی می توانست در همان زمان اعلام شود و اعلام نشده، مشکلاتی مترتب است (زالمن، ۱۳۷۹: ۳۷).
با در نظر گرفتن این نگرانی ها، کمیسیون استدلال کرد که تغییر در مورد حق سکوت تنها در صورتی موجه خواهد بود که دست کم مظنون در همه ی مرحله های تحقیقات از حق های خود با خبر شود، اطلاعات کاملی درباره دلایل در دسترس پلیس در زمان مزبور در اختیار وی قرار بگیرد و از نتایج سکوت با خبر شود. ولی، این کار تنها در صورتی انجام شدنی است که مرحله ی مهم تحقیقات- مرحله ای که از سکوت استنباط مخالف صورت می گیرد- ساختارمندتر و رسمی تر از آنچه تاکنون است باشد. در واقع ، مسئولیت این مرحله از تحقیقات باید بیشتر شبه قضائی باشد تا کاملاً پلیسی. با وجود این این کمیسیون استنباط خلاف از سکوت در مرحله ی رسیدگی متفاوت تر با مسائلی است که در مرحله تحقیقات مقدماتی مطرح می شوند. زیرا، در این مرحله متهم از دلایل علیه خود با خبر است و فرصت کافی برای تدارک دفاع و مشاوره با وکیل دارد. رسیدگی علنی است. این توصیه ها در قالب قانون پلیس و دلایل جنائی مصوب ۱۹۸۴ بازتاب یافت که اکنون تحقیقات مربوط به جرم در انگلستان و ولز بر مبنای آن تنظیم می شود (گروس اسپیل، ۱۳۸۲: ۱۴).
ولی، وزارت کشور این قسمت از گزارش کمیسیون سلطنتی را مورد انتقاد قرار داد. از نظر وزارت کشور، وقتی از مردم درباره حق سکوت پرسش می شود، خون آنان به جوش می آید؛ تروریست ها از این حق بهره برداری می کنند؛ آنان فکر می کنند که ما چه بسیار احمقیم؛ بنابراین، زمان آن فرا رسیده که این حق لغو شود (همان: ۱۵).
از این رو، هنگام تقدیم لایحه ی قانون عدالت جنایی و نظم عمومی به پارلمان در سال ۱۹۹۴، وزارت کشور اعلام کرد که مجرمان حرفه ای ، مجرمان سخت و تروریست ها به گونه ی نامناسبی از امتیاز مربوط به حق سکوت سوء استفاده می کنند. مقررات این قانون در موارد زیر اجازه ی استنباط مخالف از سکوت متهم را به دادگاه می دهند:
۱٫جایی که متهم طی بازجویی از بیان حقایقی که بعدها در دفاع خود در دادگاه به آن ها استناد می کند، خودداری می کند؛
۲٫وقتی متهم از ادای سوگند یا پاسخ دادن به پرسش ها در مرحله محاکمه خودداری می کند؛
۳٫وقتی متهم در زمان دستگیری از این اقلام و وسایل موجود در بدن یا لباس های خود یا هر آنچه جز متصرفی وی انگاشته می شود، خودداری می کند؛
۴٫وقتی متهم از بیان حضور خود در مکان خاص خودداری می کند.
در مورداستنباط خلاف سکوت متهم، باید به طبقه های مختلف متهمان توجه داشت:
۱٫متهمانی که مشکلات گویایی یا شنوایی دارند؛
۲٫متهمانی که نمی توانند خوب انگلیسی صحبت کنند؛
۳٫کودکان؛
۴٫متهمان مست یا متهمانی که دارای نوعی اختلال دماغی اند؛
۵٫متهمان متعلق به گروه فرهنگی یا قومی خاص که بیاعتمادی شدیدی به پلیس دارند(موسوی،۱۳۸۲: ۶۶).
قانون عدالت جنائی و نظم عمومی که در سال ۱۹۹۴ تصویب و در آوریل سال ۱۹۹۵ اجرا شد، تغییر هایی در واد ۳۹-۳۴ داده است که در زیر به انها اشاره می شود:
۱٫اگر متهم هنگام بازجویی پلیس از ارائه توضیحاتی که در اوضاع و احوال خاص به طور متعارف انتظار بیان آن می رود خودداری کند،دادگاه یا هیأت منصفه می تواند استنباط مخالف از سکوت وی به عمل آورد؛
۲٫جز در موارد استثنائی، اگر متهم از ارائه دلیل خودداری کرده یا بدون عذر موجه از پاسخ به پرسش ها خودداری کند، دادگاه یا هیأت منصفه می تواند در صورت لزوم استنباط مخالف از سکوت وی به عمل آورد؛ ولی، نمی توان متهم را به ارائه دلیل ملزم کرد؛
۳٫در صورتی که افسر پلیس از متهم بازجویی کند و به طور متعارف بر این باور باشد که وسیله ای یا اقلام یا علتی در حیطه ی تصرفات وی باشد که بر مشارکت شخص در ارتکاب جرم دلالت دارند و از پاسخ به پرسش های خودداری کند، دادگاه یا هیأت منصفه می تواند استنباط مخالف از سکوت متهم یا خودداری وی از پاسخ به پرسش ها به عمل آورد؛
۴٫وقتی افسر پلیس بر این باور باشد که حضور شخص در زمان و مکان معین می تواند دلالت بر انتساب اتهام مشارکت در ارتکاب جرم به وی داشته باشد و متهم از پاسخ دادن در این باره خودداری کند، دادگاه یا هیات منصفه می تواند استنباط مخالف از سکوت وی به عمل آورد (موسوی، ۱۳۸۲: ۷۰).
۳-۳-۴ حق سکوت متهم در استرالیا
نظام حقوقی استرالیا شباهت بسیاری به نظام حقوقی انگلستان دارد. حق سکوت متهم در نظام حقوقی این کشور پذیرفته شده است. بر پایه ی مقررات این کشور، نه دادستان و نه دادرس نمی توانند از سکوت متهم در زمان دستگیری یا پس از آن استنباط مخالف به عمل آورند. اگر متهم در زمان محاکمه از ارائه دلیل خودداری کند، دادستان و در برخی از حوزه های قانون گذاری حتی دادرس نمی تواند سکوت متهم را تفسیر کند. در برخی از حوزه ها که دادرس مجاز به تفسیر است، تفسیر بدون استثناء باید به نفع متهم باشد. تنها مورد استثنایی جایی است که دلیل ارائه شده نیاز به توضیح از سوی متهم دارد و حقایقی باید بیان شود که فقط برای متهم شناخته است (موسوی، ۱۳۸۲: ۷۰).
حق سکوت دو مرحله را در بر می گیرد: مرحله ی پیش محاکمه (سکوت پیش از محاکمه) و مرحله پس از محاکمه (سکوت پس از محاکمه)
در سال ۱۹۹۴، پادشاهی متحده انگلستان قانون عدالت جنائی و نظم عمومی را تصویب کرد که بر پایه ی آن، دادگاه می تواند در صورت خودداری متهم از بیان حقایق هنگام بازجویی پلیس که بعدها در دفاع خود به آنها استناد می کند. هر گونه استنباط مناسب را از سکوت وی به عمل آورد. این قانون به گونه ای گریزناپذیر به تصویب قانون مشابه در استرالیا متهی خواهد شد، ولی بعید است که این امر به زودی در استرالیا اتفاق بیفتد (موسوی، ۱۳۸۲: ۷۲).
در حوزه های قانون گذاری مختلف استرالیا، دیدگاه های مختلفی درباره ی تجویز تفسیر از سکوت متهم وجود دارد. در همه ی حوزه ها، متهم از حق مطلق سکوت در زمان بازجویی پلیس بهره مند است. در مورد سکوت پیش از محاکمه ، قوانین مشترک المنافع و ولز جنوبی جدید به دادرس یا هر مقام دیگری به جز دادستان اجازه می دهد که سکوت متهم را تفسیر کند (موسوی، ۱۳۸۲: ۷۲).
بر پایه ی قوانین استرالیای جنوبی، استرالیای غربی، استرالیای پایتخت و تاسمانیا، خودداری متهم از ارائه دلایل نمی تواند مبنای استنباط سوء از سوی دادستان باشد. قوانین استرالیای شمالی و ویکتوریا دادستان و دادرس را از تفسیر سکوت متهم در مرحله ی محاکمه منع می کنند. قانون گذار کوئینزلند در مورد مساله سکوت متهم در مرحله ی محاکمه ساکت است بنابراین، تفسیر می تواند از سوی دادستان و نیز دادرس یا هر مقام دیگر صورت بگیرد.
دولت استرالیا در قانون اساسی خود هیچ گونه حمایتی از حق سکوت به عمل نیاورده، ولی این حق به طور گسترده ای در قانون جرم های فدرال و ایالت ها پذیرفته شده و دادگاه ها آن را حقی مهم در کامن لا می انگارند. به طور کلی، مظنونان به جنایت در استرالیا پیش از محاکمه حق دارند که از پاسخ دادن به پرسش ها و حضور در جایگاه محاکمه خودداری کنند. به منزله ی قاعده ای کلی، دادرسان نمی توانند هیات منصفه را بدین گونه هدایت کنند که از سکوت متهم علیه وی استنباط کنند. ولی استثناء هایی بر این قاعده وجود دارند. برای نمونه، می توان به مواردی اشاره کرده که به طور کامل به دلایل مبتنی بر اوضاع و احوال اتکاء می کنند. در این موارد، فقط متهم است که می تواند در مورد این اوضاع و احوال توضیح دهد. این حق در مورد شرکت ها اعمال نمی شود (موسوی، ۱۳۸۲: ۷۷).
قوانین موضوعه بسیاری وجود دارند که به حق سکوت پایان داده اند به ویژه می توان به قوانین مربوط به حوزه ی ورشکستگی، قانون جدید فدرال علیه تروریسم و قوانین مربوط به جرم سازمان یافته اشاره کرد. هر یک از این قوانین نوعی نظام اجباری پاسخ به پرسش ها را پیش بینی می کنند که فراتر از فرایندهای معمولی کیفری عمل می کنند. از دلیل مستقیم ناشی از این پاسخ دهی اجباری نمی توان در رسیدگی کیفری بعدی استفاده کرد (هاشمی، ۱۳۸۲: ۱۱۲).
در پرونده پتی علیه دولت در سال ۱۹۹۱ ، دیوان عالی تفکیک میان استنباط مجرمیت از سکوت متهم و به پرسش کشاندن اعتبار دفاعیات متهم به استناد سکوت پیشین وی را مردود اعلام کرد. دادگاه مقرر داشت:
می پذیریم که میان دو شیوه ی استفاده از سکوت پیشین متهم تفاوت وجود دارد. با وجود این، تردید داریم که چنین تفکیکی را در عمل هیأت منصفه انجام دهد (حتی اگر آنان متوجه چنین تفکیکی باشند). مطلب مهم آن است که انکار اعتبار دفاعیات و توضیحات پسین به اعتبار سکوت پیشین شیوه ی دیگری از استنباط علیه متهم (هر چند ضعیف تر از استنباط مجرمیت) از حق سکوت متهم است. این گونه تخریب حقی اساسی نباید تجویز شود. (Zander, 2003: 62) ولی، در پرونده ی وایزن اشتاینر علیه دولت، دیوان عالی از این تفسیر دست برداشت و محدودیت هایی را بر حق سکوت اعمال کرد و مقرر داشت که نمی توان از سکوت متهم در مرحله ی محاکمه استنباط مخالف علیه متهم به عمل آورد؛ ولی اگر بتوان به گونه ای دیگر از دلایل استنباط مخالف به عمل آورد، در صورتی که متهم از ارائه توضیحاتی در مورد بی گناهی خود خودداری کند، دادگاه می تواند از سکوت وی استنباط های مخالف به عمل آورد. در حقوق استرالیا گفته می شود که سکوت در خارج از زمینه ی تحقیقات می تواند به منزله ی مبنایی برای استنباط خلاف علیه متهم مورد استفاده قرار گیرد؛ توضیح آنکه وقتی صحبت از حق سکوت متهم می شود، منظور سکوتی است که نزد مقام های رسمی صورت بگیرد. بر این اساس، دیوان عالی استرالیا در پرونده ی پتی علیه دولت در سال ۱۹۹۱ مقرر داشت:
شخصی که بر اساس دلایل معقول مظنون به ارتکاب جرم است، این باور در مورد وی وجود دارد که
می تواند هنگام بازجویی یا کسب اطلاعات از سوی مقام های قانونی درباره ی وقوع جرم، در مورد هویت شریکان جرم و نقش هر یک سکوت اختیار کند (Ashworth, 1998:23). از این توصیف برخی چنین استنباط کرده اند که این رای به طور ضمنی دلالت بر آن دارد که شخص موقع بازجویی یا رویارویی با اتهام ها از سوی اشخاص فاقد سمت رسمی حق سکوت ندارد. بنابراین، در مواردی که متهم از انکار اتهام نسبت داده شده از سوی مادر زن اش مبنی بر قتل دختر خود خودداری می کند و متهم طی صحبت به دوستان اش درباره ی ماجرا به بی گناهی خود اشاره ای نکرده است، استنباط مجرمیت پذیرفتنی خواهد بود. زیرا، در این موارد، نمی توان این نوع سکوت را اعمال حق سکوت انگاشت و از این رو، می توان از آن علیه متهم استفاده کرد (نوربها، ۱۳۸۶: ۱۸۱).
در پرونده ی وون علیه دولت، دیوان عالی ایالت ویکتوریا در استرالیا مقرر داشت که پاسخ گزینشی متهم به پرسش ها در اوضاع و احوال درست می تواند به استنباط مجرمیت متهم منتهی شود. در این مورد، پلیس از متهم در زمینه ی برگلری بازجویی کرد. متهم به برخی از پرسش ها پاسخ داد، ولی از پاسخ دادن به پرسش های زیر خودداری کرد:
پرسش: آیا انکار می کنید با دیگران وارد بانک شده اید؟
پاسخ: می خواهم بگویم که شما می خواهید با این پرسش مرا متهم کنید. پس بهتر است چیزی بیش از این نگویم.
پرسش: آیا این پول مقداری از همان پول سرقت شده از بانک است؟
پاسخ: این پرسشی است که نباید به آن پاسخ دهم.
پرسش: آیا صحت ندارد که شما تلگرام هایی برای آن مرد به آن نشانی فرستاده اید؟
پاسخ: این چیزی است که می توانید آن را بررسی کنید. می نه می گویم که این کار را کرده ام و نه می گویم که نکرده ام.
پرسش: آیا آمادگی دارید که تاریخ هایی را که شما طی دوازده ماه گذشته در ملبورن بودید، به ما بگویید؟
پاسخ: ترجیح می دهم چیزی نگوییم.
پرسش: آیا می خواهید چیزی در مورد ادعاهای مطرح شده علیه خود بگویید؟
پاسخ: من نباید چیز زیادی بگویم. من فقط می کوشم کاری را انجام بدهم که باید انجام بدهم.
دادگاه تاکید داشت که نمی توان از صرف خودداری از پاسخ یا اظهاراتی که به خودداری از پاسخ منتهی می شوند، استنباط مجرمیت کرد. با وجود این، اکثریت دادرسان دیوان عالی قانع شدندکه جا برای هیأت منصفه جهت یافتن شاخص های قانع کننده برای مجرمیت فراتر از شک معقول وجود دارد. به عبارت دیگر، وضعیت در مورد پاسخ گزینشی به پرسش ها بدتر از صرف خودداری از پاسخ به پرسش هاست. از نظر مک هوگ، در پرونده ی وون، استنباط قناعت وجدانی بر مجرمیت از رفتار وی در ترکیب با دلایل بود(گروس اسپیل، ۱۳۸۲: ۷۹).
۳-۳-۵ حق سکوت متهم در فرانسه
ماده ۱۱۱L قانون آیین دادرسی کیفری فرانسه دادرس تحقیق راملزم می کندکه هنگام بازجویی از متهم به وی اطلاع دهد که دارای حق سکوت است و میتواند مطالب خود را اظهار کند یا به پرسش ها پاسخ دهد. دادرس نمی تواند از شخص مورد اتهام به منزله گواه معمولی بازجویی کند.
در یک رسیدگی واقعی، متهم را می توان به بیان اظهارات خود ملزم کرد. با وجود این، قانون سوگند دادن مظنون را نیز منع می کند. از این رو، شخص مظنون می تواند هر آنچه را برای دفاع از خود مناسب تشخیص می دهد، بیان کند. این ممنوعیت به همسر متهم و اعضای نزدیک خانوده ی وی نیز تسری می یابد (البته، اگر وکیل متهم و دادستان توافق داشته باشند، می توان از این ممنوعیت اعراض کرد) (نوربها، ۱۳۸۶: ۱۹۰).
۳-۳-۶ حق سکوت متهم در کویت
بر پایه ماده ۱۱۸ قانون آیین دادرسی کیفری کویت متهم اعم از اینکه دستگیر شده باشد یا نه، این حق را دارد که پیش از بازجویی از حق سکوت خود با خبر شود. نمی توان از سکوت کامل متهم در هیچ یک از مرحله های دادرسی چیزی را استنباط کرد با وجود این، اگر متهم فقط در پاسخ با پرسش ها درباره ی همان جرم سکوت اختیار کند، می توان نتایجی را به دست آورد.
از شخصی که علیه وی ظن معقولی دایر بر توجه اتهام وجود داشته باشد، می توان در دادگاه جنائی به منزله ی گواه علیه شخصی دیگر بازجویی کرد. با وجود این، دراین مورد، بر پایه ی ماده ی ۵۵ قانون آیین دادرسی کیفری، گواه می تواند از پاسخ به پرسش هایی که می توانند خود وی (یا یکی از بستگانش ) رامتهم کنند، خودداری کند. گواه مظنون نیز باید از حق سکوت خود آگاه شود. نمی توان گواهان مظنون را به ادعای سوگند وادار کرد (فتحی سرور، ۱۹۹۳: ۳۲).
۳-۳-۷ حق سکوت متهم در مصر
در مصر نیز بر پایه ماده ۳۱۹ قانون آیین دادرسی کیفری مظنون فارغ از دستگیری حق دارد قبل از بازجویی از حق سکوت خود مطلع گردد. و برابر ماده ۴۰۰ همان قانون متهم می توانند از پاسخ به پرسشهایی که موجب اتهام وی گردد سرباز زند.
[۱] – در مورد ارنستو میراندا باید گفت که محکومیت وی بر اساس اقرار به کنار نهاد شد، ولی آزاد نگشت. پلیس دلیل دیگری به جز اقرار داشت و وقتی میراندا برای بار دوم محاکمه شد، دوباره محکوم شد. وی پس از آزادی از زندان در سال ۱۹۷۶ در نزاعی در میخانه کشته شد. (زالمن، همان)
[۲] – بر پایه ی ماده ی ۱۱ منشور ، هر متهم به ارتکاب جرم حق دارد که بی گناه فرض شود مگر اینکه گناه کاری وی مطابق قانون در یک دادرسی عادلانه و علنی از سوی دادگاهی مستقل و بی طرف اثبات شود»
[۳] – بر پایه ماده ی ۷ منشور، «هر شخصی حق زندگی، آزادی، و امنیت شخصی و حق محروم نشدن از آن ها را مطابق اصول پایه ای عدالت دارد». (زالمن، همان: ۳۲